رفتن به محتوای اصلی

گونه هایِ ساختار سیستم فدرال (فدرالیسم)
09.05.2012 - 19:25

گونه هایِ ساختار سیستم  فدرال (فدرالیسم)

پیشگفتار

▬ فدرالیسم به عنوان واژهِ انتخابی حداکثر بکار گرفته شده از دههءِ قبل تا کنون در فضایِ سیاسی خارج از کشور میباشد. فدرالیسم دوباره در رسانه هایِ نوشتاری، شنیداری، و دیداری برجسته و مُدِ روز شده است و امروز با ایدئولوژیک کردنِ آن بشکلی مبالغه آمیز به نشانهءِ خودآگاهیِ قومی و شناختِ کلکتیو گروهی و به نشانهء بلوغ و درکِ هستی و ساختار شناسی  و به اهرم استقلال فردی و جمعی تبدیل شده است. امروز آدرس فدرالیسم برای عده ای حلّ همهء مشکلات و نسخهء درمان هر بیماری و دروازهءِ ورود به بهشت آزادی و تحقق آرمانهایِ آنهاست. امّا فدرالیسم همانقدر میتواند مضر و واپساگرایِ اتوپیاییِ بازدارنده باشد که زمانی سوسیالیسم تخیلی عمل کرده است.

▬ پیامدهای منفیِ طرفدارانِ فدرالیسم پسامدرنِ إتنیکی میتواند به همان اعمال و افکار مارکسیست هایِ دهقانیِ جهان سوّمی دورانِ فئودالیته بماند که اقتصادِ بازرگانیِ سنتّی پایاپای را در مقابل رشدِ منسجمِ سرمایه داریِ انقلابی و عصر صنعتی شدن بر مبنای اقتصادِ تولیدی گذاشت و هرگونه تحرک بسویِ دورانِ تکاملیِ پیش رونده(حتّی از شکل گیریِ طبقه ای بنام کارگر ماهر) را بلوکه کرد.

 ▬ از کج فهمی و برداشتهایِ نادرست از فدرالیسم میتواند همان میوه ای ببار آید که احزاب و سازمانها و افرادِ سیاسیِ دینی و غیر دینی ملّی و قومی با اسلام ِ سیاسی و ایدئولوزیکِ خود ماهیّتِ نظام استبدادی سیاهِ جمهوری اسلامی در مدّت 33 سال  را به بازار ایران و جهان عرضه کرده است، امروز گروهی مانند 33 پیش فدرالیسم را در کرهء ماه می بینند و دیگر انگیزه ای برای  اندیشیدن ندارند و راه چاره را در چاه جمکران فدرالیسم یافته اند،

▬ فدرالیسم در جایگاه احساسی بدونِ منطق و بدونِ آینده نگریِ بر پایهءِ إتنیکی و جغرافیایِ قبیله ای، بدونِ شک ساکنان جغرافیایِ ایران و اقوام را در مقابل همدیگر قرار میدهد که نتیجه ای جز: خونریزی، ساختار و قانون شکنی، آنارشیسم در ابعاد گسترده، ویرانی با واپسگرایی، بی ارزشیِ شاخص هایِ فرهنگی و اجتماعی، تزلزل در امنیّت و استقلال کشور را در پی نخواهد داشت. اوّلین قربانیانِ این آشفته بازار فدرالیسم همین اقوام ساکن ایران هستند که اکنون آنها در میدان و در سنگر فدرالیسم با تکیه بر توانایی های فیزیکی چنین پندارند که حریف ( همان ملّتِ فارس ساختگی) را  دیگر بجز تسلیم چاره ای نیست و پیروزی را از آنِ خود میدانند !.

◄  مفهوم واژه ای و ساختاری فدرالیسم

▬ فدرالیسم از واژه های لاتین Foedus و Fides مشتق گرفته میشود و مفاهیم و معانیِ: قرارداد، اتحّاد، همبستگی، ائتلاف و زیر یک سقف جمع شدن، به مجموعه ای تبدیل شدن، یکی شدن، عهد و پیمان بستن، سوگند یاد کردن، و اعتماد و وفاداری است. آن مفهوم و چیزی که بطور کلی در ماهیّتِ لغوی و ساختاریِ سیستم فدرال نیست، گسستن و پراکندگی و از هم فاصله گرفتن است، به عبارتِ دیگر فدرالیسم متضاد جدایی و فروپاشی است.

▬ فدرالیسم پرنسیپ آرایش و ساختاری هست که عضوهایِ خود گردانِ نسبی پدیده ها را در یک منظومهء در یکدیگر در آمیخته و منحل شدهءِ بسته و وابسته بهم با مسئولیّت پذیری متقابل را محدود میکند و در فرم سیاسی آن کشورهایِ مستقل را بر اساسِ قراردادهایِ قانونمندِ سازنده به منظور نایل آمدن به هدفی مشترک بهم نزدیک و پیوند میدهد تا آینده را با برنامه ریزی همگونِ با منافعِ ملّی فراگیر بهتر بسازد.

▬ فدرالیسم از نظر ساختار شناسیِ سیاسی و از زوایهءِ پرنسیپ اجتماعی آخرین ایستگاهی هست، که کشورهای مستقل و یا اجزاء پراکندهءِ یک پدیده را از ایستگاههای: با بگذشت و کنار گذاشتنِ استقلالِ کاملِ سیاسی و شاخص هایِ فرهنگی و اجتماعیِ مختص بخود، و از قراردادهای کنفدراسیون بین چند کشور مستقل، و از قراردادهای فدراسیون بین چند حکومت مستقل، عبور کرده و در یک ایستگاه واحد و نهایی به "فدرالیسم" ختم میشود، امّا طرفداران فدرالیسم إتنیکی و جغرافیایی در ایران جهت عکس این پروسه را که همان از ایستگاهِ همبستگی بسوی کنفدراسیون و یا استقلال و جداییِ کامل هست را در خیال دارند که در حقیقت با متدلوژیکِ فدرالیسم همخوانی ندارد. بنا بر این درست آن هست که پیشتازان و پیشوایان قومی ناسازگار بجای بکار گیری واژهءِ فدرالیسم برای نایل آمدن به اهداف خود بطور روشن و بی پرده از واژه های تجزیه طلبی و جدایی و استقلال کامل قومی خود سخن بگویند. به قول مولوی فدرالیسم برای وصل کردن هست و نه برای فصل کردن.


▬ فدرالیسم را میشود در مجموع به 2 شاخهء کلان سیاسی تقسیم کرد 1- همبستگی و اتحّاد کشورهای مستقل برای نایل آمدن به اهدافی مختلف 2- یا از متمرکز خارج کردن ساختار سیاسی یک کشوری که تا کنون متمرکز بوده و اکنون بنا به مناسبتهای  اقتصادی و سیاسی و به منظور جایگزینی دمکراسیِ با واسطه و بدون واسطه با هدفِ مشارکت و تأثیر گذاری گسترده تر مردم در سیاست،  سیستم فدرالیسم را  برای سیستم کشورداری جدید انتخاب میکند.

▬ فدرالیسم یک نظم و طریقهءِ سازماندهی از زیر مجموعه هایِ سیستمهایِ سیاسیِ لیبرال دمکراسی است که کم و بیش خودگردانی و اختیاراتی را صرفأ بنا به موقعیّتهایِ ویژهءِ جغرافیایی و بنا به ضرورتهایِ اجراییِ برنامه هایِ اقتصادی و سازندگیِ دقیق تر و سریع تر به تقسیماتِ کشوری در فرم عمودی و افقی از جمله به استانها، به کمونها، به فرمانداریها، به بخشداریها، و یا به منطقه ای خاص و به عبارتی وسیعتر به ایالتهای یک سیستم فدرال واگذار میکند.
▬ فدرالیسم فرآیند زمانیِ ویژه دورانِ تکاملیِ فراگیر عصر مدرنیته و فاکتور و زیر مجموعه ای از اندیشهءِ عصر روشنگری و امروز مطابق با دوران پُست مدرنیسم است که تا اوایل قرن 20 فقط چند کشور دارای چنین سیستمی بودند که این کشورها هم پله های تکاملی اجتماعی، قبیله ای، فئودالیته، حکومت ملّی(ناسیونال اشتات) را پشت سر گذاشته است و از اصل گرایی إتنیکی به نسبی گراییِ فرهنگی و نژادیِ متغیّیر گذار کرده است، از زمانِ بکارگیریِ سیستم فدرالیسم حتّی نه فقط در کشورهای چند ملیّتیِ فرهنگی، بلکه در کشورهای یکدست نژادی و فرهنگی و زبانی هنوز هم  فدرالیسم مخالفانِ سرسختی ( بویژه در عصر گلوبال) دارند.

▬ اگر زیر ساخت هایِ اقتصادی و صنعتی با روابطِ اجتماعیِ سکولار و دمکراتیک در جامعه ای فراهم نباشند، فدرالیسم دیگر آورنده و تضمین کنندهء دمکراسیِ فردی و گروهی و بستر مناسبی برای رشد و شکوفایی نیست،  فدرالیسم نسخهء تجزیه کشور و یا پاسدار تمامیّتِ ارضی و ضامن یکپارچگی یک سرزمین و عاملِ به قدرت رسیدن گروه خاص و یا تئوری و استراتژیک سیاسی ایی هم نیست.

▬ فدرالیسم تنها روش تقسیم قدرت سیاسی بصورت عمودی و افقی نمیباشد، سیستم و ساختارهای دیگری برای تقسیم قدرتِ سیاسی و برقررایِ مساوات در امتیازهایِ اقتصادی هم وجود دارند، اگر فرهنگِ دمکراسی و شایسته سالاری همراه با  همزیستیِ مسالمت آمیز در جامعه ای نهادینه و در طیقاتِ مختلفِ یک جامعه گسترش نیافته نباشد، همچنین اگر منافع ملّی و برنامه و نگاه به آینده در یک سرنوشتِ ملّیِ مشترکِ  روشن و معیّن کانالیزه نشده باشد، در آنصورت نه اینکه فدرالیسم تنها یک قدم جایگزینی دمکراسی را به پیش نمی برد و زمینهءِ حلّ مسئلهءِ قومی ملّی را میسر نخواهد کرد، تازه با دادنِ نتیجهء معکوس باعث بحران آفرینی و اغتشاش فراگیر و بازگشت به دوران فئودالیته و قبیله ای خواهد شد. بنا بر این از سوء استفاده ابزاری از سوی موافقین و مخالفین آن که اغلب این افراد در زمینهء فدرالیسم پژوهشی دقیق و شناختی عمیق ندارد باید جلوگیری کرد، زیرا در نهایت به روندِ جنبش دمکراسی و رشد فراگیر عمومی و منطقه ای و به وحدتِ ملّی در ایران صدمه وارد خواهد کرد. درک از مفهوم فدرالیسم بسیار ساده خواهد بود اگر با تجزیه طلبی بی منطق انگاشته شود، ولی اگر به منظور حلّ بحرانهای یک شکور مطرح شود بسیار پیچیده و کارشناسانه باید باشد.

◄ محدودهءِ اختیارات در گونه هایِ مختلف ساختار فدرالیسم.

▬ شکل مطلوب و دمکراتیک یک ساختار حکومتی بر اساس پرنسیپ فدرالیسم، به گردش کار منظومهءِ شمشی شبیه هست که خورشید در جایگاهِ حکومت مرکزی قرار گیرد و ایالتها به سیّارات میمانند که علاوه بر اینکه آنها بدور خود در گردش هستند، همزمان در حوزهء مغناطیسی خورشید بدور آن هم میچرخند. در این میان حکومتِ مرکزی خود ارگانی برگزیده از سویِ نمایندگانِ سراسری است و در حقیقت یک "نوع فدرالیسم از بالا "میباشد.

▬ انتخاب نوع یک سیستم فدرال و میدان اختیاراتِ آن بستگی به تاریخ و شرایط اقتصادی و فاز رشد و روابط اجتماعی آن کشور و از سویی به نوع و پرنسیپ ساختار فدرالِ انتخابی رابطه ای تنگاتنگ دارد. طبیعی است که سیستم فدرال گریز از مرکز با سیستم فدرالی که با حکومت مرکزی همسویی دارد باهم فرق دارند. اختیارات در "سیستم فدرال قانوگذار"  با "سیستم فدرال اجرایی" که وظیفهء آن فقط پیاده کردن قوهء مجریه حکومت مرکزی است فرقی اساسی دارند. در سیستمهایِ فدرالِ مستقل و رقابتی(دوآل فدرال) ایالتها در روابط خارجی خود مانند کشورهای مستقل عمل میکنند در تصمیم گیریها و در زمینه های مختلف باهم رقابت دارند و با حفظ مالکیّت منابع  خود با یکدیگر  روابط دیپلماسی و اقتصادی دارند.

▬ در جدول گونه های سیستم فدرال پیوست این نوشتار سه گونه از فدرالیسم با محدودهِ اختیارات و گردش کار با پرنسیپ آنها آورده شده است. آنچه اقوام ایرانی در مورد فدرالیسم برداشت دارند فدرالیسم سنتریفوگال ( گریز از مرکز) هست، که تأمل در چگونگی و ابعاد این نوع فدرالیسم قبل از اینکه فاجعه بیار آورد ضروری است. گذشته از سه نوع پرنسیپ فدرالیسم در این جدول  پیوست، در ادبیّات آلمانی از ساختار فدرالیسم 15 نوع دیگر با کم و بیش تفاوتهایی ذکر شده است که عبارتند از:

   Kooperier Föderal / Duale Föderal r / Legislative Föderal / Exekutive Föderal / Staatbundd Föderal / Bundesstaat Föderal / Föderal von Oben /  Föderal von Unten / Parlamentarische Föderal /  Präsentiale Föderal / Partikular Föderal / Regional Föderal / Ethnie Föderal / Quasi Föderal /

◄ استدلالهای ضرورت انتخاب سیستم فدرالیسم از سوی اقوام

▬  دلایلی را که اقوام ایرانی پایهءِ انتخاب سیستم فدرالیسم خود قرار میدهند را آقای دکتر آرش نراقی در نوشتار «مبانی اخلاقی حقِ جدایی طلبی یا طلاقِ سیاسی» خود این چنین  منسجم بر روی کاغذ بر شمرده است: 1- مبتنی بر عدالت جبرانی: اگر سرزمینی پیش تر به نحو ناعادلانه در واحدی بزرگتر بصورت نا عادلانه و غصبی ادغام شده باشد، حق دارد ادعای جدایی طلبی کند و سرزمین تصرف شدهء خود را بازگردانند 2-  استدلال مبتنی بر عدالت توزیعی: یکی از مهمترین مصادیق نقض حقوق فردی و جمعی یک گروه آن است که دولت مرکزی در مقام توزیع منابع و فرصتها به نحو ناعادلانه رفتار کند 3-  استدلال بر مبنای حق تعیین سرنوشت خود: که هر ملّتی حق دارد دولت خاص خود را داشته باشد. به تعبیر دیگر،"مرزهای سیاسی و مرزهای فرهنگی (یا قومی) باید بر هم منطبق باشد. 4- استدلال بر مبنای حفظ فرهنگ قوم: قائلین به این استدلال معتقدند که ضرورت حفظ فرهنگ قوم به تنهایی میتواند حق جدایی طلبی را برای یک قوم موّجه سازد 5- استدلال بر مبنای رعایت قاعده اکثریت: این استدلال بیشتر ناظر به گروههای جدایی طلبی است که از نظر تعداد در اقلیت هستند. مطابق این استدلال، جدایی طلبی یک قوم فقط در صورتی موّجه است که اکثریت مردمی که تحت حاکمیت دولت مرکزی هستند به آن رأی مثبت داده باشند، در غیر این صورت جدایی طلبی آن قوم را باید نقض قاعده اکثریت و به این اعتبار ناموّجه دانست. اما این صورت از استدلال یعنی تقدم رأی اکثریّت بر اقلیّت آشکارا ناپذیرفتنی و نادرست است و مهم رأی آن قوم مبنای طلاق اخلاقی و یا سیاسی قرار میگیرد.

▬  پاسخ نوشتهءِ آقای دکتر آرش نراقی را در نوشتاریادداشتی بر: حقِ جدایی طلبی یا طلاق سیاسیِ، دکتر آرش نراقی" داده ام که از زاویهء صرفأ قومی و نژادی هیچکدام از 5 استدلال در بالا مذکور ایشان برای انتخاب سیستم فدرال از هر گونهءِ آن در ایران بی اعتبار میباشد.

▬ ستم طبقاتی اعمال میشود چون حکومت مرکز قدرت نمایندهء طبقات هست، در ایران باستان جامعه طبقاتی بود و ستم هم طبقاتی بود. با هجوم اعراب و تُرک تباران به ایران ستم نژادی و قومی بر ایرانیان سیستماتیک رواج گسترده داشت، در دوران پهلوی  ها هم ستم طبقاتی بود و حکومت نمایندهء طبقات بود. در نظام جمهوری اسلامی ستم هم طبقاتی است و هم قومی که بوسیلهء شخص علی خامنه ای بر ایرانیان و فرهنگ ایرانی روا میدارد.

◄ استدلالهای ضرورت سیستم فدرالیسم از سوی جهان غرب و دمکراتیک

▬  قبل از هر چیز باید به یک سئوال پاسخ داده شود که هدف از جایگزینی پرنسیپ فدرالیسم چیست ؟ مشکل چه هست که گروه و طبقاتی کلید مشکل آنرا در ساختار فدرالیسم میتواند باشد ؟. واژهء فدرالیسم در عرصه های مختلف معنانی و مفاهیم خاص خودش را دارد./ اتحاد و تشکیل سندیکای گُل فروشان یک شهر، تا مجموعهء رشته های مختلف علمی گرد آمده در یک مکان و زیر چتر یک نام  یک دانشگاه/ اتحادیهءِ قارهءِ اروپا، تا سازمان ملل متحد/ چهان گلوبال امروز/ تا اتحاد چند خانوادهء عشایری بیابانگرد به منظور حذف امنیّت خود و گوسفتدانش را میشود گونه ایی از فدرالیسم دانست. اصولأ سیر تکاملی تاریخی جوامع انسانی گویای گونه های مختلف فدرالیسم یعنی از پراکندگی به اتحّاد و همبستگی هست.

▬   فدرالیسم در عرصهء سیاسی و ساختار سازی کشورداری هم مفاهیم و و دلایل تاریخی شکل گیری خود را دارد:  مثلأ پروسهء ضد استعماری که در کشورهای آمریکا، استرالیا، و کانادا پیموده است/ فدرالیسم برای مرزیندی و تعیین جغرافیا / تضمین دوالیسم ناسیونالیتت ها / استقلال منطقه ای و کانتونها / به مناسبت رنگارنگی و پلورالیسم فرهنگی/ فدرالیسم بنا به تضمین امنیّت ملّی در عرصهء درونی و در مقابل نیروهای خارجی از گذشته تا به امروز/ به منظور تفاوت و تبعیض در بهر برداری اقتصادی/ یا به منظور تقویّت اقتصادی بین دو و یا چند کشور شرکت کننده و یکسانی سازی استاندارد زندگی/ فدرالیسم و وحدت به منظور پایان دادن به جنگهای قومی و أتنیکی و یا خاتمه دادن به درگیریهای خشونت بار برای تعیین مرزهای جغرافیایی/ فدرالیسم با فروپاشی یک امپراطور , و بهم پیوستن چند پاره جغرافیا / فدرالیسم برای مردمان و سرزمین هایی که ناخواسته و با اجبار به هم پیوسته بوده اند. و بسیار مسائل دیگر نمونه هایی از پرنسیپ فدرالیسم را به نمایش میگذارند.

▬ در مجموع  دلایل و زمینهء جایگزینی سیستم فدرال از سوی کشورهای غرب و دمکراتیک برعکس طرفداران فدرالیسم قومی در ایران، برای وحدت، برای تقویّت توانایی های چند گانه، برای پایان دادن به جنگهای أتنیکی و ملّی، برای صلح و همزیستی مسالمت آمیز، از همه مهمتر برای جایگزینی دمکراسی و رفع تبعیض بوده است.

▬ بهترین نمونهء انگیزهء فدرالیسم در جهان غرب و دمکراتیک کشورهای ایالات متحدهءِ آمریکا و کشور آلمان که هر دو کشور دارای حکومتهای محلّی مستقل بود میباشد. منع برده داری و  برقراری حقوق دمکراتیک و مساوی با بر خورداری از آزادی بین مردمان سفید پوست و سیاه پوست آمریکا زمانی عملی شد(جنگ داخلی آمریکا از سال 1861 – 1865 میلادی) که سیستم آمریکا از مرحلهءِ 13 حکومت جداگانهءِ مستقل از مرحلهء کنفدراسیون، و فدراسیون گذر کرد تا به فاز وحدت و یکپارچگی فدرالیسم رسید. حکومتهای مستقل آمریکا از پلاتفرم حقوق بشر  "ویر جی نیا" 1776 و قرارداد کنفدراسیون و فدراسیون در سال 1781 در نهایت قرارداد فدرالیسم درسال 1787 در فیلادفیا را پُشت سر گذاشت و سیستم فدرالیسم قطعی شد و از 13 حکومتِ مستقل،یک حکومت ملّی (ناسیو نال اشتات) و ملّتی واحدی بنام آمریکایی ایجاد گردید و بصورت یک مجموعه زیر سقف فدرالیسم جمع شدند. تشریح پروسهء از 13 حکومت مستقل آمریکا تا مرحلهء اتحاد و همبستگی فدرالیسم آن در کتابی 602 صفحه ای بنام: آرتیکل های فدرالیست (85 آرتیکل) شرح داده شده است.

◄ اهداف پنهان در پشتِ بحث فدرالیسم

▬ در پشتِ مطرح کردنِ پرنسیپ فدرالیسم بصورت گروهی، قومی، و فردی اهداف مختلفی پنهان هست:  1- گروهی از افراد با داشتن هر پیشینهءِ أتنیکی در هر نقطه از جغرافیای سراسریِ کشور در صدد بر قراری دمکراسی واقعی هستند و عدم تمرکز قدرت سیاسی را در ساختار فدرالیسمِ همگون بسود آیندهء کشور مفید میدانند  2-  گروهی دیگر از اقوام ساکن ایران هستند که پای بند جدی تمامیّت ارضی کشور میباشند امّا درخواست خودگرادانی منطقه ای و برخورداری از زبان و یا گویش مادری إتنیکی هستند  3- گروه سوّم از اقوام که تلاش در تشکیل دولتِ محلّی در  جغرافیایی با مرزهای مشخص و با پارلمان مستقل منطقه ای خود هستند، که در حقیقت کشش رادیکال گریز از مرکز را دارند و یا به عبارتی روشنتر در اساس تجزیه طلب هستند که مطرح کردن فدرالیسم فاز اوّل عملی کردن این دیدگاه تجزیه طلبیِ پنهانِ خود هستند. هدف نهایی این گروه منطبق کردن و یکسان سازی جغرافیای سیاسی با فاکتور نژادی و أتنیکیِ خود میباشند میباشند، مردم تُرک آذری پیشتاز چنین دیدگاهی میباشند و اصولأ منطبق ویکسان سازیِ نژاد با جغرافیا از شاخص های برجسته و خشن فرهنگ تُرک تباری است. شکل گیری کشور ترکیه امروز در اوایل قرن 20 نمونه روشن این دیدگاه هست.

4- گروه دیگر  احزاب و سازمانها و پشوایان قومی هستند که به نمایندگی از پان ترکیسم و پان عربیسم برای تضعیف و فروپاشی ایران بسود منافع ملّی خود موضوع فدرالیسم را مطرح میکنند، همچنین مأموریّت گرفتن احزاب و سازمانها و افراد سیاسی گروههای قومی و إتنیکی از سوی کشورهای صنتعتی برای پیشبرد اهداف و استراتژی انرژی و اقتصادی خود در قبال بی ثبات کردن منطقه از جمله در ایران و  در ناحیّهء خلیج فارس. 5-  گروه دیگری که فدرالیسم را مطرح میکنند دست نشاندگانِ پنهان و آشکار نظام جمهوری اسلامی  با هدایت و دخالتِ مستقیم وزارتِ اطلاعاتِ ولایتِ فقیه است تا در بین ایرانیان رعب و وحشت برای از بین رفتنِ تمامیّتِ ارضی ایجاد کنند و در مقابل دوام و استحکامِ نظام جمهوری اسلامی علی خامنه ای را در اذهان عمومی ضامنِ استقلال و حفظِ تمامیّتِ ارضی کشور  جایگزین کنند. از سویی دیگر وجود نظام جمهوری اسلامی سرزمین ایران را به فروپاشی سوق میدهد که گروهی از اقوام از وجودِ نظام جمهوری اسلامی استفادهء ابزاریِ مقطعی میکنند، هدایتگرانِ جنبش گروهء إتنیکی تُرک آذری در این زمینه هم پیشتاز هستند.

◄ ملّت سازی  و سیستم فدرالیسم

▬  ملّت در دوران مختلف مفاهیم سیاسی و اجتماعی و فرهنگی چند گونه ای از جمله ملّت یهود، مسیحی، مسلمان را داشته است. بعد از سپری شدن دوران قرون وسطی، ملّت واژه ای سیاسی دست آورد نظام سرمایه داری در عصر مدرنیته است که از دورانِ فئودالیتهءِ قومی گذار کرده است. طبق نظر  جامعه شناسان از جمله" ماکس وبر"، برای وجود یک ملّت سه شاخص:  1-  یک جغرافیای سیاسی مشخص 2- گروهی از مردمان یکدست 3-  وجود یک ارگان سیاسی بنام حکومت که در عرصهء درونی و خارجی از استقلال کامل برخوردار هست باید وجود عینی داشته باشد. که چنین دولتی را "ناسیونال اشتات "یا حکومت ملّی می نامند.

▬  امّا امروز ملّت را فقط در دو فاکتور خلاصه و تعریف میکنند، 1- مشترک بودن در یک جغرافیای سیاسی 2- مشترک بودن در وجود یک حکومت. که در اینجا دیگر صحبت از چگونگی مردم یکدست نمی شود. تعریف از ملّتی که اساس آن پلورالیسم إتنیکی و فرهنگی است در نظامهای فدرال مانند آمریکا، آلمان، سویس، و سایر کشورها بوجود آمده است. کوتاه سخن، بطور کلی فاز ملّت سازی و نامگذاری هویّتی در ماهیّت واژه ای و ساختاری فدرالیسم نبوده و نیست،

▬ اصولأ هر گروه از مردمان که به همبستگی فدرالیسم  گرایش پیدا میکنند، از ویژگیهای فردی و قومی و منطقه ای خود میگذرند و خود را در مخرج مشترکی بین سایر همنوعان خود با موضوع نژادی و فرهنگهای متفاوت غیر خودی قرار میدهند و خود را جدید در این مجموعه تعریف میکند و هویّت خود را می یابد. بر عکس سایر جهان اقوام ایرانی بنادرستی  امروز موضوع ملّت و ملّت سازی را در فدرالیسم می بیند و از همین امروز از ملیّتهای:/ کُرد/، /تُرک آذری/، /بلوچ/، /ترکمن/،/عرب/، و "ملّتی ساختگی بنام فارس/" نام میبرند. منظور این اقوام  از ملّت همان : 1- جغرافیای مشخص قومی 2- گروه مردمی از یک نژاد و إتنیک خالص و یکدست مثلأ تُرک 3-  حکومت مستقل و خود مختار کامل میباشد. چنین برداشتی از "ملّت" دیگر درحوزهء فدرالیسم نیست، جدایی و استقلال طلبیِ کامل و در حقیقت طرحِ برنامه ریزی شدهءِ تجزیه ایران است.

 " آقای بهزاد کریمی " در نوشتاری طرح ملّت و ملّت سازی اقوام بر پایهءِ دوران تکاملی آنرا بطور مفصل مطرح کرده است که من پاسخ آنرا  در مقالهء "نقدی بر نوشتار بهزاد کریمی" داده ام.   و در سایت  برای یک ایران. در اینجا هم اشاره میکنم که دوران ملّت و ملّت سازی إتنیکی و نژادی در ایران به پایان رسیده است. از همه مهمتر جمع کردن اقوام ایرانی در جغرافیای مخصوص بخود امکان پذیر نیست، مثلآ بیش از نصف جمعیّت تُرک آذری در جغرافیای سراسر ایران مهاجرت کرده اند و در زادگاه اصلی خود نیستند، از این گذشته چگونه میشود از جمعیّت  1.5 درصدی مردم عرب در خوزستان، یا از 1.2 درصد ترکمن، 2.2 درصد بلوچ و یا 12 درصد مهاجران تُرک را ملّت نامید. هیچکدام از اقوام ساکن ایران جغرافیای شناخته شدهءِ بین المللی و حکومتِ مخصوص بخود را نداشته اند، هیچکدام از آنها طبق قراردادی به سرزمین ایران نپیوسته اند،  تازه دو قوم مهاجر به ایران یعنی تُرک تبار و عرب تبار بیشتر از همه در صدد و ادعایِ کسب بخشی از جغرافیای ایران هستند. از همهء اینها که بگذریم پراکندگی و اختلافات تئوریک و انشعابات و جنگهایی که در سازمانها و احزاب قومی  در بین خود دارند  و با آن گرفتارند، پروسهء دمکراسی در واحدهای منطقه ای أتنیکی هرگز عملی نخواهد شد و به دیکتاتوری های فئودالیتهء منطقه ای ماقبل مدرنیته تبدیل خواهد شد.

◄ محور قرار دادن فدرالیسم باز دارنده هست

▬ در مجموع محور قرار دادن ساختار حکومتی فدرالیسم در فضای سیاسی امروز کشور برای گذار از استبداد به دمکراسی، تعیین پیش شرطها از سوی احزاب و پیشوایان قومی برای فعال شدن آنها در میدان مبارزه با نظام جمهوری اسلامی باعث خواهد شد که مسائل اساسی و ضروری روز کشور به حاشیه رانده شود که این خود کمکِ بسیار بزرگی به تداوم حاکمیّتِ نظام جمهوری اسلامی است.

▬ اگر مسئلهء قومی از سوی اقوام بویژه گروهی از مردم تُرک آذربایجان به مسیری دمکراتیک و با احترام به تاریخ ایران و با پای بندی استوار به تمامیّت ارضی کشور هدایت نشود و همچنان سر ناسازگاری و خشونت و تلاش در برقراری آنارشیسم برای فروپاشیِ وحدتِ ملّی، و همچنان شعار ملّت و ملّت سازی و تقسیم جغرافیایی را سر دهد، باید از همین امروز بدون پرده پوشی استراتژیها و معیارها با آلترناتیوهای گام به گام دیگری را در مقابل آنها  طرح ریزی و در پیش گرفت.

▬ حلّ مسئلهء قومی ملّی در ایران سالهاست که محور اصلی منطقه ای پان تُرکیسم و پان عربیسم است که تقویّت و برجسته کردن "پان ایرانیسم" در مقابل این دو قطب از ضرورتهای تاریخی است. کلید راهگشای مشکلاتِ إتنیکی، فراقومی و فرا ملّیِ منطقه ای و خاورمیانه ای است، در همین راستا همسویی  و هم آواز شدن احزاب سیاسی کُرد با جنبش قومی ناسازگار تُرک آذری در ایران امروز و فردا از بزرگترین اشتباهاتِ تاریخ و حیاتِ سیاسیِ این مردمان در منطقه است. تضعیف و یا شکستِ ناسیونالیسم ایرانی در منطقه و خاورمیانه به خطر افتادن جدی سرنوشتِ مردمانِ کُرد تبار ایرانی در کشورهای ترکیّه، عراق، سوریه، و در قفقاز و حتّی در ناحیّهء آذربایجان ایران میباشد. در مقابل ایران امروز و فردا بدون همکاری مردم کُرد هرگز از بحرانهایِ گذشته و فردا رهایی نخواهد یافت. بنابراین طرفین باید از اشتباهاتِ گذشته پند آموخته باشند و با ائتلاف و همبستگی توازن قدرت سیاسی را در منطقه و  درخاورمیانه بسود منافع ملّی ایرانی تباری امروز و فردا تنظیم کنند.

◄ نتیجه گیری از بحثِ فدرالیسم در این نوشتار

▬ سیستم سیاسی و حکومتی آیندهءِ ایران غیر متمرکز بصورت شکلی از فدرال سنتریپدال ( مرکز گرا) هست. عدم تمرکز بر پایهء إتنیکی و تعیین جغرافیایی با خط کشی مرزهای خاص و یا بر مبنایِ هر فاکتوری که به وحدت ملّی خدشه وارد کند نیست، هدف اصلی از غیر متمرکز بودن تقسیم قدرت سیاسی به منظور جایگزینی و تضمین دمکراسی، مساوات در امر اقتصادی و بهره وری یکسان از امکانات عمومی، همچنین مشارکت بیشتر مردم در امر سیاست و سرنوشت خویش، به منظور بکارگیری خلاقیّتها و شایستگیهای عمومی برای استاندارد زندگی و رشد فراگیر در همهء زمینه در دیدگاه لیبرال دمکراسی بر پایهء حقوق فردی و شهروندی است.

▬ بنا به وسعت و جمعیّت کشور عدم تمرکز بر پایهءِ تقسیمات استانی امروز امکان پذیر نیست و کارایی مفیدی هم نخواهد داشت، در نتیجه تقسیمات کشوری در شماری کمتر برای نمونه به 8 منطقهءِ جغرافیایی کارآمدی بسیار و واقعی تر خواهد بود.

 ازجمله تقسیمات منطقه ای یا ایالت ها: [/ منطقهءِ یکم شامل استانهای: خراسان جنوبی و شمالی / منطقهءِ دوّم : مازندران، گیلان، گلستان، قزوین / منطقهءِ سوّم: اردبیل، آذربایجان غربی / منطقهء چهارم کُردستان، آذربایجان غربی، کرمانشاه، همدان، زنجان / منطقهء پنجم:  اصفهان، سمنان، یزد / منطقهء ششم: کرمان، سیستان و بلوچستان، هرمزگان منطقهءِ هفتم: تهران، قم، استان مرکزی ؟ منطقهء هشتم شامل: ایلام، لُرستان، چهارمحال بختیاری، خوزستان، کهگیلویه و بویراحمد، بوشهر، و استان فارس/] میباشند.

▬ نوع دمکراسی، دمکراسی پارلمانی است. ساختار کشورداری از دو پارلمان و یک شورای ملّی تشکیل میشود: 1- پارلمان سراسری ( مجلس شورای ملّی) 2- پارلمانهای منطقه ای یا ایالتی. 3- شورای ملّی فرستاده شده از پارلمانهای منطقه ای یا از ایالتها. نمایندگان دو پارلمان  سراسری و ایالتی را مردم بطور مستقیم بدون هیچگونه محدودیّتی انتخاب میکنند. صدر اعظم یا رئیس حکومت برای مدت محدودی با رأی گیری در همین پارلمان سراسری انتخاب خواهد شد. پارلمانهای سراسری و ایالتی از حقوق قانونگذاری برخوردار نیستند و نقش جانبی مشورتی را دارند.

▬ نوع فدرال مناسب جغرافیای ایران، فدرال اجرایی است. قوهء قانونگذاری بر عهدهءِ شورای ملّی سراسری است. این شورای ملّی قانونگذار از نمایندگان و فرستادگان پارلمانهای از 8 منطقهءِ در بالا مذکور تشکیل میدهد که از هر ایالت چه کوچک و چه بزرگ مانند آمریکا بطور مساوی و یا مانند شورای ملّی آلمان به  تناسب تعداد جمعیّت از هر ایالت از حداقل 2 و حداکثر 10 نفر را به شورای ملّی قانونگذاری می فرستند . هر کدام از 8 ایالت دارای پارلمان مخصوص بخود هست، این پارلمان اجرا کنندهءِ قوهء مجریه است و خود اجازهء قانونگذاری را ندارد، مگر در مواردی استثنایی مثلأ در امور کشاورزی، و سایر شاخص های که ویژهء هر منطقه و ایالت باشد.

▬ در نمودار پیوستِ زیر سه نوع اصلی از گونه های های فدرالیسم را به نمایش گذاشتم که هر کدام از آنها خود احتیارج به توضیحاتِ بیشتری دارند. 

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ناشناس

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.