رفتن به محتوای اصلی

اصلاح طلبی ؛ مانع جدی توسعه و رادیکالیزه شدن جنبش اعتراضی « بخش اول »
15.06.2016 - 09:38

سرنگونی شاه و بقدرت رسیدن آخوندها در ابتدای بقدرت رسیدن آنها ؛ برای خودشان بیشتر از مردم ایران باور نکردنی بود . آنها بیش از هر کس و هر جریانی به عدم حقانیت و مشروعیت خود برای تصاحب قدرت ؛ واقف بودند و بهمین منظور در ابتدا ناچار گردیدند ؛ برای رضایت و پذیرش وجدان عمومی جامعه و قابل قبول کردن حکومت خود ؛ دولت مهندس مهدی بازرگان را که اکثریت آن را ؛ چهره های سیاسی غیر روحانی تشکیل میدادند  را سر کار بیاورند .

یعنی رژیمی که تا به امروز حاکمیت اش بر کشور ما ادامه دارد از همان آغاز هم ؛ هیچ حقانیت و مشروعیتی برای حکومت کردن بر مردم ایران را نداشته است  و خمینی و دار و دسته آخوندهای حاکم بر ایران هم بیشتر از هر کس ؛ به این امر آگاهی داشته و دارند . اما در قیام اعتراض مردم در خرداد 88 ؛ بخاطر سرکوب عریان و خونین معترضین به دستور ولی فقیه نظام ؛ این عدم مشروعیت بوسیله مردم مهر خورد و از آن تاریخ به بحران اصلی نظام تبدیل گردید . بحرانی که نهایتا" به سرنگونی تام و تمام این رژیم منتهی میشود .

در خرداد 88 بعد از سالها سکوت در مقابل فساد ؛ سرکوب و جنایات رژیم و ... ؛ مردم به بهانه اعتراض به تقلب در انتخابات ریاست جمهوری ؛ سکوت ملی را شکستند و مطابق اعترافات شهردار رژیم بیش از 3 میلیون نفر از مردم در خیابانهای تهران ؛ آهنگ سقوط رژیم را نواختند و متقابلا" نیروی انتظامی ؛ بسیج و اراذل و اوباش لباس شخصی برای مهار و خاموش کردن صدای اعتراض ؛  به سرکوب خونین و وحشیانه مردم متوسل شدند .

یعنی در پروسه این قیام حماسی ؛ از آنجا که ولی فقیه رژیم نتوانسته بود به شیوه های گذشته ــ با زد و بند و سهیم کردن اصلاح طلبان در قدرت ــ ؛ بر اعتراضات مردم فائق آید ؛ به ناچار به زور و سرکوب خونین متوسل گردید و با شقاوت و بیرحمی تمام ؛ تظاهرات مسالمت آمیز مردم  را به خون کشید و بدین ترتیب ماهیت واقعی خود را برای مردم نمایان ساخت .

بدین ترتیب عدم مشروعیتِ حکومتی غاصب بارز و عیان گردید . از آن پس بحران مشروعیت رژیم ؛ توسط مردم ایران مهر خورده و به بحران اصلی و اول نظام تبدیل گردیده است . بحرانی که نهایتا" هم ؛ آینده رژیم را رقم خواهد زد .

از آن به بعد مردم ایران با رژیم نا مشروعی مواجه هستند که در عین حال تصمیم دارد و میخواهد بهر قیمتی و با هر رفتاری در حق مردم ایران ؛ به حکومت خود ادامه دهد . آنها  استفاده از گلوله  و سلاح و همچنین زندان و شکنجه را بعنوان پاسخگوئی بخواسته های بر حق مردم انتخاب کرده اند . اما از طرف دیگر اوضاع نا بسامان اقتصادی ؛ فقر ؛ گرسنگی ؛ بیکاری ؛ فساد و ...... ؛ روند انقلاب و سرنگونی رژیم را بعنوان تنها گزینهِ نجات ؛ بالقوه شتاب بخشیده  است و این گزینه را ؛ بعنوان انتخابیِ ضروری پیشا روی مردم ؛ قرار داده است .

یعنی اکثریت مردم ایران ؛ مردمی که سالها تحت سرکوب حکومت دینی حقوقشان پایمال شده ؛ به دختران و زنان شان تجاوز شده ؛ پسران و جوانان شان بگلوله بسته شده اند ؛ منکوب و خوار گردیده  اند ؛ تنها راه نجات خود را انقلاب و سرنگونی رژیم میدانند . در حقیقت انقلاب مقصد نهائی و پاسخ مشروعِ فورانِ خشم مردمی است که دیگر کاسه صبرش ؛ لبریز شده است .

در چنین شرایطی باند اصلاح طلبان حکومتی و دار و دسته رفسنجانی و روحانی  ــ بعد از رئیس جمهور شدن حسن روحانی ــ با وعده دروغین اصلاحات در نظام ولایت فقیه و با به انحراف کشاندن مبارزات حق طلبانه مردم ؛ سرنگونی رژیم را به تأخیر می اندازند .

روشن است که وقتی صحبت از اصلاح طلبان حکومتی میشود ؛ بطور خاص ؛ منظور مردان خمینی ــ خط امامیهای سابق ــ  است که از همان ابتدای تأسیس نظام جمهوری اسلامی در کشور ؛ کلید و رمز استمرار و پا برجائی حکومت دینی و سلطه ولی فقیه بر امور کشور ــ از طریق ایجاد امید و باور های کاذب به اصلاح و بهتر شدن امور و اوضاع ــ ؛ بوده اند .

مردانی که در مقاطع مختلف  به کمک رژیم شتافته و با وعده های کاذبِ  اصلاح و تغییر امور در همین نظام ؛ مردم را امیدوار و منتظر نگه داشته اند . وعده های کاذبی که هیچوقت تحقق نیافته و در این رژیم تحقق هم نمییابند . مردانی معتاد به خمینی ؛ که در جریان قیام اعتراضی مردم در سال 88  ؛ در جنگ و دعوای درونی باندهای نظام ؛ موقتا" توسط ولی فقیه دوم ــ خامنه ای ــ با تحقیر و زبونی به حاشیه رانده شدند . و اکنون در دوره ریاست جمهوری حسن روحانی , جانی تازه گرفته  و وارد چرخه قدرت شده اند .

صرفنظر از معدود و انگشت شمار افراد آزادیخواه و وارسته ای که در این سالیان از دل جریان اصلاح طلبی بیرون آمده و صادقانه برای این آرمان ؛ شدائد و سختی ها متحمل شده و رشادتها نشان داده اند ــ و اکنون بعضا" در حصر و یا در زندان هستند ــ ؛ با نگاهی به گذشته و حال این جریان در می یابیم که جریان اصلاح طلبی به جز در این سه ؛ چهار ساله بعد از قیام 88  ــ که با خفت و زبونی از طرف ولی فقیه ؛ از دایره قدرت به بیرون پرتاب شدند ــ همواره سر در آخور ثروتهای باد آورده و شریک در قدرت بوده اند . بعبارتی بیشتر شریک دزد بوده اند ؛ تا یاران قافله ــ مردم ــ  .

و نباید بهیچوجه اینها را از جنس مردم و یا جزء جنبش اعتراضی آنها دانست ؛ جنبشی که با فداکاری تمام ؛ قهرمانانه و استوار رو در روی ولی فقیه ایستاد و با شعار " مرگ بر دیکتاتور " و " مرگ بر ولایت فقیه " او را نفی کرد زیرا که ؛ علاوه بر مشارکت طولانی در قدرت ؛ شرکت و همدستی در جنایات و توطئه ها علیه مردم و منافع عالیه کشور :

1 ) بلحاظ دیدگاهی و اعتقادی ؛ مرزهای آنها  با ارتجاع و عقب ماندگی مخدوش است . یعنی بین آنها مرز جدی ای وجود ندارد . همنشینی با آخوندها و زندگی در استبداد دینی ــ البته با تغییرات جزئی از جمله باز گشت به عصر طلائی امام ــ را ؛ بعنوان سرنوشتی محتوم و مطلوب برای ما ایرانیان تبلیغ و ترویج میکنند . خواستهای آرمانیِ حداکثری آنان هم ؛ تفاوت کیفی و محتوائی با خواستها و دیدگاههای اصولگرایان حاکم  و ارزشهای  موجود ندارد .

2 ) بدلیل اعتقاد این جماعت به تئوری ارتجاعی و قرون وسطائی " ولایت فقیه " ــ البته نوع رحمانی آن ــ ؛ نمی توانند مدافع " حق حاکمیت ملی " برای مردم ایران باشند . به جای دفاع و صحبت از برقراری حاکمیت ملی و مردمی از واژه " مردم سالاری دینی " صحبت میکنند که مقوله ای مبهم ؛ مغشوش و گمراه کننده میباشد .

اما اصلاح طلبان و میانه بازان ؛ چگونه و با چه روشهایی مانع توسعه و تعمیق جنبش اعتراضی مردم میشوند ؟! در زیر به توضیح آن خواهم پرداخت .

 

الف ــ گفتمان سازی انحرافی برای مبارزه مردم :

" اصلاح طلبی حکومتی " در واقع در جریان انتخابات ریاست جمهوری محمد خاتمی ــ 2 خرداد 1376 ــ شکل گرفت و پا به عرصهِ سیاسی کشور ما گذاشت . استراتژی اصلاح طلبان حکومتی ؛ گذار آسان و کم هزینه به دمکراسی و مردم سالاری دینی ــ جامعة النبی ــ  از طریق چانه زنی و زد و بند در بالا بدون اتکاء به نیروی مردم میباشد . نقطه اوج این جریان دوران 8 ساله ریاست جمهوری محمد خاتمی و تسلط آنان بر دو قوه مقننه و مجریه کشور بود .

کارنامه اصلاح طلبان حکومتی از ابتدای تأسیس تا به امروز ؛ از یک طرف در هم کوبیدن و خاموش کردن شعله های مقاومت در مردم با پراکندن توهم ظرفیت داری نظام برای اصلاح و باز بودن مسیر های دمکراتیک ؛ و از طرف دیگر با ترویج توهم اصلاح ؛ به اکسیده کردن فضای سیاسی برای جلوگیری از  فوران شور و شوق مبارزاتی و رشد هر نوع اپوزیسیون مستقل و رادیکال بوده است . با پایان گرفتن دوره 8 ساله ریاست جمهوری خاتمی ؛ دوران افول و مرگ تدریجی این جریان شروع شد .

در جریان قیام اعتراضی مردم در خرداد 88 و ایجاد شرایط مناسب ؛ اصلاح طلبان بر موج اعتراضات مردم سوار شدند . در فضای غیبت طولانی ــ 30 ساله ــ نیروهای انقلابی و جریانات سیاسی مخالف رژیم ( سازمانهای سیاسی سنتی ) که قبلا" در جریان اعدام های دهه 60 توسط رژیم قتل و عام شده و یا مجبور به ترک کشور گردیده بودند و همچنین در شرایط نبود رسانه های آزاد و مستقل در داخل کشور که بتواند اخبار و حقایق سیاسی را ؛ بدون سانسور در اختیار مردم قرار دهد ؛ کسانی از اصلاح طلبان با سازماندهی تشکیلاتی و امکانات رسانه ای پیشینی و توان مالی و ته مانده نفوذ در ساختار قدرت و دستگاه روحانیت ؛ توانستند دیدگاهها و انتظارات خود را به گفتمان مسلط در عرصه سیاسی ایران تبدیل نمایند .

این گفتمان ــ راهبرد اصلاح طلبان حکومتی ــ که به عنوان تنها گزینه در اختیار مردم قرار گرفت ؛ در نبود گفتمان های دیگر ــ مربوط به گروههای سیاسی و سایر دگر اندیشان ــ مورد استقبال مردم قرار گرفت و در ابتدای جنبش ؛ به سرعت فراگیر شده و موقتا" توانست در پروسه اعتراضات ؛ مهرِ مشروعیت و حقانیتِ رهبری جنبش اعتراضی را بر پیشانی آنان حک نماید .

 اما با اوج گیری قیام اعتراضی مردم و رادیکالیزه شدن مطالبات و شعارهای جنبش ؛ آنها بناچار ماهیت واقعی خود را نشان داده و با دعوت مردم به آرامش و ترک خیابانها ؛ نقش اصلی را در به محاق کشاندن جنبش مردم ایفا نمودند .

واقعیت این بود که گره خوردگی اجباری سرنوشت سیاسی اصلاح طلبان ــ به  رهبری خاتمی ؛ موسوی و کروبی ــ با جنبش اعتراضی مردم ؛ باعث شد که این جنبش از همان ابتدا ماهیتی مبهم و مغشوش را بنمایش بگذارد .

در ابتدای شروع جنبشِ مردم ؛ بدلیل سلطه تمام عیار اصلاح طلبان بر جنبش ؛ سطح مطالبات و خواستهای معترضین  به " اجرای بی تنازل قانون اساسی " و " بازگشت به دوران طلائی امام " محدود ماند . یعنی  در حالیکه بدنه جنبش با سودائی دیگر در سر ؛ بسیار جلوتر از باصطلاح رهبران اصلاح طلب و میانه آن ؛ خواست عمومی شان سرنگونی تمام عیار حاکمیت دینی بود ؛ این خواست با انواع مانع تراشیها و بهانه های واهی اصلاح طلبان ؛ اجازه بروز نیافت .

اصلاح طلبان در حالی خواستار " اجرای بی تنازل قانون اساسی " بودند که ؛ اصلاح و تغییر در کادر قانون اساسی فقط در کشوری میسر است که ؛ ظرفیت تغییر و تحول بر اساس خواسته های اکثریت مردم در قوانین و ساختار نظام حاکم منظور شده باشد . در حالیکه در قانون اساسیِ نظام حاکم بر ایران نه تنها چنین قوانینی وجود ندارد بلکه در صورت وجود هم ؛ ساختار نظام بگونه ای است که نهادهای نظارتیِ ( شورای نگهبان ؛ مجلس خبر گان ؛ مجلس تشخیص مصلحت و ...... ) تحت کنترل ولی فقیه ؛ اجازه تغییر و اصلاح نمی دهند . یعنی در این رژیم امکان استحاله و تغییر با استفاده از پروسه های قانونی وجود ندارد . یعنی بازی با قواعد حکومت هم ؛ به هیچ گشایشی منجر نمیشود .

علاوه بر این ؛ خواستهای حتی حداکثری اصلاح طلبان هم ــ خواستهای دوران طلایی امام ــ ؛ تفاوت کیفی و محتوائی با خواستها و ارزشهای اصولگرایان ندارد ؛ چه برسد باینکه آنان  در حال حاضر و در ظهور جدید ــ در انتخابات 7 اسفند مجلسین ــ ؛ خواسته های حداقلیِ را که در سال 92 با حمایت از حسن روحانی پیگیری میکردند ؛ دنبال میکنند .

دلایل مخالفت آنان هم ــ همچون رفسنجانی و روحانی ــ با اصولگرایان ؛ ولی فقیه و ساز و کارهای سیاسی او ؛ علاوه بر سهم خواهی برای شراکت در قدرت ؛ این است که اپوزیسیون برانداز میدان دار نشود و کلیت نظام را سرنگون نکند .

 

ب ــ ترویج ترس و تردید علیه انقلاب و آرمان گرائی :

اصلاح طلبان برای اینکه مبارزه مردم در چارچوب این نظام و قانون اساسی آن محصور و اسیر بماند ؛ تبلیغ میکرده و میکنند که ؛ مطالبات رادیکال و ساختار شکنانه خشونتِ طلبی است و نه تنها به نتیجه نمیرسد بلکه باعث هرج و مرج ؛ تجزیه و ویرانی کشور میشود . آنان نه تنها هیچوقت موجودیت این نظام را نفی نکرده اند و آن را مورد سئوال قرار نداده اند ؛ بلکه از هیچ توطئه و کارشکنی هم در حق اپوزیسیون رادیکال و سرنگونی طلب ؛ خودداری نکرده اند . و این در حالی است که راهکار  اصلاح طلبی و مبارزه چندین ساله اصلاح طلبان جز افزودن بر گستاخی رژیم و گسترش بساط زندان و شکنجه ؛ برای مردم دستاوردی نداشته است .

اما بر خلاف ادعای اصلاح طلبان و دیگر جریانات وابسته به آنان ؛ انقلاب با خشونت مترادف نمیباشد و یا همیشه این طور نیست . کما اینکه در انقلاب مشروطه اساسا" خشونتی صورت نگرفت و یا انقلاب بهمن 57 آرام ترین جابجائی قدرت در سالهای اخیر بود . بطور واقعی خشونت در انقلابها زائیده واکنش دیکتاتوریهای حاکم بر کشور هاست که نمیخواهند به اراده مردم تن بسپارند و میخواهند با زور و کشت و کشتار ؛ به حکومت خود ادامه دهند .

هدف اصلاح طلبان از القاء یکسان سازی انقلاب با خشونت در واقع پیشگیری از میدان دار شدن سرنگونی طلبان است . کمااینکه در جریان اوج گیری قیام اعتراضی سال 88 ؛ در حالیکه لرزه سرنگونی بر ارکان نظام ولایت فقیه افتاده بود ؛ در نامه ای به منتظری بصراحت از تلاش خود برای کنترل اعتراضات مردم و جلوگیری از میدان دار شدن سرنگونی طلبان صحبت کردند و نوشتند" علت انتشار این بیانیه ( بیانیه شماره 11 موسوی و کروبی ) و حرکات قبلی این است که تکاپو های اعتراضی مردم در چارچوب نظام باقی بماند و در دام ساختار شکنان خطرناک نیفتد " .

 

اما وقتی راهی برای خروج از بن بست فقر ؛ محرومیت ؛ گرانی ؛ بیکاری ؛ ستم ؛ سرکوب و ... وجود ندارد ؛ وقتی حکومتی پاسخگوی درد و مشکلات مردم نیست . همچنین وقتی  روی کار آمدن حسن روحانی هم از حس نومیدی مردم نسبت به تغییر ؛ ولو جزئی و در چارچوب این نظام هم ؛ نکاسته است . یعنی کشور با یک بن بست سیاسی مواجه است و راه حل هم در بیرون این نظام میباشد .

وقتی امکان استحاله و اصلاح در درون این رژیم وجود ندارد ؛ وقتی اوضاع کشور به نقطه ای رسیده است که پاسخ به انبوه بحرانها ؛ مسائل و مشکلات کشور و مردم ؛ پاسخی اصلاح طلبانه نیست ؛ یعنی اصلاح طلبان و اصلاح طلبی راه و چاره مشکلات مردم ایران نمی باشند . پس چه باید کرد ؟

وقتی در شرایط امروز ایران ؛ یک جنبش رفرمیستی ــ بخصوص جنبشی که در صداقت و صالح بودن سران و رهبران آن هم شک جدی وجود دارد و اکثرا" سر در آخور رژیم داشته و دارند ــ ؛ پاسخگوی مسائل و مشکلات مردم ایران نمیباشد و نمی تواند با تغییراتی سطحی در ساختار سیاسی این نظام به راهی برای خروج از این وضعیت ؛ دست یابد . پس تنها راه نجات مردم از وضعیت فعلی ؛ سرنگونی این رژیم در بستر یک قیام توده ای است . بنابراین تردید و دو دلی و محافظه کاری را قاطعانه باید کنار گذاشت و راه درست یعنی سرنگونی رژیم را برگزید .

نتیجه گیری : مردم ایران در شرایطی در چنگال رژیمی فاسد و جنایتکار به حال خود رها شده اند ؛ که امکان استحاله و اصلاح در درون این رژیم وجود ندارد . از طرف دیگر ؛ اوضاع کشور به نقطه ای رسیده است که پاسخ به انبوه مسائل و مشکلات مردم و کشور ؛ پاسخی اصلاح طلبانه نیست . این یعنی وقت انتخاب مسیر انقلاب و سرنگونی رژیم فرا رسیده است و این یعنی  یک جنبش رفرمیستی ؛ نه اپوزیسیون برای یک تغییر جدی است و نه بدیل مناسب برای پاسخگوئی به مسائل و مشکلات مردم ایران .

یعنی شرایط جامعه ایران و حدّت تضادها به درجه ای رسیده است که تنها در انقلاب و سرنگونی این رژیم ؛ راه نجاتی برای مردم ایران متصور است . یعنی اپوزیسیون واقعی ؛ نیرو و نیروهائی هستند که برای کسب و جایگزینی قدرت سیاسی مبارزه می کنند ــ نه مشارکت در قدرت ــ و هدف مرحله ای آنها ؛ سرنگون کردن رژیم اصلاح ناشدنی حاکم میباشد .

 اما در باره دو مقوله انقلاب و خشونت که اصلاح طلبان آنها را مترادف میدانند و بابت خطر وقوع آن در کشور هشدار میدهند و مردم را می ترسانند باید توضیحانی بدهم که در ادامه مقاله به آن می پردازم . ......... ادامه دارد

 

15.06.2016 ( 26 خرداد 1395 )

arezo1953@yahoo.de  

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.