من زن ايراني ام جوشيده از شعر و شراب .
خم نخواهد شد سرم هرگز به قانون حجاب .
پايه اسلامتان را ای امام جمعه ها .
می کنم با تار مويی من خراب اندر خراب .
من ندارم ذره ای ترس از سخن های شما .
از جهنم تا بهشت و وحشت و رنج و عذاب ،
ننگ و نفرت بادتان ای کرکسان ، شادي کُشان .
زن به چشمان شما شد برده ای در رختخواب .
روي لب الله و اکبر سنگسارم کرده ايد ،
تا گلو در خاکها ای قاتلانِ آفتاب .
روسری را در خيابان قعر آتش افکنم ،
گيسوان را ميدهم شادی کُنان من پيچ و تاب .
ميروم در ساحلِ دريا کمی عريان شوم ،
پيکر زيبای خود را تا زنم رقصان بر آب .
لب بگيرم از لبِ معشوقِ خود در کوچه ها ،
شِيخَکان را افکنم با بوسه ها در اضطراب .
من زنم زن ، مذهبم تنها جهان آزادی است .
می گشايم بال وُ پر در آسمانها چون عقاب .
آن سَبو بِشکست وُ آن پيمانه ها بر خاک ريخت ،
مرد سالاری شده است در گور ای عاليجناب .
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید