آنکه شد مفتون عشق یار، زارش می کشند
خسته و رنجور و زار و بیقرارش می کشند
گاه در زندان و گاهی بر سر بازارها
گاه در پنهان و گه در آشکارش می کشند
این یکی را روز روشن در خیابانهای شهر
وآن یکی را در خفا، در شام تارش می کشند
آنکه سرسختانه با خودکامگان پیکار کرد
بر سر دار ستم، حلاج وارش می کشند
آن که را در سر هوای توده زحمتکش است
دشمنان کینه جو، با حال زارش می کشند
خشک گردد تا به لبهایش سرود زندگی
شاعر آزاده را، زار و نزارش می کشند
تا گلستان پر شود از شیون زاغ و زغن
بلبل خوش لهجه را در شاخسارش می کشند
دشمن سرسخت استبداد و استثمار را
دیو خو دژخیم ها، در هر دیارش می کشند
شوق و شور جانفشانان، همچنان در اعتلاست
گرچه از پیکارجویان، بیشمارش می کشند!
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید