امروز هفتم آبان ماه 1396، به سمت پاسارگاد حرکت کردیم تا در کنار آرامگاه کوروش بزرگ؛ روز بزرگداشت پدر ایران زمین را برگزار کنیم.
هنگامی که از شیراز بیرون رفتیم، نخستین ایست بازرسی در پلیس راه شیراز بود، که مجموعهای از مأمورین راهداری، نیروی انتظامی، بسیج و لباس شخصیها در آنجا حضور داشتند. به هر روی از نخستین ایست بازرسی گذر کردیم. دومین ایست بازرسی پل خان بود، و پس از آن از مسیری که به سمت پتروشیمی میرود به راه خود ادامه دادیم. به سومین ایست بازرسی در تقاطع جادهی اصلی شیراز – اصفهان با نقش رستم برخورد کردیم. در ادامه تصمیم گرفتیم از جادهی قدیم شیراز – اصفهان حرکت کنیم، که در زمان تغییر مسیر دیدیم نقش رجب نیز مسدود شده است، و در همین مسیر به چهارمین ایست بازرسی برخورد نمودیم. به هر روی با عنوان سفر به اصفهان از این سد نیز عبور کردیم. در ورودی سعادت شهر، با پنجمین ایست بازرسی نیز مواجه شدیم؛ که به هر ترتیب از آن نیز عبور کردیم. در همان حال که چشم به راه بودیم، در خروجی سعادت شهر ششمین ایست بازرسی را مشاهده کردیم و به هر شکلی بود از آنها نیز گذشتیم. با پشت سر گذاشتن سدهای یاد شده، در پلیس راه سعادت شهر به هفتمین ایست بازرسی برخورد کردیم، که در آنجا هر چه تلاش نمودیم که از این سد نیز گذر کنیم، موفقیتی کسب نکردیم. در این ایست بازرسی برخی از جوانان مورد ضرب و شتم قرار گرفته و بازداشت شده بودند. یکی از نکات تأسف برانگیز در این مسیری که طی کردیم، اشخاصی بودند که با لباس شخصی به میان مردم رخنه کرده بودند و فضایی را ایجاد کرده بودند که مردم به یکدیگر اعتماد نکنند! به هر روی به ناچار تغییر مسیر دادیم، که شاید بتوانیم به کمک محلیهای آن منطقه راهی به سمت آرامگاه بیابیم. پس از دیدار با محلیهای گرامی و گفتگو با آنها متوجه شدیم که سپاه کاملاً دور منطقهی آرامگاه اردو زده و نیروهایش را آنجا مستقر کرده است. بنا بر گفتهی آنها، تمامی مردم پاسارگاد حتماً باید با کارت تردد کنند. و گفته شد در تمام آن منطقه و حتی خود روستای پاسارگاد نیروهای سپاه و لباس شخصیها در حال گشت زنی هستند، که حتی اگر پیاده هم به سمت آرامگاه بروید در نهایت راه شما را میبندند؛ و پیاده نیز راهی برای رفتن وجود ندارد و تمامی راههای خاکی نیز مسدود شدهاند. پس از شور فراوان مشخص شد که راهی برای رفتن به آرامگاه وجود ندارد. در مسیر بازگشت نیروهای ویژه که به سمت پاسارگاد میرفتند قابل مشاهده بودند که از شهرهای مختلفی چون؛ استهبان، نیریز، نائین و غیره به آنجا آورده شده بودند. تمامی نیروها مسلح بوده و مجهز به لباس مخصوص ضد شورش بودند، و در کنار آنها نیروهای لباس شخصی، بسیج و راهداری نیز وجود داشتند؛ بسیاری از مأمورین لباس شخصی، خود را ملبس به لباس مأمورین راهداری کرده بودند. نیروها مجهز به ماشینهای سنگین ضد شورش، ماشینهای حامل دوشکا، و سلاحهای مخصوص پرتاب گاز اشک آور بودند. در نهایت تصمیم گرفتیم که به نقش رستم برویم، که شوربختانه آنجا نیز بسته شده بود. سر دو راهی نقش رستم دچار مشکل شدیم و کلیهی مدارک شناسایی راننده از ایشان گرفته شد، که پس از مدتی با چانهزنی بسیار موفق به پس گرفتن مدارک شدیم. در این بخش نیز چند ماشین مصادره شده بودند و با جرثقیل قصد بردن آنها را داشتند. پس از گفتگوی کوتاهی بنا شد که به پارسه (تخت جمشید) برویم. هر چه اندیشه کردیم که چگونه به آنجا برویم راهی یافت نمیشد، چرا که از هر مسیری میرفتیم باز به همان ایست بازرسیها برخورد میکردیم و بدون گمان با مشکل مواجه میشدیم. تا این که راهی خاکی از میان رودی که خشک شده بود یافتیم و از آن به جاده قدیم رفتیم، که از آنجا به دو راهی پارسه (تخت جمشید) میرسیدیم؛ هنگامی که به آنجا رسیدیم با شوربختی فراوان، آن مسیر نیز بسته شده بود. در نهایت ناچار به بازگشت به سوی شیراز شدیم. که در مسیر بازگشت، تنها در خود مرودشت (راه رفت به سمت پارسه) سه ایست بازرسی گذاشته شده بود.
مسیر شیراز تا پاسارگاد، نقش رستم و پارسه، فضایی به شدت امنیتی داشت که میتوانم آن را به حرکت نیروهای نظامی یک کشور برای یک جنگ تمام عیار با نیروهای بیگانه!!! تشبیه کنم! گویی حکومت تمام قدرت و توان نظامی خود را معطوف به این کرده بود که در برابر روز بزرگداشت کوروش بزرگ بایستد! و این امر نشان میدهد که این رژیم از مردم نیست و نخواهد بود.
امروز و این گونه رفتارهای حکومت درس بزرگی به ما ایرانیان میدهد، که رژیم اسلامی به سختی از آگاهی و گردهم آمدن مردم ایران زمین هراس دارد و در وحشتی روز افزون به سر میبرد. ما باید این درس را بیاموزیم که اگر در کنار یکدیگر باشیم، از هر قوم و نژادی چون سیلی خروشان خواهیم شد که هیچ سدی توان آن را ندارد که راه را بر ما ببندد. تنها بایست به خودمان ایمان بیاوریم که میتوانیم و هر گونه ترسی را کنار گذاشته، و از هراس افکنیهای رژیم بیمی به خود راه ندهیم تا بتوانیم به هدفمان که همانا آزادی است دست یابیم.
امروز درس بزرگ دیگری نیز به ما آموخت! که این رژیم اهل تعامل، اصلاحات و اعتدال نیست! بلکه هر رئیس جمهوری که بناست بر سر کار بیاید، با دم زدن از امید و شرایط بهتر، تنها در حال فریب دادن مردم برای کشاندن آنها به پای صندوقهای رأی است.
از تاریخ درس بگیریم و بیاموزیم که دیگر فریب نخوریم! تاریخ را به فراموشی نسپریم و در کنار هم با تمام توان برای آزادی میهن تشنهمان کوشش کنیم.
به امید آزادی...
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید