رفتن به محتوای اصلی

کار بزرگ آشتی ملی
در تاثیر مثبت چنین اقداماتی نباید تردیدی داشت
16.02.2017 - 13:11

البته طرح آشتی ملی را تحت عنوان برجامِ ۲، حسن روحانی با حمایت رفسنجانی قبلاً مطرح کرده بود، تا از شدت حملات تندروها و عوامل ولی فقیه علیه دولت امید و اعتدال  که در مذاکرات هسته‌ای و انتخابات مجلس شورای اسلامی پیروزیهای مهمی کسب کرده بود، بکاهد و امکان و زمینه‌ی تنش‌زدایی با آمریکا را و شرایط داخلی و خارجی را برای رشد و توسعهٔ  اقتصاد درهم ریختهٔ ایران فراهم آورد. منتها آن آشتی‌جویی روحانی با مخالفت تند و خصمانهٔ شخص رهبر جمهوری اسلامی و سپاه و همهٔ عوامل دستگاه «ولایت» روبروی شد، و دیگر سخنی از آن به میان نیامد زیرا افراد شاخص شکست خورده در «انتخابات» و ناراحت و ناراضی از پیروزی در مذاکرات هسته‌ای که همگی از یاران نزدیک ولی فقیه محسوب می‌شوند آن آشتی‌طلبی روحانی – رفسنجانی را نوعی دلجویی از شکست خورده‌ها تلقی وتفسیر کردند و تن دادن به آن طرح آشتی را  تضعیف دستگاه حکومت فقیه، و تنش‌زدایی با آمریکایِ باراک اوباما نشان دادند!

ولی شرایط امروزی از خیلی جنبه‌ها با اوضاع و احوال سال گذشته که برجامِ ۲ برای آشتی داخلی مطرح شد و شکست خورد، متفاوت است؛ برای اینکه در جبههٔ داخلی، فوت هاشمی رفسنجانی و تغییر صد و هشتاد درجه‌ای موضع علی خامنه‌ای و عوامل تحت امر او دربارهٔ رفسنجانی، صفوف جبهه‌ی افراطی‌ها را که دشمنی هیستریک با شخص هاشمی محور محکم اتحاد آنها محسوب می‌شد درهم ریخت. از طرفی شرکت میلیونی مردم تهران در مراسم خاکسپاری رفسنجانی که از همهٔ قشرهای اجتماعی و جناحهای حکومتی آمده بودند، به‌منزلهٔ لحظهٔ آشتی‌خواهی و درخواست ملی از طرف سطوح پایه‌ای جناح‌های مختلف نظام فعلی برای پایان دادن به قهر و جنگ و جدال موجود در مملکت تلقی گردید.

در واقع نیروهای پایه‌ای اصول‌گراها و سپاه و دستگاه‌های امنیتی، حتّی شماری از عناصر تحت تعلیم مصباح یزدی و محمد یزدی ... موافق فضای تخاصمی موجود نیستند و بنا به انبوه شنیده‌ها و گزارشهای موثق و گوناگون، این پایه‌های جریان‌ها و سازمان‌های «دولتی» و دستگاه فقاهتی، از حاکمان ایران و سران «نظام»، می‌خواهند که به این همه حمله به دولت روحانی و ویرانگریِ عمدی در امور اداری و اقتصادی، و خرابکاری در روابط بین‌المللیِ مملکت – که چنین چیزی در گذشته سابقه نداشته- پایان دهند و نگذارند که مشتی سوپرافراطیِ مشکوک و معلوم‌الحالِ داخلی، با استفاده از درگیریهای  اصول‌گراها با اصلاح‌طلبها،  پای ایران را به محلِ معرکه‌ای بکشانند که خواست اصلی سعودیها، اماراتی‌ها و تروریست‌های القاعده و داعش و شرور «منطقه» است که با رفتن اوباما، و روی‌کار آمدن دونالد ترامپ، دوباره جان گرفته و علیه ایرانِ تنها،  شمشیرِ کین را از رو بسته‌اند.

در واقع در راستای فهمِ ملی از این‌همه خطرات داخلی و خارجی بوده که دهها هزار از مردم میهن‌دوست و موقع‌شناس ایران، همین چند روز پیش در نامه‌ای خطاب به رئیس جمهوری اسلامی، رئیس مجلس و ریاست قوه قضائیه با اشاره به تهدیدات و خطراتی که ایران را هدف گرفته ست، از آقایان خواسته‌اند که در فکر چاره باشند و با برداشتن حصر رهبران جنبش سبز، آزادی زندانیان عقیدتی، و پایان دادن به درگیریهای جناحی و خاتمه دادن به سیاستِ حذف طرف مقابل،  برای وفاق ملی و مقاومت در برابر تهدیدات خارجی، امکانات فراهم وظرفیت سازی کنند!

دراین زمزمهٔ ملی برای آزادی سران سبز، و خواستِ آشتی ملی، با وجود اینکه اشخاص برجسته‌ای مثل علی مطهری نایب رئیس مجلس و مصطفی تاج‌زاده و بسیارانی دیگر، با دلیری در تلاش و کوشش بودند، ولی نیک پیدا بود که همه در پیِ خاتمی‌اند تا قدم جلو بگذارد و دلیلِ راه آشتی ملی شود، که شد.

باری، محمدخاتمی که به حق، به وجدانِ آگاهِ ملت متمدن ایران مبدل شده، حرف دل ملت و دولت و عقلای جناح حاکم را به خوبی گرفت و طرح آشتی ملی و ضرورت آزادی سران محبوب جنبش سبز را به‌موقع و عاقلانه مطرح نمود. در واقع فقط او می‌توانست برای امر آشتی ملی چنین فضاسازی کند، که کرد. او می‌توانست صدای صبر و فریاد وجدانِ مردم ایران باشد که شد؛ و در توفیق کار او همین بس  که جملهٔ آشتی ملّی‌اش تمام نشده، به یک بحث جدّی و ملی ارتقا یافت و با جلب نظر کثیری از اعضای جناح حاکم، حتّی مسؤلان اصلی «نظام» را در وضعی پیچیده و بغرنج قرار داد. حرفهای خیلی عادی خود رهبر جمهوری اسلامی دربارهٔ «آشتی»، و برخورد منفعلانهٔ رئیس دستگاه قضائی و نوشته‌های سردرگُمِ مطبوعات دلواپس‌ها در ارتباط با طرح خاتمی، مويّد این ادعاست.

باری، خاتمی و مطهری و تاج‌زاده و غیره آنچه در توان داشتند، انجام دادند تا با آشتی ملی، «سران» را از حصر، و ایران را از این بنْ‌بست، بیرون بیارند، ماندهٔ کار در عهدهٔ رهنورد، موسوی و کروبی ست که تن به آشتی ملی بدهند و آن موتور محرّکهٔ اصلیِ آشتی‌طلبی را روشن کنند، تا در نهایتْ، تأسیس آزادی، دموکراسی‌سازی و ترقی ملی درایران ممکن گردد.

ازینروست که برخی از شخصیت‌هایی که سخت در فکر شکست حصر و ایجاد تغییرات مثبت در اوضاع مملکت هستند، معتقدند که این سه رهبر محبوب ملی با وجود جور و ظلمی که از طرف مقابل دیده‌اند، لازمست که به عقب‌نشینی‌هایی هم تن بدهند تا کار سیاسی مفید ممکن گردد. در اینجا گفته می‌شود که این سه رهبر محصور، در مواردی از سیاستهای اعتراضی خودشان در جریان جنبش سبز، انتقاد کرده‌اند، اما اقرار به آنها را برای شکست حصر، درست نمی‌دانند و چون دغدغه‌ی وضع هواداران خود را دارند، نمی‌خواهند، باعث یأس سیاسی و شکست روحی فعالان سیاسی شوند. در واقع در یک بن‌بست سیاسی‌اخلاقی  گیر کرده‌اند و در پیِ نوعی چاره‌اند!

نویسندهٔ این سطور بر این نظر است، که شخصیت‌های موثر در جنبش سبز، در اروپا و آمریکا، به‌ویژه اعضای نهضت آزادی در خارج، جمهوری‌خواهان ملی، اتحاد جمهوری‌خواهان، و نویسندگان و روشنفکران و فدائیان اکثریت، می‌توانند از بانو رهنورد، از موسوی و کروبی بخواهند که در صورتی که صلاح بدانند از برخی عقب‌نشینی‌ها که به معنای عذرخواهی و توبه نباشد، خودداری نکنند و در این راه خدمت به آزادی و آشتی ملی، اگر لازم آمد، از آبروی خود نیز بگذرند تا  آبروی ایران حفظ شود!

در تاثیر مثبت چنین اقداماتی نباید تردیدی داشت.

محمد ارسی- تگزاس
Mohammadarasi@gmail.com

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی
Iranemrooz

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.