رفتن به محتوای اصلی

گذر از عقل سنتى - اسلامى اردوغان و تهران
19.07.2016 - 05:04

به يك جمع بندى احتياج داريم. من طرفدار تركيه ى باثبات هستم چون هم به نفع منطقه و هم به نفع ماست. مخالف بنيادگرايى دينى و حكومت دين بر جامعه هستم. كسانى معتقدند كه كودتا مى توانست بر بنيادگرايى اردوغانيسم پايان دهد. سئوال اينجاست كه پس چرا چنين نشد؟ دفاع من از تركيه به منزله ى دفاع از اردوغانيسم نيست. ضرر كودتاى نافرجام تركيه كه مسببان اصلى اش كودتاچيان بودند بيشتر از همه وجهه ى ارتش تركيه را خدشه دار ساخت. اين خوب نبود. همه مى دانيم كه ناتو بدون ارتش تركيه ضرر خواهد كرد. همه مى دانيم كه تركيه بالانس بين شرق و غرب را نگهداشته. بنيادگرايى دينى در تركيه معضلى است كه زدودنش زمان زيادى خواهد برد. اما چه شد كه لائيك ها و دموكرات ها و چپ ها براى حفظ تركيه در كنار همين بنيادگرايى ايستادند؟ بمباران مجلس يعنى بمباران دموكراسى. يعنى بمباران حقوق و نمايندگان فكرى ملت. در اينكه بنيادگرايى دينى در تركيه بايد برافتد شكى نيست اما كى و چگونه؟ آيا تضمينى وجود دارد كه كودتا ثبات به تركيه ببخشد؟ صحنه هاى خشنى ديديم كه از هر دو سو اعمال شد. چكمه و تفنگ از يك سو، و ريش و شلاق از سويى ديگر رو در روى هم قرار گرفتند. تركيه در دو راهى يك انتخاب قرار گرفت. ارتش يا قانون؟ ارتش يا دموكراسى؟ ارتش يا اردوغان؟ ارتش يا مجلس؟ يك سوى سئوال ارتش بود اما سوى ديگر سئوال بسته به مخاطبش عوض مى شد. اشتباه كودتا اين بود كه مجلس و مردم را به توپ بست. و اگر چه خود كودتا يك اشتباه بود. تركيه سرزمين كودتاهاست. و تقريباً تا به حال اكثر كودتاها موفق بودند. تقريباً خاصيت كودتاها اين است كه سرعت عمل زيادى دارند و سرعت عمل رمز يك كودتاى موفق است اما اينبار اين مردم بودند كه سريعتر از كودتا عمل كردند. اين سرعت عمل مردمى كه سرعت عمل بخشى از ارتش را شكست داد حاصل كدام تفكر و برنامه بود؟ من كارى به جوابها و كنكاشها در خصوص كودتا ندارم. فعلاً اساسى ترين موضوع من اين است كه تركيه ى بعد از اين چه مى تواند باشد. و مهمترين دغدغه ى من اين است كه منافع ما آزربايجانى ها بعد از اين در چيست. اعتقاد دارم حركت ملى ما نه از آنكارا دستور مى گيرد و نه تحت تاثير تهران است اما در باب دموكراسى و مسائل حقوق بشر آنكارا را به تهران ترجيح مى دهد. هر چه باشد عقل آنكارا قواعد دموكراسى را تا حدودى رعايت مى كند. كردها و علوى ها و ديگر هويت ها را بر مجلس مى نشاند و حرفهايشان را به مذاكره مى نشيند. يادمان كه نرفته. روزگارى همين اردوغان را به خاطر مذاكره با اوجالان شماتت كرديم و به اعتقاد من اردوغان اشتباه كرد. با تروريست جماعت كه نمى شود به مذاكره نشست. آنهم اوجالان كه دستش به خون مردم و سربازان ترك آلوده است. يادم مى آيد آن روزها من به خاطر نوشتن در خصوص اين اشتباه اردوغان مورد هجوم بخشى از خودى ها قرار گرفتم اما زمان ثابت كرد كه اردوغان اشتباه كرده است. اردوغان به بنيادگرايى چسبيد و اكنون كار به جايى رسيده كه بخشى از ارتش و سكولار و دموكرات ها با ياران فتح الله گولن به براندازى او مى انديشند. مسامحه ى فتح الله گولن و اصلاحات به شيوه ى او نيز به نظر نمى رسد نجاتبخش فهم زندانى شده ى آتاتورك در زندان بنيادگرايى دينى باشد. فهم آتاتورك فهمى است تغيير دهنده اما جنس فهم فتح الله گولن دينىِ اصلاح شونده است. البته به نظر مى رسد جهان نيز چندان ناراضى از اين براندازى در صورت موفقيت كودتا نبود. هيچ يك از منتقدين اما از خود سئوال نمى كنند كه چرا كمال قليچدار اوغلو و باخچالى و دميرتاش با آنهمه تاخت و تازشان به اردوغان و سيستم تماميت خواهى اش به هنگام بروز كودتا صاف در كنار اردوغان و تماميت خواهى اش ايستادند. من آرزو دارم كه يك سكولار دموكرات حكومت را در تركيه به دست بگيرد و قبل از من و بيشتر از من احزاب و ليدرهاى سكولار دموكرات تركيه دارند اين كار را مى كنند اما چرا نتيجه نمى گيرند؟ ساختار فكرى اكثريت، دينى است و مبارزه با اين ساختار مبارزه اى منسجم و با برنامه را طلب مى كند. چيزى كه سكولار دموكرات ها فاقد آنند و براى همين بعضى شان دل به كودتا بسته اند. كودتا شايد بتواند حاكميت سياسى بنيادگرايى را بر اندازد اما آن بنيادگرايى فكرى را در سايه ى نفرت و كينه ى مردمى عمق خواهد بخشيد. از بعضى از كسانى كه دارند براى تركيه نسخه ى دموكراسى مى پيچند بايد پرسيد چرا نمى توانيد اين نسخه را براى ايران و تهران بپيچيد. هم در درون حركت ما و هم در درون نويسندگان فارس هستند كسانى كه خط مقدم جنگ با بنيادگرايى را اشتباهى گرفته اند. تهران خط مقدم ما در مبارزه با بنيادگرايى است نه آنكارا. گفتم خط مقدم. بديهى است كه در جغرافياى اين جبهه همه ى حكومت هاى دينى قرار دارند و آنكارا نيز مستثنى نيست. راههايى را كه آنكارا در رسيدن به دموكراسى پيموده تهران اصلاً بلد نيست. علاوه بر اينها وقتى مسير تغيير و اصلاح و دگرديسى را پيشنهاد مى كنيم بايد مطمئن باشيم كه اين تغيير و دگرديسى مسير درستى را خواهد پيمود. مشكل مخالفان اردوغان اين است كه مسيرى پيشنهادى براى دموكراسى دارند اما از اينكه اين پيشنهاد مسير درستى را خواهد پيمود مطمئن نيستند. به نظر من آنها نبايد ترديد كنند چون تركيه قبلاً اين مسير را پيموده است. 

هم در تركيه و هم در ايران مگر مى شود دو سه قرن تاريخشان را بررسى كرد و معضل بنيادگرايى دينى را نفهميد؟ من مى گويم وقتى به ترسيم نگارش ( تاريخى و سياسى و ...) ملى و فرا ملى مى انديشيم طبيعتاً سراغ برنامه ها و تئورى هايى مى رويم كه منافع و مصالح ملى را ترسيم مى كند. منافع آزربايجان ايجاب مى كند براى مبارزه با بنيادگرايى دينى به دليل همسو بودن آن با راسيسم آريايى، آن را در تهران پى گيرى كنيم. اين را به همفكران خويش مى گويم. بايد تفاوت ها و تمايزهاى موجود در بستره ى بنيادگرايى اردوغانى با بنيادگرايى خمينى را دقيق ارزيابى كنيم. من اعتقاد دارم مقايسه ى تحليل گرى اين دو بنيادگرايى كدهاى خوبى براى شناخت هر دو مدل بنيادگرايى به ما مى دهد. تفاوت تحليلگرى آنكارا با تهران در اين است كه در سايه ى همين دموكراسى نيمبند، آنكارا براى انتقاد از بنياد گرايى از گذشته و تاريخ خرج نمى كند بلكه با صراحت امروز را مى كوبد. اما تهران دارد با كنايه و استعاره و كوبيدن گذشته غير مستقيم امروز را مثلاً نقد مى كند. انگار امروز امر قدسى است. قيليچ دار اوغلو به صراحت اردوغان را ديكتاتور خطاب مى كند ولى آيا كسى مى تواند خامنه اى را اين چنين مورد خطاب قرار دهد؟ صلاح الدين دميرتاش به راحتى از كردستان مستقل حرف مى زند اما آيا فعالين ما مى توانند همين كار را در تهران و پشت تريبون اجتماعى انجام دهند؟ تركيه اگر به تحليل گرى اكنون و زمان حال رسيده به معناى اين است كه دوره ى گذار از سنت را پشت سر نهاده است. من مى خواهم دريابم چرا كسانى كه عاجز از نقد تهران هستند بى مهابا به نقد آنكارا برخاسته اند؟ آنها مجازند اينكار را بكنند و اتفاقاً اين كارشان به نفع تحليل گرى آنكارا مى باشد اما چرا شيوه ى تحليل گرى آنكارا را در تهران نمى آزمايند؟
كار به جايى رسيده كه مدرنيته نويسان بدون داشتن زمينه هاى تغيير به براندازى نظامى مى انديشند. من مخالف اين نيستم كه حكومتى بنيادگر را براندازيم. اتفاقاً از آن استقبال مى كنم اما آيا بنيان هاى بنيادگرايى هم فرو خواهد ريخت؟ چه كنيم كه پيش از فروپاشى بنيادگرايى ، مرزها و جغرافياها فرو نپاشند؟ آيا زمان و شرايط و تغيير در مسيرى درست جريان دارد؟ به نظر من در تركيه چنين نيست. كه اگر بود كودتا بدون شكست انجام مى شد.
من دوست دارم كه عقل تركى آتاتورك تركيه را از چنبره ى عقل سنتى - اسلامى به در آورد. عقل تركى آتاتورك رويكردهاى نوين انديشه را به استخدام تركيه در آورد اما عقل سنتى - اسلامى اردوغان دارد تركيه را به مسير نازايى انديشه هل مى دهد. در مقايسه با ايران ،فرق تركيه با ايران در اين است كه تركيه تجربه ى سپردن عقل به مدرنيسم را دارد اما تهران هنوز در دام عقل سنتى اسلامى و سلطنتى پيچ و تاب مى خورد.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

محمدرضا لوایی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.