رفتن به محتوای اصلی

آذر گشسپ معبد ديرين نياى ما
14.03.2016 - 23:34

---------------
اى درزى حيات !
دگر بار بر مدوز:
بر پيكر عزيز وطن جامه عزا!
بگذار تا بپوشد :
اين مام داغدار
زين پس سپيد جامه زيباى دل ربا!
اى زندگى ببند :
طريق جفا وجور!
بنشان به جاى ظلم دمى دادگسترى !
بگذار تا ببيند :
اين مام نامدار
جشن وصال پور به بزم سكندرى !
بگذار تا نشيند :
آن سرو سربلند
باردگر به قله كهسار سرورى !
بگذار تا رسد:
زشباهنگ دور دست
آن خوش نوا سرود كه خواندنى به مهترى!
آرى
اگر ز هم گسلد ، اين كلاف شوم !
بندد ،بساط شعبده بازى پليد بوم !
دست ظلام ساحره، افتد زساحرى!
افسانه كمال زدايد ز سامرى!
مشاطه خيال نگويد :
عروس ما در جلوه وجمال ندارد برابرى !
بينيم :
سبزه را كه نهد سر به پاى او !
سوسن بر وشقائق ونسرين به سرورى
گيرند يك به يك همه گرد قباى او !
آيد دو باره شعله جوّال آتشى
آكنده از حرارت سرشار بينشى
زآذر گشسب معبد ديرين نياى ما!
پاريس
منوچهر برومند م ب سها

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.