با صدای این زندانی سیاسی-عقیدتی محبوس در زندان اوین
♦️ هیچکس نیست که من را یاری دهد تا فریادی بر سر ظالمان شویم
♦️ روزی میرسد که سرزمینمان دیگر توسط پیشانیهای ریاکار اداره نمیشود
♦️ من را در بند ۳۵۰ زندان اوین، اتاق یک، دفن کنید
بدرود زندگی. نسترنم باور کن هر آنچه را لازم بود انجام دادم که باز گردم و زندگیمان را از نو بسازیم اما...
به روژانا بگو پدر به جرم اندیشیدن و روشنگری جان سپرد.
عاشقتان بودم. اکنون که وصیتنامه مینویسم و ثروتی برای بخشیدن ندارم، از رویتان شرمسارم. مرا ببخشید که تنهایتان میگذارم. ۱۳۸۸ روز محبوس بودن، به خصوص این ۸ روز آخر که [...] کردم، بسیار دشوار بود.
اما شبهای طاقتفرسا را به این امید به روز رساندهام که وجدان قاضیها و بازجوها بیدار شود که اگر بیدار میشد من را تبرئه میکردند و خلافکارها و مجرمان واقعی را به زندان میانداختند و میگذاشتند دوباره در کنار یکدیگر زندگی کنیم؛ برای روژانا قصه بگویم و تو را در آغوش بگیرم.
دیگر تحمل این همه ظلم را ندارم؛ از این تنها جنگیدن و فریاد زدن خسته شدم. هیچکس نیست که من را یاری دهد تا فریادی بر سر ظالمان شویم. سهیلی که در قفس باشد و نتواند کار کند با یک مرده تفاوتی ندارد.
من رفتم اما شک ندارم روزی از شر ظالمان رها میشویم؛ پرونده من را میخوانید و ایمان میآورید که حتی یک روز زندان بودن حق من نبود.
روزی فرا میرسد که قضات و بازجوهای خودفروخته محاکمه میشوند و سرزمینمان دیگر توسط پیشانیهای ریاکار اداره نمیشود.
خطاب به مسوولان:
اکنون در یکقدمی مرگ هستم؛ قند ۵۰، فشار ۵ روی ۶، وزن ۶۶، خونریزی معده و...
به خواستههای قانونیام توجهی نکردید. دستکم آخرین خواستهام را که برای پس از مرگ است انجام دهید: من را در بند ۳۵۰ زندان اوین، اتاق یک، دفن کنید. به زودی اینجا تبدیل به موزه خواهد شد و "روژانا"ها با افتخار از ما یاد خواهند کرد.
خطاب به آنها که دوستشان دارم:
در سالمرگم اشک نریزید. ترانه "به هیچ وجه پشیمان نیستم" (Non rien de rien) از "ادیت پیاف" را به یادم گوش دهید. هرگز اجازه ندهید شخص دیگر را به جرم داشتن عقاید متفاوت شکنجه دهند.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید