اورتادوغویا تئلفون
یاشلی آنا اوتورموش
کؤهنه کاناپه اوزه رینده
گؤزونو تیکمیش
بوجاق ماساسینا
قورخو سالان قوشلار
حاکیم اولموشلار گؤیلره
یووا سالمیشلار گؤزله رینه
یوکسک گورولتولر
گلیر گؤی اوزوندن
قورخموش باخیشلار
یوولاریندان اوچوشورلار
قایغیلی گؤزلر
دؤنوب باخیرلار پنجره یه
بولودسوز ماوی گؤی اوزونه
تئلفون چالیر
یاشلی قادین قاچیر تئلفونا ساری
دسته یی قالدیریر
و
دهشت بیر پاتلامانین سارسینتیسی
ساواش اوچاقلارین
اوزاقلاشان سسی
خططین او بیری طرفینده بیریسی
هله ده قیشقیریر
آنا، آنا!
سسیمی ائشیدیرسن می؟
A Phonecall to Middle East
Old lady sitting
on the worn armchair
staring at the end table
in the corner
the birds
spreading fear
invading skies
have nested in her eyes
loud thunders
were heard
fearful glances
flew from their nests
worried eyes
were turned through window
to the cloudless sky
phone rang
she hurried to the corner
lifting up the receiver
and a terrible blowing up
while warplanes
moving off in the sky
the person
on the end of the line
was still screaming
!mom, mom
?do you hear me
تلفن برای خاورمیانه
مادر پیر
روی مبل کهنه نشسته
نگاهش روی میز گوشه اطاق
پرندگان ترس آور
حاکم بر آسمان
توی چشم هایش لانه کرده اند
صدای غرش به گوش می رسد
نگاه های مضطرب
از لانه شان بیرون می پرند
چشمان ترسیده به سوی پنجره
رو به آسمان بر می گردند
زنگ تلفن به صدا در می آید
پیرزن با عجله به سمت تلفن می رود
گوشی را بر می دارد
و لرزش انفجاری مهیب
صدای دورشدن هواپیماهای جنگی
آن سوی خط
هنوز یکی داد می زند
مادر، مادر!
صدایم را می شنوی؟
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید