در مبحث " خودْ خدا خواندگى" و بندگى، به شرارت و تجاهل وكالت داده شده است تا انسان را در فواصل ابهام و ايمان دور بزند. شرارت و جهالت، انسان را درحاشيه ها ول معطل مى چرخاند.
شرارت، مولود افكارى است كه رعيت دارى و برده پرورى را چاق و چله مى كند. شرارت، امكانات برده پرورى را فراهم مى كند و جهالت در آن امكانات لانه مى سازد.
پدر خوانده ها هميشه در امكان چنين اماكنى زاده مى شوند. در اندرونى شرارت و جهالت سيستماتيك.
الغرض، تاريخ را در جامعه ى ايرانى، شرارت نوشته است.
تاريخ و انديشه را استعمار پارسى و برده پرورى دولت هاى سايه به نظام آموزشى تبديل كرده است.
تاريخ در جامعه ى چند مليتى ايران ، "تكْ نگارى " شده است.
در ايران، تاريخ را ديگرى ها، ترك ها، عرب ها و ... ساخته اند اما زبان فارسى آن را " تكْ نگارى " كرده است.
در سايه ى همين " تك نگارى"، نويسندگان فارسى از واقعيت ملت هاى اسير در ممالك محروسه دور نگهداشته شده اند، و براى همين غيبت انسان ترك و عرب و بلوچ و ... در متون ادبى و سياسى نويسندگان فارسى پر رنگ و معنادار است.
اين " تك نگارى تاريخى " را بايد برهم زد.
اگر بتوانيم مفاهيم عقلانيت نوين را با اشتراك " خوانش تاريخى ديگرى ها " تقويت كنيم در آن زمان خواهيم توانست روايتِ تاريخى توركچولوك و آزربايجانچيليق را به تصوير بكشيم.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید