رفتن به محتوای اصلی

استراتژی کردستان بزرگ، جبنش خلق کرد و دیگر خلقها
13.09.2016 - 05:54
 
 
اینکه خلق کرد، نه سازمانها، انتخاب کند از ایران جدا شود و کشور مستقل خود را به وجود آورد، حق انسانی آن مردم ست. 
اینکه انتخاب کنند در چهار چوب ایران با  سیستم فدرال یا نظیر آن زندگی کنند باز حق آنهاست. 
اینکه حداقل در طول قرن اخیر از تبعیض و بیعدالتی و دیکتاتوری روحا و جسماً زیانهای جبران ناپذیری متحمل شده اند و حق دارند این شرایط را تغییر دهند و  راحت زندگی کنند باز موضوع روشنی ست. 
اینکه خلق کرد در ایران حق دارد بعد از جدایی با نیمه های پیکر خود در همسایگان یکی شود و کشور مستقل خود را تشکیل دهد همینطور حق آن حلق است. 
 
فکر میکنم با این نکات  در کل همه ی حقوق خلق کرد را ذکر کرده و بر درستی آنها تأکید نموده ام. 
این حقوق ضایع شده یک قرن است که خلق کرد را به جنبش و مبارزه واداشته است و قربانیان بیشماری نیز گرفته است.
هدف و آرزوی خلق کرد رفع این ستمها و به دست گرفتن سرنوشت خود است. آرزو و هدفی خوب و درست و انسانی ست.
 
احزاب و سازمانهای کرد برای رسیدن به هدف مثبت  مردم خود که اشاره شد تاکنون ، عمدتاً دو راه برگزیده اند: 
-جدایی و استقلال کردستان
- خود مختاری یا واحد فدرال کردستان ایران( و یا نظیر آنها )
که در بالا نیز به این راهها اشاره شد.
Missing media item.

آموزش نظامی به "حزب آزادی کردستان" ایران برای مبارزه علیه داعش

 
 
فعالان در طول مبارزه، بدون توجه به درستی یا نادرستی، از دو شیوه ی مسلحانه و سیاسی استفاده کرده اند.
 
اینکه تاریخاً مبارزه ی احزاب کرد چگونه بود و چه نتایج و سرنوشتی یافته موضوع این نوشته نیست. 
اما اینکه اکنون مبارزه ی احزاب کردی عمدتاً با چه استراتژی جریان دارد و رابطه اش با هدف مذکور در بالا چیست موضوع مبرم ماست که به کوتاهی اشاره میکنم.
 
گفتیم هدف استراتژیک« فدرالیسم یا استقلال» است ، و راه و استراتژی عمدتا  « کردستان بزرگ» برگزیده شده است.
ایده لوژی این کار، از سه جزء  ناسیونالیسم، مارکسیسم، دموکراتیسم پدید آمده است.
در این رابطه پارامتر استفاده از امکانات همسایگان و خارجیان ( مثل عراق و ترکیه و اقلیم و آمریکا و اروپا و دیگران )
در سیاست عملی کم و بیش قابل توجه است. 
 
سئوال اساسی اینه که آیا راه  تشکیل کردستان بزرگ با هدف استقلال و ایده لوژی ناسیونالیستی و التقاطی مطابقت دارد؟
یعنی با ایده لوژی  ناسیونالیسم  و کوشش برای کردستان بزرگ میتوان به استقلال رسید؛ این کار عملی و نتیجه بخش و مثبت است؟ 
آنهم از راه مبارره ی مسلحانه ی حزبی؟
تشکیل کردستان مستقل و بزرگ ( از کردستان ایران-عراق-ترکیه-سوریه) از راه مبارزه ی مسلحانه در شرایط حاضر و دور غیر ممکن است. حرکت در این مسیر شکست جتبش خلق کرد و ضربه زدن
به آزادی دیگر خلقهاست. مخصوصاً که با توسعه طلبی ارضی همراه باشد - که البته و متأسفانه هست. این راه در درجه ی اول پیام دشمنی با خلق آذربایجان را با خود دارد.
راه درست انتخاب استقلال یا فدرالیسم در ایران بدون توسعه طلبی ارضی ست. با ایجاد همبستگی با خلق آذربایجان. 
 
 احزاب کردی در راه تحقق پروژه ی کردستان بزرگ اند.
در این پروژه آذربایجان غربی و در شرایط مناسب همه ی آذربایجان( سرزمین ماد به قول ناسیونالیسم کرد) جزو کردستان بزرگ قرار دارد.
اگر کردها توان لازم داشته باشند برنامه دارند حتی همه ی آذربایجان را اشغال کنند. 
معنی این کار دست به قتل عام مردم آذربایجان و جنایت علیه بشریت زدن است. 
برای انجام برنامه ی کردستان بزرگ « آموزش نظامی» می بیند و میخواهند صاحب سلاحهای مدرن نیز بشوند.

غرب تحت عنوان « ابزار»، همانطور که داعش و القاعده و مجاهدین افغان و خمینیست ها را حمایت کرد از کردها نیز حمایت میکند، در راه تحقق منافع خود.

عربستان و متحدین اش میخواهند حکومت ایران دستش از منطقه کوتاه شود.مانند نئوکانهای آمریکا . در این رابطه ابزار لازم دارند. و روی کردها و ملیتها و مجاهدین خلق در ایران حساب باز کرده اند. 
آنها منتظر تغییر مقام رییس جمهوری در آمریکا هستند تا کار خود را با چشم انداز جدیدی شروع کنند.

ناسیونالیسم افراطی کرد و ترک در پروژه ی توسعه طلبی یاد شده در برابر هم قرار دارند. 
و در این میان مردمان بیگناه دو طرف قربانی خواهند شد و هر دو بازنده. چون مردم سوریه.
اگر برنامه ی مذکور در جهت کردستان بزرگ و اهداف سعودی پیش برود.

در آذربایجان غربی ترک و کرد کنار هم زندگی میکنند . اقدام به توسعه طلبی -از هر طرف که باشد- برابر با آغاز جنگ داخلی ست.
سیاست توسعه طلبی و کردستان بزرگ غلط است. متأسفانه ناسیونالیسم افراطی هر دو طرف فاقد درک و خطرات مسئله هستند.
مشکل خلقها با توسعه طلبی حل نمیشود- با دوستی و اتحاد و همبستگی حل میشود. ولی دو افراطی فاقد توان همبستگی اند. آنها تنها میتوانند همدیگر را منفجر کنند. 

همبستگی را استراتژی مشترک به وجود میاورد. وقتی استراتژیها متضاد باشند- مثل کردستان بزرگ و آذربایجان بزرگ- دشمنی جای دوستی را میگیرد. 
حقیقت اینه که ناسیونالیسم های افراطی و متضاد ذاتاً نافی یکدیگر اند و سخن از همبستگی طرفداران آنها نمی تواند در میان باشد. 
راه حل مشکل « خدا حافظی از ناسیونالیسم، بزرگ گرایی، ابزار شدن، و تکیه به کشف استراتژی مشترک و همبستگی» ست. 
اما این راه حل را اینان نمیتوانند پیش گیرند که فاقد استعدادش هستند. 
اینان -دو طرف افراطی- تنها میتوانند با تکیه به دیگری، طرف یا طرفهای سوم، شروع به نابودی یگدیگر کنند. و مردمان بیگناه و بیخبر از این پروژه ها را به تیره روزی بنشانند.

 
Missing media item.
مصطفی هجری رهبر حزب دموکرات کردستان ایران  و پیشمرگه ها
 
 
اینکه مصطفی هجری میگوید« مبارزه حزب دمکرات کردستان ایران ماهیتا‌ً مبارزه ایست برای همه ایران» درست نیست. این مبارزه با توسعه طلبی ارضی برای کردستان بزرگ است .
اینکه میگوید: « حزب ما برای ادامه مبارزات حق‌طلبانه خود از همه آزادیخواهان ایران انتظار دارد در این کارزار یار و حامی وی باشند »؛ با توجه به این موضوع که کارزار در حقیقت
برای ناسیونالیسم کردی و کردستان بزرگ و توسعه طلبی ارضی ست و به جای دوستی و صلح و آرامش بین خلقها « دشمنی و خشونت و خونریزی » ایجاد میکند انتظار یاوری صحیح نیست.
هدف عالی راه و استراتژی و ابزار درخور لازم دارد؛ کردستان بزرگ، استراتژی درست، و اسلحه ی حزبی، ابزاری مطابق با هدف نیست. 
Missing media item. 
 
جنبش کردها از زاویه ی تئوری و عمل  اشکالات اساسی دارد:
- توسعه طلبی ارضی
 به کار بردن اصطلاحات من در آورده در اسناد رسمی مانند « استان ارومیه= آذربایجان غربی» ، «کردستان شرقی= کردستان به علاوه ی آذربایجان غربی و در صورت قدرت همه ی سر زمین ماد تاریخی یا آذربایجان»، که از دید جنبش رفع تبعیض و حق طلبانه ی آذربایجان به درستی « توسعه طلبی ارضی احزاب کردی» نامیده شده است.
 
- ابزار شدن در دست بیگانگان
« ابزار شدن در  سیاست نیروی خارجی، مانند قدرتهای منطقه ای و جهانی - عربستان و آمریکا - اروپا و ...- یعنی عدم پیشگیری سیاست مستقل رهایی بخش، در عمل،  بر خلاف ادعای تئوریک خود. 
مرگ در بردگی بهتر از ابزار شدن در دست بیگانگان است. 
 
- ایده لوژی التقاطی
ایده لوژی جنبش کرد آمیخته ای از « ناسیونالیسم-مارکسیسم منجمد-دموکراتیسم فئودال-بورژوایی کرد» است. این ایده لوژی فاقد پایه های تئوریک رهایی بخش است. پایان دادن به « تبعیض، بیعدالتی اجتماعی،دیکتاتوری، و تعیین سرنوشت خود» با این پایه ی تئوریک محال است. دستاورد این تئوری غلط تنها میتواند « کشته های بیشمار، توسعه طلبی ارضی ناموفق، و ابزارشدن در دست بیگانه» باشد. که مساوی شکست جنبش خلق کرد و ضربه زدن به دیگر جنبشهای رفع تبعیض است.
 
-  سلاح پرستی
احزاب کردی بعد از یک قرن تجربه هنوز درک نکرده اند که مسئله ملی در شرایط ایران و منطقه راه حل نظامی ندارد.
آزادی از لوله ی تفنگ بیرون نمیاید، از همبستگی آگاهانه ی دلهای ستمدگان، بیرون میاید. 
 
- پرپر کردن گلهای کردستان
تباه کردن زندگی و کشته شدن جوانان کرد در « بیراهه» ها ، که هیچ ربطی به آزادی ندارد جنایتی ست غیر قابل بخشش در حق جوانان، این گلهای کردستان .
 
- قطع یکطرفه ی پیوند  دوستی بین دو خلق ستمدیده ی آذربایجان و کردستان
احزاب کردی با استعمال  رسمی اصطلاحات « توسعه طلبی ارضی» ، استان اورمیه، کردستان شرقی، پیمان دوستی بین پیشه وری و قاضی را یک جانبه لغو کرده اند. 
-استفاده ی یک نیروی سیاسی، از تضاد دو نیروی دیگر:
مسعود رجوی برای استفاده از تضاد صدام-خمینی، سازمان مجاهدین را در اختیار صدام قرار داد. 
آیا مصطفی هجری برای استفاده از تضاد عربسان-ایران، خود را در اختیار عربستان قرار نمیدهد؟

توجه کنیم: یک حزب یا سازمان مساوی « یک خلق یا ملت » نیست. خلق خلق است ، سازمان سازمان. نمیتوان آنها را برابر گرفت.
وقتی « موجودیت یک خلق» و نه یک سازمان، در معرض « حذف شدن» قرار گرفت، دست « کمک هیچ نیرویی» را نمی توان پس زد. گیرم این « نیرو ارتجاعی» هم باشد. مانند « موجودیت مردم کوبانی» در برابر داعش. اگر کمک های آمریکا نبود، حذف شده بود. در چنین مثالهایی که موجودیت یک خلق در معرض حذف شدن و نابودی ست، اجبارا آن خلق مجبور است دست هر یاوری را بفشارد. یا مانند کشتار ایزدیها.

ائتلاف و اتحاد های دولتهای ملل مختلف در جنگ دوم جهانی، در مقابل فاشیسم، نیز از این جنس و نوع است.

اما همکاری یا اتحاد ، یا ائتلاف، یا همبستگی یک سازمان مترقی با یک دولت ارتجاعی یا حتی انقلابی، به معنای ابزار آن دولت شدن است. این دولت چه ارتجاعی باشد و چه انقلابی.
رابطه ی برابری بین یک دولت و یک سازمان نمیتواند وجود داشته باشد. لاجرم سازمان عملاً تبدیل به نوکر دولت میشود. 
 
تضاد دولت-سازمان، یک تضاد عینی ست و سازمان را به تابعیت خود در میاورد. نیروی رهایی بخش نباید خود را در این تضاد قرار دهد. مثال تپیک رابطه ی احزاب کمونیست غیر حاکم با دولتهای سوسیالیسم موجود  است. 
سازمان مجاهدین، احزاب کردی، بلوچها و دیگران، مقوله ی « تضاد دولت-سازمان» را درک نکرده اند. 
نیروی انقلابی نمیتواند خود را در « تله ی دولت-سازمان» قرار دهد.
نهنگ، ماهی کوچک را قورت میدهد. این قانون طبیعی ست.
روشن است که اینجا صحبت بر سر حمایت حقوق بشری دولتها نیست.
 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.