انسان با انسانهای دیگر انسان میشود انسان منفردِ رابینسن کروزئه تجرید ذهن است و واقعیت عینی ندارد.
ما با دوستانمان و دوستیهایمان تعریف و بازتعریف میشویم. من این بخت و اقبال را داشتهام که در حوزههای مختلف دوستان گوناگون داشته باشم.
دوستان دوران دبستان و دبیرستان از کرمان و تبریز تا قم و لرستان و بعد دوستان سربازی و جنگ و جبهه از فکه و دشتعباس تا ترکش و بیمارستان و بعد دانشگاه تهران و دانشکدهی اقتصاد و دوستان گرمابه و گلستان و سپس کار پیش آمد از رادیو و تلویزیون تا سینما و تآتر و شعر و داستان و روزگار چنان بود که سر از تپههای اوین درآورم و بند هشت و دوستانی تازه پیدا کنم از دزدان دریایی سومالی تا قاچاقچیان نیجریه و کنیا و کامرون تا بدهکاران وطنی و کلاه بر سررفته و برسردیگران گذاشته در بدهبستان و سرانجام دوستانی از جنس دیگر جنس ناب انسان.
از میان دوستان بند هشت دو تا عزیز بودند یکی کارگر دیگری معلم از همان طبقهیی که زمانی قرار بود یک تار مویشان بیارزد به تمام کاخنشینان حالا آنان که یقه میبندند و موی بر صورت نمیتراشند چک چند ده میلیونی به پاداش میگیرند و اینها باید به گناه نکرده در بند باشند و لب بر غذا ببندند که بگویند ما امنیت کشور را بر هم نزدهایم تنها از نانی غیب شده از سر سفرهی بچههایمان حرف زدهایم و بهزیر خط فقر بودن دسترنجمان اعتراض کردهایم چرا ما را زندانی امنیتی میخوانید!؟
من از سیاست چندان نمیدانم اما لازم نیست آدم سیاستمدار باشد تا بداند امنیت هر کشوری در گروی میزان رضایت و بهرهمندی آموزگاران و کارگران آن کشور است یکی مداد میسازد و دیگری نوشتن میآموزد و هر دو هیچ ندارند مگر حاصل دسترنجشان و حالا باید معلمی و کارگری در شمالیترین نقطهی شهر دهان بر غذا ببندند تا از نان سر سفرهی ما دفاع کنند.
امیدوارم این نوشته که از دل برآمد است بر دلی اثر کند و این دوستان هر چه زودتر آزاد شوند و دیگر هیچکس به گناه ناکردهی دفاع از حقوق اولیه انسانیاش مخل امنیت کشور خوانده نشود.
به چهرههایشان نگاه کنید سمت راستی کارگر است جعفر عظیمزاده و سمت چپی آموزگار است اسماعیل عبدی به این چهره ها میآید علیه امنیت کشور کارى كرده باشند!؟
به قول صادق عزیز : وقتی دیدم درشکه را اسب میکشد و انعام را درشکه چی می برد و به چشمان اسب چشم بند زده ، بر دهانش پوزبند تا کم ببیند و کم بخورد و دم نزند ! همه چیز را فهمیدم.... تداعی تراژدی غم انگیز زندگی فلاکت بار مردم نگون بختی که روی گنج نشسته اند ولی از جهل و فقر و بدبختی رنج میبرند....... !
· قدیما میگفتن الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم ، ولی الان میبینیم که ظاهرا یبقی حتی مع الظلم... اینم از سرنوشت ما
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید