رفتن به محتوای اصلی

اسم رمز اتحاد کهریزکیان, سوسیال-شوویستها, سبزها, مصدقیستها و مجاهدین
24.12.2016 - 18:12

 

در ایران تصور غلط عامه بر این است که  ایدئولوژی  پان ترکیسم و ترکیسم, در آناتولی و ممالک عثمانی  بمنظور نیل به اهداف سیاسی-اقتصادی دولت ترکیه تئوریزه شده   و  در خدمت حفظ و توسعه منافع سلاطین عثمانی و بعدها دولت-ملت مدرن ترکیه  شکل گرفته است. بسیاری واقف نیستند که  سلاطین عثمانی  نه  تنها میانه خوبی با پانترکیستهای سکولار نداشتند حتی ترکیستها را نیز بر نمی تافتند و در سرکوب آنان از همه قدرت خویش تا پیش ازقانون مشروطیت 1876 استفاده می کردند. پس از لغو مجلس توسط سلطان عثمانی سرکوب ترکیستها و پاترکیستها از سر گرفته شد هرچند بشدت سابق نبود. ترکیسم و پانترکیسم  تا انقلاب دوم مشروطیت در 1908  قادر به طرح نظریات خود در سطح جامعه بدلیل مخالفت اسلامیستها و دربار نبودند.ماجرای سفر حسین زاده از ایدئولوگها و بنیانگداران جمهوری اول آزربایجان شمالی به ممالک عثمانی در سال  1919  گویای جو غالب سیاسی الیت حاکم در دولت عثمانی اوائل قرن بیستم بود.  در جریان این  دیدار مقام رسمی آزربایجانی با  سلطان محمد ششم آخرین شاه  عثمانی از ترکیسم و اتحاد تر کهای جهان سخن گفت و اینکه دولت عثمانی بجای  رویای کم حاصل مسلمان سازی اروپا  بهتر است انرژی خود را به سمت جهان ترک معطوف کند و با کمک به برادران ترک اسیر استعمار روس بلوک سیاسی پایدار و قدرتمندی تشکیل دهد. سلطان محمد بشدت افکار وی را رد کرده و با بیان اینکه ما اول مسلمان, سپس سنی و بعد عثمانی هستیم نه ترک به دیدار رسمی به سرعت پایان داد .در واقع  زادگاه ترکیسم و پان ترکیسم نه ممالک عثمانی و یا ترکیه, بلکه  امپرطوری تزاری روسیه بود  و اولین تئوریسن نامی آن اسمعیل آقا قاسپیرالی (1851-1914)  از ترکان تاتار شبه جزیره کریمه بود

 

. در قرون 18 و 19  ملل غیر روس و مسیحی  ساکن امپراطوری تزاری, رسما  با نام و هویت ملیشان مانند ارمنی, گرجی, فنلاندی , سوئدی , آلمانی, اوکرائینی  و غیره شناخته می شدند لکن ترکها , کردها, تاجیکها, چچن ها, آوارها, تاتها و طالشها بطور رسمی  مسلمان نامیده شده و حتی در آمارهای رسمی با این عنوان به ثبت می رسیدند.  در اواخر دوران تزار و با اوجگیری ناسیونالیزم رهائی بخش  در میان ترکان مناطق مختلف روسیه, دولت وقت با تاتار نامیدن همه ترکها به اعمال سیاستهای اسیمیلاسیون مشابه ظاهرا موفقیت آمیز تجربه شده در خانات قازان تاتارستان روی آورد.از دیگر علل تاتار نامیدن آزربایجایها تفکیک انها از امپراطوری عثمانی بود. از این دوران تا انقلاب مشروطیت روسیه, در بیانیه های اداری ترکان آزرایجای تاتار خطاب می شدند و لیکن باز در آمار رسمی جمعیتی فرقی بین ملل مسلمان قائل نبودند.  بعنوان مثال در آمارسرتاسری 1829  روسیه, بعد از کوچ ترکهائی که حاضر به زندگی تحت حاکمیت روسیه نبودند و کوچ جمعی ارامنه از ولایات مختلف ممالک محروسه قاجار  از  جمعیت  11,063  نفری ایروان  36درصد ارمنی  و 64 درصد مسلمان (ترک آزربایجانی) قید شده است. سیاست رسمی روسیه تزاری سرکوب  ترکان  و کوچاندن  روسها به مناطق ترک نشین و واگذاری زمینهای مرغوب کشاورزی به انان بود.  بعضا با تبعید سکتهای مذهبی مشکل ساز مسیحی از دیگر نقاط روسیه  به مناطق ترک نشین, با یک تیر دو نشان می زدند. در دشت مغان و شاماخی آزربایجان شمالی مسیحیان سکت پروتستان  مالاکان  را اسکان داده , مزارع حاصلخیز را به آنان واگذار کردند. البته بیشتر  آنها در سالهای بعدی با فروش مایملک خود به ازربایجانیها از جمله در سالهای 1917 و 1990 دوباره به روسیه بازگشتند. از دیگرعلل تاتار نامیدن ترکها که بیشتر از طرف دولتهای رفرمیستی ملیگرای روسیه در دوران کوتاه مدتی که به موفق به تشکیل دولت  می شدند اعمال می شد,  القای دیدگاه رسمی وقت بود که روسها و ترکها را از یک نژاد  و  پسر عمو می دانست.   رفرمیستها با این تفکر در پی جایگزینی سیاست اسیمیلاسیون و استحاله نرم با سیاست خصومت آشکار و ممانعت از شورشهای پرهزینه بود. در زمان حکومت اصلاحطلبان روس  سیاست های کوچ اجباری متوقف می شد و مکتبهای دینی با افزودن زبان روسی, ریاضیات و فیزیک به مدارسی نیمه مدرن تبدیل گردید. نتیجه این سیاستها مسیحی شدن فله ای بسیاری از ترکها همانند ترکان چوواش (جمهوری خود مختار چوواشیا) بود.

 

در چنین اتمسفر سیاسی اسمعیل قاسپیرالی برای نخستین بار از ترکهای سرتاسر روسیه خواست که ترک بودن  و مسلمان بودن خود را محور هویت فردی و جمعی خویش قرارداده و با اموزش ترکی میانه (ترکی 1000 تا 500 سال پیش) در مدارس زمینه از میان برداشتن اختلافات لهجه ای  بین ترکان مناطق مختلف را فراهم سازند. قاسپیراللی برقراری امپراطوری عظیم روسیه  را نتیجه اتحاد روسها  حول دو اصل روسیت و مسیحیت می دانست. باعتقاد او ترکهای روسیه در صورت بازگشت به خویش واحیای زبان خود می توانستند با تکیه بر دین مشترکشان  باردیگر  در سرزمینهای وسیع آبا اجدادی  همانند روسها آقای سرنوشت خود باشند. بعبارت دیگر انگیزه اصلی قاسپیرالی, متشکل ساختن ترکها بمنظور مبارزه بر علیه استعمار روس بود. قاسپیراللی در برحه  حکومت اصلاحطللبان از بنیانگذاران سازمان " اتفاق مسلمین" بود و با انتشار  پریودیکهائی همانند "ترجمان" به ترویچ افکار خود می پرداخت. او واقف بود که  ملت ائتنیکی ترک , پتانسیل موتاسیون و تبدیل شدن  به دولت-ملتی مدرن در حد روسیه و دیگران  را داراست.  تعریف عنصر ترک از دید قاسپپرالی نژادی نبود شاید بدین دلیل که بسیاری در جامعه زمان خود به همنژاد بودن روسها و ترکها معتقد بودند  . از نظر وی ترک , مسلمانیست که به زبان ترکی تکلم می کند و از نظر فرهنگی به این گروه ائتنیکی تعلق دارد. ترکان مسیحی قاقائوز و جوواش و یا یاکوتهای  شامانیست سیبری در خارج از دایره تعریف وی قرار داشتند.پان  ترکیسم  و ترکیسم سکولار  در ترکیه بعد از تجربه اسلامیسم ناکام عثمانی در ترکیه  اشاعه یافت و ضیا گوک آلپ مشهورترین تئوریسین آن بود لکن در عمل ترکیسم دست بالا را داشت که  به دولت ملت سازی مدرن برهبری آتاتورک با کپی برداری از فرانسه انجامید و توسعه طلبی سرزمینی دورا ن عثمانی رسما پایان یافت. آتاتورک و دولت مدرن ترکیه هرگز  پان تورکیسم را محور سیاست گذاریهای خود قرار نداده و در راستای پراگماتیسم سیاسی حتی با دشمنان قسم خورده ترکها همچون شوروی و ایران به تعامل سیاسی رسید.  

 

دومین و سومین نسل پیروان ترکیسم  بنا نهاده  شده توسط قاسپیرالی  با متکامل کردن نظریه های وی, با برقراری جمهوری آزربایجان در 1918   اولین دولت لائیک و دموکراتیک  عالم شرق  با قانون اساسی مدرنتر از بسیاری از کشورهای اروپای غربی را بنا نهادند. حق رای و کاندید شدن زنان, حق اعتصاب و سندیکا و حق تشکیل احزاب و سازمانهای سیاسی  در دوران حکومت دوساله خود از افتخارات  نه تنها ازربایجانیها بلکه عالم شرق است. چندین سال بعد از جمهوری اول آزربایجان, جمهوری ترکیه لائیک دیگری  از ترکیزم زاده شد.  هرچند هر دوی این جمهوریها بر اساس  ترکیسم قاسپیرالی اما فاقد بخش  پان ترکیسم آن بودند  و تمام انرژی و امکانات خود را صرف ساخت دولت-ملت  مدرن در محدوده مرزهای سیاسی شناخته شده خود نمودند.

 

ایده برقراری کشور توران اونیتار, فدرال یا کنفدرال و غیره یک انتخاب سیاسی مشروع و حقی دموکراتیک است که اگر اکثریت مردمان کشورهای ترک  خواهان ان باشند هیچ نیروی سیاسی و یا نظامی حق تقابل خشونت آمیز با خواست مردم را نخواهد داشت .به نظر نگارنده واگرائی ناشی از تسلط سیاسی چند صد ساله دشمنان ایده تشکیل یک کشور اونیتار بنام توران در آینده نزدیک را غیرممکن ساخته است  .عامل اصلی اتحاد ترکها زبان مشترک است  که بر خلاف  فارسی که شکل ادبی آن زبان 1200 سال پیش است و لهجه های مختلف آن بدلیل تدریس زبان واحد در 100 سال اخیر به هم نزدیک گردیده, زبان ترکی ادبی  همانند آلمانی توسطدولتهای مختلف مستقل و یا خودمختار ترک و بعضا بادخالت روسها رفرم شده و به زبان محاوره نزدیکتر گردیده است. روسیه  با سو استفاده  از ایده رفرم با بزرگنمائی تفاوتها و به حد اقل رساندن تشابهات  لهجه های مختلف ترکی را تا توانستند از هم دور ساختند. بعلاوه رفرم در تنها کشور مستقل ترک نیز نه بر اساس تورانیزم بلکه نیازهای محلی شکل گرفته است . نبود مرکزی واحد بمنظور تصمیم گیری در خصوص زبان ادبی کلاسیک ترکی با خط لاتین  با لحاظ کردن  همه لهجه ها   ترکی  مدرن ادبی کشورهای ترک زبان, جمهوریهای خود مختار موجب تفاوتهای ساختاری و لغوی شده است که ده ها سال حتی در صورت وجود اراده سیاسی,  زمان نیاز دارد تا برطرف شود. هیچیک از تشکلهای حرکت ملی آزربایجان معتقد به تشکیل کشوری اونیتار و یا فدرال نبوده و تشکیل آنرا در شرائط فعلی مقدور نمی دانند.  اکثریت قاطع فعالان حرکت ملی نیز به  تفاوتها در منافع ملی دول ترک و امکان نایذیری برقراری چنین سیستم سیاسی در 50 سال اینده واقف بوده آنرا در برنامه مبارزاتی خود لحاظ نمی کنند هرچند برخی بصورت یک آرزو و در بعد فردی آنرا به زبان می آورند.

 

علیرغم اینکه هیچ نیروی سیاسی از اجزا حرکت ملی آزربایجان جنوبی تشکیل توران را بعنوان یک هدف سیاسی انتخاب نکرده است لکن تقریبا تمامی نیروهای پوزیسیون و اپوزیسیون ایرانی با پانترکیست خواندن نیروهای ضد استعماری آزربایجانی سعی در ایجاد فصل مشترکی فرضی باهمدیگر دارند .نظر می رسد  نبود فرهنگ کالکتیویسم دموکراتیک فی مابین ایرانیستها, تولید دشمن مشترک با وارونه سازی ناشیانه حقایق,  تنها راه اتحاد کهریزکیان, سوسیال شوونیستها, مجاهدین, مصدقیستها, سبزها و تقریبا همه ایرانیستها است. داریوش همایون از نمایندگان فکری راست افراطی ایران, آشکارا اتحاد با کهریزکیان را جهت مقابله با آنچه که پانترکیست می خواند تبلیغ می کرد. ثنویت و دوگانگی نهادینه در فکر و عمل ایرانیستهای ظاهرا مخالف پان, بقدری واضح است که نه تنها به تقبیح پان ایرانیسم متشکل, با حزب و دفتری مشخص در طهران, با اساسنامه و مرامنامه فاشیستی وانمیدارد بلکه آنان را متحدی طبیعی می شمارد. درحالیکه آنچه بنام پان ایرانیسم در ایران تعریف شده در اصل فتوکپی برابربا اصل فاشیسم است چرا که سرزمین گروههای غیر ایرانی همانند ترکها و ترکمنها و اعراب را نیز شامل می شود. ایرانیستها غافلند که چنین جبهه ای با اولین شکست فرو می ریزد و به جنگ مهلک مابین خودشان تبدیل می شود. ایرانیستها قادر به درک این حقیقت یستند که اگرخانه ای  با مصالح تخیل و دروغ ساخته شده باشد,  با اولین موج حقیقت درهم کوبیده خواهد شد.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

دیرنج مین ائللی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.