رفتن به محتوای اصلی

تماميّت ارضى و مرزى يا مرض تماميّت خواهى؟
06.07.2017 - 10:29

 

در ايران بحث تماميت مرزى داريم تماميت ارضى نداريم. تماميت ارض ها داريم. ايران، زندان اراضى است. اراضى عرب ها، اراضى ترك ها، اراضى بلوچ ها ...
پسِ پشتِ همين شعار تماميت مرزى و ارضى ، مرضِ مرزِ تماميت خواهى پنهان است.
تماميت ارضى ايرانيت تنها به خير فارسها و زبان فارسى تمام مى شود. اين تماميت ارضى فقط حقوق و مبانى زبان فارسى و قوم فارس را تضمين مى كند.
ما بيشتر بايد خواهان اجراى بند پنجم و ششم اصل سوم قانون اساسى باشيم.

5-طرد کامل استعمار و جلوگیری از نفوذ اجانب.
6-محو هرگونه استبداد و خودکامگی و انحصارطلبی.

استعمار در لغتنامه ى فارسى به كشورهاى متخاصم و اجنبى با ادبيات سياسى خودشان گفته مى شود. استعمار در لغتنامه ى ما به سلطه ى سياسى و فرهنگى و ارضى زبان فارسى گفته مى شود كه با استفاده از حاكميت قدرت و زبان در راستاى اشغالگرى و استحاله عناد مى ورزد. زبان فارسى، اجنبى مسلط براى ماست. نبايد در تله ى ادبيات سياسى زبان فارسى بيفتيم.

براى مثال تركيب " ستم ملى " تركيبى است مختص ادبيات حاكم. در منطقه ى محروسه اى به نام ايران ما ستمگرى متجاوز و اشغالگر و سلطه گر را شاهديم.

در اصل دوم بند شش (ج) مى نويسد:

ج) نفی هرگونه ستم گری و ستم کشی و سلطه گری و سلطه پذیری، قسط و عدل و استقلال سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و همبستگی ملی را تأمین می کند.

اگر در سراسر قانون اساسى از ملت ايران سخن مى رود اين به مفهوم ديگرى ستيزى و " اجنبى پندارى ملت هاى همزيست " مى باشد. در ايران ملت ها داريم ملت نداريم.

شما كافيست از همين بخش ج بند شش واژه ى ملى را برداريد. لطمه اى به ساختار نگاره نخواهد رسيد و حتى آن را عميق تر و پربارتر و انسانى تر خواهد ساخت. نفى سلطه گرى همبستگى را تامين مى كند.

اصرار بر مرزكشى ها و مرزبندى ها و تماميت ارضى و مرزى ربطى به اسلام ندارد. در اسلام مرزبندى عقيدتى داريم نه مرزبندى جغرافيايى. مى خواهم بگويم مثلاً اين اصرار بر فارسى بودن خليج، يك اصرار و مرزبندى كاملاً نژادى و تحت حمايت حكومت شيعه ى شعوبى مى باشد.

قرار بود اين حكومت از جهان اسلام و مستضعفين جهان حمايت كند اما ذات شعوبيه گرى آن به حمايت از قوم و فرهنگ و زبان فارسى و شعوبيه گرى ختم شد.

از شما مى پرسم چرا من بايد بر سر فارسى بودن خليجى بجنگم كه مارك تبليغ نژاد فارسى است در حالى كه مى بينيم سر خشك شدن درياچه ى اروميه كك حكومت و آريايى جماعت نگزيد؟

چرا نمى گويند خليج ايرانى و مى گويند خليج فارسى؟ اصرار بر ماهيت نژادپرستى حكومت از كجا ريشه مى گيرد؟ آيا اصرار بر فارسى بودن مرزبندى ايرانى نشان از حذف و نفى زبان ها و ملت هاى محروسه ى ايران نمى دهد؟ چرا ما بايد از نژادپرستى آنهم از بدترين شكل آن دفاع كنيم؟

آيا ساخت فيلم كوروش علناً يك پروژه ى نژادپرستانه نيست؟ آيا قصد دارند به دوران مرزكشى هاى وحشيانه و اشغالگرايانه برگردند؟

آيا اين اصرار بر زنده كردن عجم با پارسى نشان از ساختارهاى نژادپرستى حاكميت زبان فارسى و زبان حاكميت ندارد؟

در اين باره بيشتر خواهم نوشت.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

محمدرضا لوایی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.