درگذشت حبیب محبیان، خواننده دهه پنجاه شمسی ایران بسیاری را گرد هم جمع کرد، از اعضای خانواده که پراکنده از هم زندگی میکردند تا دوستدارانش. حبیب شاید خود نمیدانست که بین ایرانیان به این اندازه هوادار و علاقمند دارد. به گفته همسرش اگر میدانست، چقدر خرسند از دنیا میرفت.
حبیب مردی بسیار خوش رو و شاد و در عین حال در رابطه با موسیقی جدی و بی گذشت بود! یادم می آید در چند باری که از نزدیک ملاقاتش کردم محمد، پسرش را دعوا میکرد تا شعرها را روی صحنه فراموش نکند و انضباطش را در خوانندگی حفظ کند و کار را جدی بگیرد.
مانند یک استاد دلسوز و سخت گیر او را مجبور میکرد که تمرین کند و سر وقت در صحنه حاضر شود. چند سال پیش از اینکه تصمیم بگیرد محمد را وارد کار خوانندگی خود کند و زمانی که آلبوم "کویر باور" را بیرون داده بود، در لس آنجلس ملاقاتش کردم. در قرار ناهاری با هم نقشه فیلمی مستند درباره زندگی و کارش را کشیدیم (که هیچوقت اتفاق نیفتاد).
زمانی که حبیب با مشتریان دیگر رستوران عکس میگرفت و امضا میداد، من پول میز را حساب کردم.
موقع رفتن از این کار من باخبر شد. از گارسون خواست که برود و پولم را پس بدهد تا خودش میز را حساب کند، با اینکه من کارت اعتباری استفاده کرده بودم پول را پس گرفت و خودش حساب را داد. هم من هم صاحب رستوران مات مانده بودیم! آنجا متوجه شدم که صداقت حبیب فرای فهم ماست!
Image copyrightImage caption
او حتی برای اینکه نکند ناخواسته سبک یا ملودی کسی را تقلید کند به هیچ موسیقی گوش نمیداد در این باره میگفت: "حتی اگر موسیقی ای از ماشین بغلی بلند شود گوشم را میگیرم تا که آن آهنگ را نشنوم مبادا که ناخودآگاه آن را تقلید کنم."
به این خاطر حبیب بدون شک سبک خودش را داشت و آن سبک خالص بود و تکرار نشدنی و شاید تاثیر آکوردهای گیتار و نُتهای هماهنگ بلند و کوتاه ملودیهایش که در اوایل کار از گروه بیتلهای بریتانیا الهام گرفته بود، سالها بود که در کارهایش کمرنگ شده بود.
زمانی که در ایران برای اهدای جایزهای در مراسم جشنواره موسیقی 'ما' دعوت شد، بی قرار قبلی رو به تماشاچیان صحبتی کرد که گویای وضعیت زندگی مجددش در ایران بود. "فکر کردم قراره جایزه به خود من داده بشه ...." و سپس ادامه داد " بدون گیتارم روی صحنه تنهام؛ سابقه نداشته جایی حاضر بشم و بدون گیتارم باشم".
به گفته همسرش حبیب این سرخوردگی را در سالهای غربت (بازگشت به ایران) حفظ کرد و هیچگاه درخواست مجوز نکرد مبادا که جواب رد بدهند و دلش بشکند.
در این ماههای آخر تعدادی از کنسرتگذاران ایران در حال تلاش برای گرفتن مجوز کنسرت حبیب در کیش بودند که او درگذشت.
درگذشتی نابهنگام که دفن نشدنش در قسمت هنرمندان بهشت زهرا هم به گمانهزنیهای بسیاری دامن زد.
Image copyrightImage caption
برای به خاک سپردن حبیب در آن قسمت باید مراحلی از قبل طی میشد. انجمن موسیقی وزارت ارشاد نخست فعالیت فرد را به عنوان هنرمند تایید کرده و سپس آن را به سازمان آرامستان کشور ( قبرستانهای کشور) داده و آن سازمان قطعهای را بطور رایگان در قسمت هنرمندان به فرد درگذشته اختصاص میدهد، چیزی که شاید برای حبیب اتفاق نیفتاد.
البته امکان این درخواست و به جریان انداختن این جواز پس از فوت هنرمند نیز ممکن است، اما حبیب محبیان به سرعت در آرامستان مسجد قدس نیاسته دفن شد.
فرزندش محمد که در آمریکا زندگی میکند قصد بازگشت و حضور در مراسم هفت پدرش را داشت ولی در این مراسم خودجوش که پنجشنبه ۲۷ خرداد در صحن مسجد نیاسته برگزار شد و فقط خانوادههای نزدیک و اهالی اطراف و چندی از هواداران حبیب حضور داشتند، شرکت نکرد.
محمد چند روز قبل عکسی از خود را در اینترنت چاپ کرد با نوشتهای در دست: "آنهایی که دل حبیب من را شکستن؛ خدا ازشون نمیگذره"
البته هنوز ممکن است محمد در مراسم یادبود حبیب که یکشنبه ۳۰ خرداد در مسجد جامع شهرک غرب تهران برگزار میشود، حضور پیدا کند.
حبیب یک بار دیگر هم با مرگ دست و پنجه نرم کرده بود. او که پس از مهاجرتش به آمریکا نتوانست با سلیقه و خواسته های بازار موسیقی دهه شصت و هفتاد کشور میزبان و مهاجران ایرانی اش هماهنگی ایجاد کند، به کار تجارت در صنف خوراکی پرداخت و شرکتی برای عمده فروشی بستنی باز کرد. کاری که هیچوقت از آن راضی نبود و نمیخواست درباره اش حرفی بزند.
هنگام حمل و نقل کالا در انبار شرکتش گویا یک بار سانحه ای پیش می آید که باعث شکستن دنده ها و قفسه سینه اش میشود. جراحاتی جدی که باعث بستری شدنش در بیمارستان شد و حتی خوانندگی او را به خطر انداخت.
و از آن پس به گفته خودش مجبور بود دستش را روی سینهاش بگذارد و کمی فشار دهد تا بتواند بخواند.
Image copyrightImage caption
حبیب پس از بهبود، تغییر بزرگی میکند. میتوان حدس زد که این حادثه بیدار باشی برای حبیب خفته بود. بعد از آن بود که سودای بازگشت به ایران را در سر پروراند و به تدریج آن را عملی کرد. بعد از آن حادثه سکوت ده ساله خود را شکست و به صحنه موسیقی بازگشت و تک آهنگهایی را ضبط کرد. او جزو اولین کسانی بود که تصمیم گرفت آهنگهایش را به طور رایگان برای ضبط از روی اینترنت که در آن سالهای اوایل هشتاد تازه همه گیر شده بود، در اختیار مردم بگذارد.
به خاطر ارتباط صمیمانهاش در آن ایام با رادیو بیبیسی ، اول آهنگهای جدید را از طریق برنامههای روز هفتم و شب هفتم بیبیسی پخش میکردیم و سپس اعلام میکرد که هر گونه ضبط و نشر آهنگهایش آزاد و رایگان است.
کاری که به یک عادت تبدیل شد و خود حبیب سالها بعد زمانیکه آلبوم 'جوُنی' را با محمد بیرون داد از این عادت شکایت میکرد: "نصفه شب از ایران زنگ میزنن خونه منو بیدار میکنن، میگن حبیب آدرس میدیم آلبوم جدید را برامون بفرست، حتی تعدادش را هم میگن".
زمانیکه آهنگهای 'الله اکبر' و 'بد و بد' را پخش کردیم و آهنگهای دیگری که فقط زمزمههایی از آن یادم مانده، تغییر تدریجی روحیه حبیب را در لحن صحبتش حس میکردم.
اینکه دوباره دوستش دارند و نسل جدیدی که از آن بی خبر بود به کارهایش علاقه دارند، از اینکه آهنگهایش دوباره به جریان افتاده و به گوش ایرانیان داخل کشور میرسد بسیار شاد بود و از واکنش شنوندگان روحیه میگرفت و بیشتر و بیشتر به بازگشتش به ایران مصمم میشد.
آرزویی که زمان بازگشتش به ایران بخاطر کسالت خواهرش و همزمان با عمل قلب پسرش محمد در ایران به واقعیت پیوست و همانجا ماندگار شد و همانجا هم به آرزوی دیگرش رسید که در ایران بمیرد
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید