رفتن به محتوای اصلی

حرف حساب آقای مهرآسا چيست؟
12.05.2012 - 09:29

بنده‌ نه‌ يک بار و صد بار گفته‌ام که‌ جدايي فرضی يا واقعی کردستان از ايران ـ اگر زمانی خارج از ميل و اراده‌ی من روی دهد ـ، يقين دارم که‌ خواست و اراده‌ي خود مردم کردستان نيست و اين در درجه‌ي اول بستگي به‌ پاسخ رژيمهاي حاکم به‌ خواستهاي آنها در چهارچوب ايران دارد. من همواره‌ گفته‌ام که‌ در ضمن اينکه‌ حق تعيين سرنوشت و جدايي از ايران براي خود قائلم، آگاهانه‌ سعادتم را در ايران و با مابقي هموطنانم جستجو مي‌کنم. ايشان و همفکران شريف ايشان اين را هم "جدايي‌طلبي" ناميده‌اند. آيا "جدايي‌طلبي" مطالبه‌ي جدايي نيست؟ اگر هست، آيا من چنين مطالبه‌ای طرح نموده‌ام؟! خير. پس مشکل آنها چيست؟

 از نظر آنها ما بايد معترف شويم،

1)  نه‌ حق تعيين سرنوشت سياسي خود را بطور اصولی و تجريدی داريم!

2) نه‌ حق داريم هر بلايي هم سرمان بياورند، بطور عملی از ايران عزيز آنها جدا بشويم و مهمتر از همه‌ اينکه به‌ آنها تعهد بدهيم که‌‌ اتخاذ تصميم در اين مورد در دنيا و آخرت را به‌ آنان واگذار نموده‌ايم و چک سفيد مربوطه‌ را از همين الان برای آنها صادر کنيم!

3)  در ضمن نظام سياسی ايران را هم آنها برايمان تعيين کنند!

4) و البته‌ فراموش نشود که‌ حق نداريم خود را "ملت" بدانيم. "ملت" فقط برازنده‌ی آنان است و بس!

آنگاه‌ شايد، شايد مرحمت نمايند، از خر شيطان بيايند پايين و يکبار هم که‌ شده‌ ما را "تجزيه‌‌طلب" خطاب نکنند!

 اين چنين کودکانه‌ و بلاهت‌وار از تماميت ارضي مورد ادعاي خود دفاع مي‌کنند! اين چنين مي‌خواهند با آن همه‌ ظلم تاريخي که‌ بر ما رفته‌، ترغيبمان سازند، در ايران بمانيم.

 من نوشته‌ام که‌ مصدق را شخص شريفي مي‌دانم و براي ايشان احترام قائل هستم، در ضمن اينکه‌ آن نقش اغراق‌آميز مثبتی را که‌ عده‌ای به‌ وی نسبت می‌دهند، نمی‌دهم. دلايل خود را هم آورده‌ام. ايشان اين را هم دين‌خويانه کفر و‌ "ناسزا" و "بی‌ادبانه‌" خوانده‌ است! برخي اوقات از خود مي‌پرسم: آيا اينان براستی سواد زبان فارسي دارند و اگر دارند، مطلب بنده‌ را واقعا خوانده‌اند که‌ چنين برآشفته‌ شده‌اند؟ بالاخره‌ يا من به‌ زباني غير از فارسي مي‌نويسم و يا زبان فارسي آنها از سنخ ديگري است. اينها مي‌توانند هر تحليل و تفسيري به‌ نسبت آنچه‌ که‌ من می‌گويم و امثال من مي‌گويند داشته‌ باشند. اما محق نيستند، به‌ دروغ ادعاهايي را به‌ ما نسبت بدهند.

 دوستي سرزنشم مي‌کرد که‌ "چرا اينقدر در تلاشي متعاقدشان سازي که‌ "تجزيه‌طلب" نيستي؟" استدلال وي اين بود که‌ "آنها کمترين حقي براي کردستان قائل نيستند و هر سطحي از مطالبات را مطرح سازي، آن را "تجزيه‌طلبي" مي‌خوانند. حال که‌ چنين است چرا نبايد بطور واقع خواست استقلال را مطرح ساخت؟ براي استقلال هم همينقدر مورد حمله‌ و اتهام قرار مي‌گيريم." ايشان مي‌گفتند که‌ من سخت در اشتباهم اگر باور دارم که‌ مشکل آنها معرفتي است و با بحثي اقناعي و متمدنانه‌ مي‌توان مشکل معرفتي و پيشداوري تبعيض‌ستايانه‌ی آنها را رفع کرد....

 استدلال من اما اين بود و هست که‌ آنها همانقدر حق دارند در مورد سرنوشت و آينده‌ي ايران نظر بدهند که‌ من حق دارم. آنها حق دارند به‌ تناسب فرهنگ و باور محافظه‌کارانه‌يشان از وضع موجود دفاع کنند و من هم حق دارم آن را زير سوال ببرم و سيما و ماهيت انسانی‌ و عادلانه‌ای براي نظام آينده‌ي ايران ترسيم کنم. خالي‌کردن ميدان و اعطاي ايران به‌ آنها را برحق و به‌ سود کردستان هم نمي‌دانم. من هم محقم بگويم که‌ تفکر آنها پوسيده‌ است، زمخت است، نه‌ بر بستر آگاهي از واقعيتهاي ايران بنا شده‌ و نه‌ سنخيتي با فلسفه‌ي سياسي دارد، محقم بگويم که‌ تحقق حق تعيين سرنوشت معنايش ـ و از نظر من معنای درستش ـ مي‌تواند ماندن در ايران باشد. اما آنها نگران اين هستند که‌ من به‌ محض اينکه‌ حداقلی از آزادی را داشته‌ باشم از ايران جدا خواهم شد، چون بر مناسبات و نظام سياسی وحشتناک متمرکز و تبعيض‌گرايانه‌ی ايران که‌ مورد دفاع قرار می‌دهند واقف هستند. استدلال من اما اين است که‌ معيار من حکومتهای استبدادی و شووينيستی تاکنونی نيستند، بلکه‌ نظام فکری خودم برای آينده‌ی ايران است. در اين نظام فکری که‌ خالی از تبعيض است، دليلی برای جدايی نمی‌بينم. کوبکهاي کانادا به‌ سود خود دانستند در يک رفراندوم، تبلور پياده‌شده‌ي حق تعيين سرنوشت، در کانادا بمانند. ما بايد براي چنين ميهني مبارزه‌ کنيم که‌ حتي اگر حق و آزادي جداشدن  هم داشته‌ باشيم، با رضايت خود در ايران، يک ايران دمکراتيک و فدرال، باقي بمانيم. اين چيزي است که‌ من برايش مبارزه‌ مي‌کنم.

 يکي از همفکران اين حضرت که‌ از فرط شجاعت و فداکاري براي مام ميهن نام خود را زير چادر "رضا" پنهان نموده‌، حزب دمکرات کردستان ايران را (لابد در قياس با "جبهه‌ي ملي ايران") "خرده‌پا" ناميده‌ است! شگفتا که مفاهيم چه‌ عرض کنم،‌ مقياسها هم پيش اين آقايان "ملي‌پوش" معکوسند.

 يکي از اتهامات من پيش اين آقا "رضا" اين بوده‌ که‌ از فلسفه‌ي سياسي اطلاع ندارم تا دريابم مفاهيم "ملت کرد" و "حق تعيين سرنوشت" به‌ زعم ايشان "جعلي" هستند، ولی نفرموده‌اند که‌ در کدام فلسفه‌ی سياسی مفهوم "ملت ايران" بر اساس يک زبان و يک مذهب و حتی يک ساختار سياسی، "واقعی" است!! خانه‌ از پاي بست ويران است. آناني که‌ درس ادب به‌ مخاطبان خود مي‌دهند چنين مي‌نويسند: "در مورد دعوت از آمريکا ، براي حمله نظامي به ايران و «ايجاد منطقه‌ي پرواز ممنوعه‌»، چيزي نمي‌گويم که تاريخ (به اصطلاح) مبارزات احزاب کرد، سراسر خود فروشي و نوکري اجانب است...." لابد ايشان فراموش کرده‌اند که‌ حکومت مورد دفاع ايشان را همين "اجانب" دو بار با کودتا سرکار آوردند و مردم ايران بخاطر "وطن‌فروشی و نوکری برای اجانب" به‌ حياتش پايان دادند، فراموش کرده‌اند که‌ دولت "مستقل" و غرب‌ستيز اسلامی ايران بيشترين ضربات را به‌ ايران وارد آورده‌ است و بخشی از مردم حسرت همان دولت "نوکر و وابسته‌"ی پيشين را می‌خورند.

 و اما نوکر و خودفروش همان به‌ اصطلاح "مليون" و "ملی ـ مذهبی‌"های هستند که‌ بسته‌ به‌ زمان، دست‌بوس و در رکاب شاه‌ يا "امام" بودند، البته‌ قبل از اينکه‌ تاريخ مصرفشان تمام شود و از حکومت رانده‌ شوند.  کافی است نگاهی به‌ کارنامه‌ی آنها بياندازيم، کافی است نگاهی به‌ اظهارات وقت بخش مذهبی "ملی ـ مدهبی‌"های آنها در مورد "امام امت"شان بياندازيم، تا بفهيم "نوکر" و "خودفروخته‌"ی واقعی کيست.

 آيا نبايد به‌ سلامت فکری چنين انسانهايي شک کرد؟ اين حضرت گفته‌ که‌ من از منطق اسلحه‌ دفاع نموده‌ام و فرهنگ "تتق، تق، تق" دارم! تاريخ به‌ويژه‌ معاصر حکومتهاي پيش و پس از انقلاب اما به‌ ما مي‌گويد که‌ اين از قضا رژيمهاي مورد دفاع ايشان بوده‌اند که‌ به‌ چيزي جز خشونت اعتقاد نداشته‌اند. کردستان فتح‌شدني و بلعيدنی نبوده‌، لذا عجيب نيست که‌ مورد غضب حکومتهای مورد دفاع آنها قرار گيرد. اما تکليف آناني چيست که‌ چيزي جز صدايشان را نداشته‌اند و اما با اين وصف با خشونت حداکثر مورد سرکوب قرار گرفته‌اند؟

 مردم تهران و کردستان يک شباهت دارند و يک تمايز. شباهتشان در اين است که‌ هر دو مورد سرکوب خشن قرار مي‌گيرند. تمايزشان اما در اين است که‌ کردستان هر از چندگاهي پاسخ خود را مي‌دهد و تن به‌ اراده‌ي حاکمان نمي‌دهد، دست کم صدايی از آن برمی‌خيزد. دليل آن هم از جمله‌ ريشه‌داربودن تحزب در کردستان است. اما می‌بينيم که‌ فرياد نداهای جوان در تهران غالبا بي‌پاسخ مي‌مانند. ديديم مردم تهران بپاخاستند و برای چند نسل ما افتخار آفريدند، اما بخش عظيمی از همين اپوزيسيون برافروخته خفته‌ ماند که‌ ماند.‌ تعجبي نيست با احزابي چون "جبهه‌" به‌ قول آقای نوری‌علای عزيز چهارنفره‌ي "ملي" "ايران" که‌ غيرتشان تنها در مورد کردستان گل مي‌کند، اما قتل عام هزاران هزار انسان شريف در زندانهاي ايران خمي به‌ ابرويشان نمي‌آورد، چه‌ رسد به‌ زخمی به‌ قلوبشان. درد اينان هنوز اين است که‌ کردستان مغلوب اين درک و منطق زبونانه‌ و افلاس سياسی آنها نمی‌شود و همچنان قائم به‌ ذات ايستاده‌ است. باور دارم که‌ ديرزمانی طول نخواهد کشيد که‌ کردستان سنگر رهائی ايران از ظلم و ستم ملی و مذهبی خواهد شد. ترس واقعی آنها اتفاقا از همين است.

 آنها چی، آنها نه‌ مدافعان واقعي ايران، بلکه‌ در بهترين حال مدافعان تفکر و محفل حقيرانه‌ی خود می‌باشند و می‌مانند. ديديم که‌ حتی در اوج آزادی کنش خود نتوانستند منشا پيدايش جنبشی برای دمکراسی، دست کم تحولی دمکراتيک و فکری برای ايران گردند. افق و دستگاه‌ فکری آنها چنين اجازه‌ای را نمی‌دهد. اينان در دهه‌ي سي ايران توقف نموده‌اند و تکان هم نمي‌خورند. "جبهه‌ی ملی ايران" هيچگاه‌ از يک برنامه‌ی شفاف و واقعا دمکراتيک برای ايران برخوردار نبوده‌ است. اکنون هم که‌ از حال و وضع بشدت تفرق‌آميز آنها باخبيرم. بعضی مواقع از خود می‌پرسم: جدا اينها بر سر چی با هم اختلاف دارند؟ مگر چيزی هم در عرصه‌ی انديشه‌ برای عرضه‌ دارند که‌ سر آن اختلاف پيدا کنند؟! سه‌ واژه‌ی "تماميت ارضی" و "ملت" و "ملی" را از آنها بگيری، ترمنولوژی که‌ در دنيای دمکراتيک ملتهای حاکم تنها تکيه‌ کلام فاشيستها می‌باشد، چيزی برايشان باقی نمی‌ماند. با اين فقر فکری تعجبی ندارد که‌ با يک نقد نرم برآشفته‌ شوند.

 11 مه‌ 2012

 لينک مطلب آقای مهرآسا:

http://www.iranglobal.info/node/5714

لينک مطلب بنده‌ که‌ آقای مهرآسا و تنی چند از مدافعان ناصالح "ايران" را برآشفته‌ ساخته‌:

http://www.newsecularism.com/2012/05/02.Wednesday/050212.Nasser-Iranpour-No-fly-zone-and-Nattional-Front.htm

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی
ایمیل رسیده

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.