ابوالفضل محققی!
-------------------
کابل
تابستان سال 1363
بیمارستان چهارصد بستر!
بامدادی بود.
چشمانم را که باز کردم، او را در برابر خودم دیدم.
پیشتر او و دیگر رهبران حزب توده و "اکثریت" و همسرانشان را بر بالین مرگم در بیمارستان "جمهوریت" شهر کابل دیده بودم.
اما امروز، او چهره ای دگر داشت.
لبخند زده به من که تازه چشمانم را باز کردم گفت:
"خوب شد که عمل چهارم را پشت سر گذاشتی و نمُردی!"
و ادامه داد:
"نگاه کن در کنارت، این همه سرباز خوابیده اند و از حکومت جمهوری دمکراتیک افغانستان دفاع کرده، زخمی شده اند، پای از دست دادند و دست و چشم!"
به من گفت:
"ببین تو زنده ماندی و آنها نیز!
اینجا که که هستی از این سربازان دلاور بنویس که "شغال پنچشیر"(احمد شاه مسعود) را کشتند."
در دستش شماره ای از "حقیقت انقلاب ثور"(ارگان حزب دمکراتیک خلق افغانستان) بود. در همین شماره خبر مرگ و کشته شدن "احمد شاه مسعود"، به تفصیل در دو صفحه از "ابولفضل"چاپ شده بود.
همانگونه که گفتم:
بامداد بود.
تازه از اتاق عمل بیرون آمده بودم.
دکتر مهربان ، دکتر سهیلا صدیق، نخستین زن ژنرال ارتش در خاورمیانه ، به همراه سرگرد دکتر "رامکی"(که از بخش وردک افغانستان بود و در فرانسه درس خواند) همۀ شب بر روی من عمل جراحی انجام دادند، تا زنده بمانم.
زنده ماندم آن شب و بامداد!
اما "ابوالفضل محققی" آمده بود که خبر مرگ "احمد شاه مسعود" را به من برساند و بگوید:
"شغال صحرا مُرد!"
و
"حقیقت انقلاب ثور" در دست!
سال 1363!!!
کیانوش رشیدی قادی
پانزدهم اردیبهشت سال 7038 میترایی
پانزدهم اردیبهشت سال 7038 میترایی
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید