رفتن به محتوای اصلی

گفتگو گزارشگران با بهنام چنگائی پیرامون کردستان
10.11.2017 - 10:07

گفتگو با بهنام چنگائی
پس از صدام، فضای تازه و انقلابی توانست به مردم و ملت های عراق بخشی از آزادی های نداشته ی دمکراتیک را ارزانی کند؛ بر حق تعیین سرنوشت ملت ها مهر تأیید بگذارد؛ و فدرالیسم نوپائی را میسرکند تا عملا فرصتی برجسته برای کردها باشد تا خودمختاری مطلوب و مستقل خود را کشف کرده و تجربه نموده و اراده ی اجتماعی ـ طبقاتی کرد را سازمان سراسری و نیرومند دهد. این خود مدیریتی در دو دهه ی تاریخی خود خونین بوده و کاملا رگ و ریشه فرقه ای عشیرتی یافته و داشته است.
*****
گزارشگران:
یک ماه پس از برگزاری رفراندوم استقلال در اقلیم کردستان عراق, کرکوک طبق یک عملیات کوتاه و بدون مقاومت در اختیار نیروهای ارتش عراق و شبه نظامیان حشدالشعبی قرار گرفت. پرچم کردستان را که پیشمرگه های کرد در این شهر به اهتزاز دراورده بودند پائین کشیدند و پرچم عراق را بالا بردند. انتظار میرفت که پیشمرگه های کرد در برابر این نیروها مقاومت بخرج دهند و اینطور نشد. بسیاری معتقدند که خیانت شده است و رهبران کرد را مقصر میدانند. آیا این واقعه میتواند سراغاز جنگی دیگر و جابجائی بحران در کشور عراق شود؟ آیا دست هایی در کار است تا عراق را نیز سوریه ای کند؟ با فعالین و صاحبنظران سیاسی به گفتگو نشستیم.
با درود به شما و سپاس از اینکه درخواست گزارشگران را پذیرفتید.
*****
گزارشگران:
اقلیم کردستان چندی پیش در یک همه پرسی با اکثریت قاطع به استقلال آن رای داد. برخی اصولا برگزاری آن و احیانا دستیابی کردهای عراق به استقلال را حق مسلم انان و مطابق با اصل حق تعیین سرنوشت برای خلقها دانستند و برخی نیز ضمن تائید این حق بطور کلی اما برگزاری این رفراندوم را در شرایط بحرانی کنونی بلحاظ زمانی و مکانی در این منظقه مضر دانستند. شما آنرا چگونه ارزیابی کردید؟

بهنام چنگائی:
پیش از همه لازم می دانم بگویم که کردستان عراق دچار یک سرکردگی بیمار ایل گرائی ست و ناگزیر برای پیروزی بر آن مجبور و معطوف به یک پلورالیسم سیاسی اجتماعی سرزنده می باشد که دارد آرام آرام در اعماق اجتماعی ملت کرد عراق پامی گیرد و می تواند روند آتی سیاست و زندگی این ملت مبارز را نچندان دور قطب بندی طبقاتی کند و خواهدکرد. زیراکه: کردستان عراق در مقایسه با دیگر کردهای منطقه، واماندگی دانش تاریخی دارد. و نفوذ اراده عشیرتی در سیاست کلان آن نیز متأثر از همین فرهنگ قبیله گرائی سران آن می باشد.
و اما من بنام یک نوعدوست کمونیست و با برجستگی روشن، بر حق مسلم تعیین سرنوشت ملت ها توسط اراده آزاد و اختیارمند آنها، بویژه در کشورهای چندملیتی، رنگین و از جمله عراق و بیش از همه برای کردستان استبدادزده بر این ضرورت تأکید می کنم. حق خودمدیریتی، راهبرد و نگاهی فراملی، مسالمتجو و برابریخواهانه ای ست که هرگز بدنبال برتریجوئی و یا خودی گرائی ها و دیگری ستیزی ها نیست. بل می خواهد اراده ی اجتماعی را در یک ظرف هویتی و بسوی زندگی بهتر با اراده ی مردمش پویاترکند. ابزار هماهنگ کننده و متمدنانه ایکه بی کم و کاست، و یا "حداقل" می خواهد فرصت یکسان تکوین خودگردانی ملی مردمی، اِعمال و اجرای آزاد آموزش فرهنگی و پیشبرد چگونگی زندگی"نوع انسانی" را آنچنان بدست دهد، ببیند و بپذیرد که خود و دیگران می خواهند تا زندگی مسالمتجو مهیاشود. من از ضرورت یک ساختار فرهنگی سیاسی خودمدیریتی در کشورهای رنگین فرهنگ و اتنیکی می گویم که مملو از تعارض ها، تضادها و تناقض های بلند تاریخی طبقاتی انفجاری هستند؛ و شاهین ترازوی این اهرم در آغاز کار باید بتواند پیرامون همه چالش ها و خواسته های ارزشگذاری در میان "این انسان با آن انسان"هیچ ارجحیتی نگذارد و بسادگی پاسخگوی عادلی میان ملت ها باشد. و در دادن حقوق انسانی تفاوتی میان انسان ها قائل نشده، و هنگام دادخواهی ها و دادگری ها دست و پا و دلش در عدالت نلرزد. و هنگام گرفتن و دادن "حق برابر اتنیک ها" مقابل زورمداران و تمامیتخواهان استوار بایستد. و اشکال برابریخواهی ها را در هیچگاه زمانی و مکانی فراموش نکند. و بی تعصب و بی مضایقه، حق و دادخواهی نوع انسانی را منصفانه در کفه ترازوی قانونمدار تقسیم کند. و از همه مهمتر قدرت اجرائی و خودگرادنی اش نیز با توان توده ای ـ کارگری سازمان یابد و بچرخد تا بارزانی طالبانی ها بیکارشوند. و اهدافش هم پیوسته در راستای زدودن هرگونه خودکامگی، تکروی ملی ـ کلاشی مذهبی در یک کشوری سکولار باشد. و هماهنگ با آن در رکاب ترویج خودآگاهی و ژرفای آزادی های مدنی و حقوق بشری کوشا بماند. و بر اصل برابری و تبعیض ستیزی ها وفادارانه پای فشارد. همزمان در برابر ترفندهای ضدبشری"ناسیونالیستی ـ مذهبی"بیدار مانده و توام با آن علیه "چپاول ثروت ملت ها توسز غارتگران داخلی و خارجی پیگیرانه افشاگری کرده و با دزدان نان مردم برزمد.
چالش های واقعی و اجتناب ناپذیری که تاکنون و در بیش از دو دهه گذشته در کردستان بارزانی ها و طالبانی ها پاسخ ابتدائی هم نیافته است. بهمین خاطر، تمامیتخواهی سران کرد در برابر هم، تاکنون مادر همه جنگ های ناسیونالیستی و ایل گرائی ها در داخل کردستان از یکسو، و به تبع آن فجایع راسیستی، شوینیستی، فناتیستی و دسیسه گران امپریالیستی خارجی از دیگر سو شده و گذشته، اکنون و فردای جهان کردستان را به بازی مرگبار کشانده است. در حالی که می بایست رهبران مدعی کرد عراق با تمام توان با نابرابری های نه تنها درونی خود، بل همه ی نارسائی و ناسازگاری های موجود عراق و بسود "نوع انسان" برزمد؛ که نرزمیده؛ و خستگی ناپذیر درد و درمان ملت خود را با دیگر ملت های ایران، منطقه یکسان و مشترک ببنید، که ندیده است؛ آرمان اتنیکی اش نیز می بایست بازتاب آرزوهای نوعدوستانه "انسان تنگدست و ستمزده" باشد که نبوده است. همدردانِ رنجوری که بسان کردها در سراسر منطقه پرآشوب ما بسیارند.
اما فدرالیسم:
بنابرین هدف تعیین حق سرنوشت ملت ها بدست خود آنها بیشتر، معطوف به استبدادزدائی های فراوان سیاسی و تن دادن قانونی قلدران سردمدار "ملی مذهبی" به سیاست مردمی و فرهنگ توده گرائی طبقاتی ست. پس فدرالیسم یعنی افقی سازی قدرت تصمیمگیری و همزمان سپردن قدرت اجرائی به خواست اراده ی اجتماعی و رنگین کمانی ست.
همانگونه که دیده و می دانیم تمرکز قدرت همیشه و همه جا فاجعه آفریده و خواهد آفرید. و درست یکی از اهداف پایه ای تعدیل اراده سیاسی از رأس به بدنه و همچنین میان ملت های کوچک و بزرگ در یک کشور، از همینروست؛ تا مگر ملت ها و تعیین حق سرنوشت آنها اهرم هدایت قانون کشورهای چند اتنیکی را برابر و مشترک بجوید، بسازدخته، و میدانی برای گردنکشان مذهبی ناسیونالیستی باقی نگذارد. راهکار مفیدی که در عراق ره نبرد و چشم اندازش نیز برای فردای عراق چندان روشن نیست. بویژه در کردستان این ابزار، با وجود خودمختاری؛ راهکار آن فرصتی سوخته است. آنچه ملت کرد سنی و عرب شیعه از خودکامگی صدام بجان کشیدند و در رابطه با سرکوب ملت ها که توسط حزب بعث سنی اعمال می شد، خودکامگی آنرا همگی مذاهب و ملت های عراق بارها تجربه خونین کردند؛ و دیدیم سرآخر نیز خود از آن درس نگرفتند و بجائی که مطلوب خواسته های شان باشد نرسیدند. مردمی که یکپارچه بپا شدند و صدام را تنها گذاشتند تا مخالفان دست نشانده آمریکائی او، وی بدارکشند و کشیدند. ظاهرا ویرانی های عراق و کشتار میلیون ها توسط جنگ 8 ساله مذهبی خمینی صدام، اشغال و استعمار و نابودی جانی و مالی توسط تجاوز نظامی امپریالیسم آمریکا و یاران ناتوئی او در عراق، برای بیداری این سرکوب شدگان ناسیونالیست و فناتیست پاکباخته هنوز کافی و جامع نبوده است. چرا؟ چون هر اتنیک و مذهبی بتنهائی بر جایگاه یکه تازی صدام نشسته و در منطقه ی خویش در حال فاجعه آفرینی های مکرر ضدبشری ست. تو گوئی حاصل آن پایان تراژدیک صدام، برای مردم عراق هیچ تجربه ی موثر نبوده است؟ جز نسل کشی های لازم برای پالایش این ملت و آن مذهب علیه آن دیگری، و دیگری ها! آیا جزاین بوده است؟ زیرا اینک، عراق نابودشده و ما فجایع آن روزگاران پیشین صدامی را بسی هراسناکتر در هر سه مدعی ( شیعه عرب، سنی عرب و کرد خودمختاریخواه)بارها دیده ایم و می بینیم که تبهکاری هریک بمراتب از استبداد پیشین بعث خونبارتربوده است. چراکه این بار مردمان در خون نشسته ی( کرد و عرب و ترکمن و شیعه و سنی) عراق در میان خود دسته بندی های فرقه ای، قومی، قبیله ای، مذهبی ساخته و یافته و همه در برابر هم بی رحمانه ایستاده اند. و علیه همدیگر و دیگران می جنگند و می کشند و بارها بجان هم افتاده و همدیگر را بسان درندگان دریده اند. چرا؟ چون: همچنان منافع فردی، قومی، فرهنگی، مذهبی چشم همه را بر حقایق جامعه طبقاتی کور کرده و شگفتا همدردان دارند خود و هستی و آینده ی همدیگر نابود و ویران می کنند.
گزارشگران:
در برابر این پروژه ( همه پرسی ) صفبندی های سیاسی جدیدتری در منطقه شکل گرفت. مثلث عراق, جمهوری اسلامی و ترکیه اردوغانی برای پیشگیری از تشکیل دولت مستقل کردستان صف کشیدند و تهدیدهایی از سوی آنان انجام گرفت و محدودیت هایی در این ارتباط برای کردها ایجاد شد. برخی میگویند فلسفه این همه پرسی نه دستیابی به استقلال که گرفتن امتیازات بیشتر از دولت مرکزی عراق بوده است. شما چگونه می بینید؟

بهنام چنگائی:
پس از صدام، فضای تازه و انقلابی توانست به مردم و ملت های عراق بخشی از آزادی های نداشته دمکراتیک را ارزانی کند؛ بر حق تعیین سرنوشت ملت ها مهر تأیید بگذارد؛ و فدرالیسم نوپائی را میسرکند تا عملا فرصتی برجسته به کردها دهد تا خودمختاری مطلوب و مستقل خود را کشف کرده و تجربه نموده و اراده ی اجتماعی ـ طبقاتی کرد را سازمان سراسری و نیرومند دهد. این خود مدیریتی در دو دهه ی تاریخی خود خونین بوده و کاملا رگ و ریشه فرقه ای عشیرتی یافته و داشته است. از آغاز خودگردانی کردستان جنگ طیف بارزانی ها، با طالبانی ها هم پا به هستی دشمنانه خویش گذاشت. دید تمامیتگرای هردو جناح مادر دسته بندی های این دو سرگنده و مافیاهای داخلی و خارجی آن بوده و هست. دامنه ی تنگدستی، ایل گرائی، دسیسه ورزی، و نبود فرصت درست و کافی برای بالابردن آموزش و پرورش و دانش همگانی که می توانست سرمایه آتی جامعه ی نسبتا برابر را مهیاکند، و برای ایجاد ارزش های اجتماعی حقوقی انسان کرد مفید بفایده باشد نیز در کردستان ممکن نشد.
هرکدام از فرقه های بارزانی ـ طالبانی خود را مالک کردستان می داند و قریب به اتفاق مردم کرد در این فاصله ی خود مختاری دارای کمترین اجازه و اراده ی دخالتگر سیاسی بوده و دیپلماسی بارزانی یکدست، پنهانی و خود محورانه بوده است و خالا او می خواهد استقلال هم داشته باشد. پرسیدنی ست: اگر خودمختاری چنان بوده که رفت! پس رفراندم بر سر"جدائی و استقلال" از عراق، و تمرکز قدرت سیاسی بیشتر در دست این دو قطب عشیره ای و فاسد چه سودی می تواند برای ملت کرد داشته باشد؟ به باور من هیچ جز تشویق برتریجوئی ناسیونالیستی و فتاتیستی بسود دشمنان شان! بویژه آنگاه که کل منطقه دچار آشوب و ترور فناتیسم داعشی شیعی سنی می باشد و دشمنان ملت های بیدار، هوشیارانه در کمین فرصت نشسته اند. از این سه قطب، کل عراق درهمریخته و آسیب پذیر و دامگه رویدادهاست. و خودمگان مذهبی ایران و ترکیه نیز خود جز دنبالچه های سرکردگان داخلی و جهانی نیستند که به بازی گرفته شده اند. پیش بینی چند و چون آتی آن معقول و متصور نیست چراکه: دیپلماسی امپریالیست ها و خصوصا امپریالیسم آمریکا پنهانی ست و سازمانگر قطب بندهای فرامنطقه ای فردا می باشد که ایران و ترکیه و عراق در درون آن وزنه ی تعیین کننده بسود سران این قطب های انگلی و ضدمردمی نمی باشند؛ چون نیروی شان خودستیز است و مردمان شان از این رژیم ها بیزارند.
اگر بپذیریم که در ایران، خودکامگی مذهبی مردم را بجان آورده؛ در ترکیه هم لااقل نیمی از شهروندان ترک و کرد و علوی دشمن شازش ناپذیر آک پارتی و شخص اروغان می باشند؛ و در عراق و خود کردستان هم اهرم فدرالیسم تاکنون بسود دوستی ملل و زدودن اراده های تمامیتگرائی مذهبی قومی هموارنگشته، و در راستای همبستگی "نوع انسانی اجتماعی طبقاتی" نبوده، و ملت های عراق راهکار همزیستی مسالمتجوئی را تاکنون فرانگرفته اند؛ و بشکل هراس برانگیزی ملت های عراق همچنان دچار خوشبینی های دینی قومی و استثماری سرمایه سالاری می باشند؛ در آنصورت می تانیم ضریب آسیب پذیری و شکنندگی هرکدام را در این مثلث دریابیم، بروز دگرگونی هائی که در هرسه بسیار بالاست؛ و عملا هم دخالت های جهانخوارانه ی آمریکا، غربی ها و بخصوص اسرائیل جنایتکار از یکسو و ترفندهای مذهبی خامنه ای و منطقه ای سنی و شیعی با آمدن و نفوذ داعشی از دیگر سو فرصت همگرائی ها را از مردم نه این سه کشور که کل منطقه ربوده است. در این بزنگاه مخاطره آمیز عام، ملت های عراق بیشتر به هموندی و ژرفای فدرالیسم نیازمندند تا استقلال برتریجویانه و زدن ساز تکنوازی و فریاد جدائی طلبی!
هرگز فراموش نکنیم که در جوامع ایران، ترکیه و عراق و در میان تمام اقوام و ملت های کوچک و بزرگ ساختار و سیستم روابط طبقاتی و بهره کشانه هولناک وجود دارد که اقلیتی در هرسه کشور می تواند با تسلط بر ابزار سیاسی و توان اقتصادی اکثریت قریب به اتفاق را سیستماتیک بزیر مهمیز استثمار و تلنبارثروت خود بکشد و می کشد. این یک درصد در همه حال حاکم اراده ی سیاسی، اقتصادی و دیپلماسی هدفمند بسود منافع خودی است. و فدرالیسم اگر هدفی داشته باشد، جز زدودن این خودمحوری هزاردست و پای متمرکز اقتصادی که برای حفظ منافع اش جنایت ها کرده و می کند نمی باشد. دموکراسی، خودمختاری و فدرالیسم، همگی ابزار تدریجی بیداری اجتماعی و دخالت سیاسی طبقاتی برای نابودی استثمار انسان از انسان باید باشند و می باشند؛ وگرنه، با ساختارهای تمامیتگرای خامنه ای اردوغانی یکسان هستند. نظام های استثماری و تکقطبی باید با تسطیح قدرت سیاسی و برپائی اراده ی آگاه طبقاتی هرچه زودتر از بین بروند. گفتمان صرف پیرامون چند و چون حکومت فردا، بدون حضور و دخالت کارگران و توده ها در سرنوشت خویش به سرانجام: ایران خامنه ای، ترکیه ی اردوغانی و کردستان بارزانی طالبانی و سوریه ی بشار اسدی فرامی روید و می انجامد. نه خودمختاری و نه فدرالیسم کافی نیستند؛ بل در کنار دیالوگ های خودمختاری و فدرالیسم می باید کارگران بتوانند آموزش مبارزه با بهره کشی انسان از انسان را هم بیآموزند تا دستگاه قدر یک درصدی های سرمایه، با اراده ی مستقل مردمی کارگری فروریزد.
***
گزارشگران:
شهر نفتخیز کرکوک از نقاط بسیار مهمی بود که توسط نیروی پیشمرگه ها آزاد و بخشا کنترل میشد. با پیشروی نظامی ارتش عراق و نیروهای شبه نظامی شیعه این شهر بدون مقاومت از سوی کردها واگذار شد. پیشمرگه های کرد دستور عقب نشینی از مواضع خود گرفتند. برخی آنرا خیانت رهبری دانستند و رهبری هم این اقدام را نه عقب نشینی بلکه جابجائی و برای پیشگیری از کشتار کردها اعلام کرد. ارزیابی شما چیست؟

بهنام چنگائی:
در این رابطه تنور رویدادهای ناگهانی و ویرانگر روزانه ی عراق و کردستان بسیار داغ و آبستن ناهنجاری هاست. فعلا نمی شود با گمانه زنی و چند فاکت، چشم انداز آینده را بررسی کرد. مهم این است که: بر آتش نزاع کنونی هیزم مذهبی ـ ناسیونالیستی ریخته نشود و تا حد امکان هردوسو تشنج زدائی کنند، که البته با خروج نیروهای پیشمرگه کرد از کرکوک بهانه کمتری برای رودرروئی باقی ست. حال این عقب نشینی به هر دلیل و مصلحتی که در پشت و پس پرده ی تصمیمگیری خود، و توسط خیانت و یا هوشیاری این و آن باشد، خوب شد که کردها از کرکوک عقب رفته اند تا فرصت همنوع کشی میسر نشود، و این در نفس خود مفید می باشد. همزمان اقلیم کردستان بیانیه رسمی ای را برای تعلیق نتایج همه پرسی استقلال منتشر کرده و خواست خود را به تعویق انداخته است. همچنین اقلیم کردستان توقف فوری جنگ و هر گونه عملیات نظامی را خواستار می باشد. شایعه و امکان کنارزنی بارزانی اگر چهره ی واقعی بیابد، می تواند اراده ی خواب برده شده ی ملت یکدست کرد مبارز را بیدار و برای دسترسی به همبستگی طبقاتی با دیگر شهروندان عراق فعال کند. این بخشی از همان روند پلورالیسم نظری سیاسی ست که جوامع سرخورده هردوسوی کرد، بیش از دیگر کردهای کشورهای همسایه به آن نیاز مبرم دارند.
گزارشگران:
نیروهای ارتش عراق و حشدالشعبی بدون مقاومت وارد کرکوک شده اند و پرچم کردهای عراق را بزیر کشیده اند و پرچم خود را بالا برده اند. با توجه به ترکیب قومی موجود در این شهر ایا بنظر شما کرکوک آبستن بحران و درگیری های جدید خواهد بود.

بهنام چنگائی:
جای هیچ گمان ندارد که هردو جناح بارزانی و طالبانی وابسته ی این و آنند و هرگز استقلال عمل نداشته و هیچگاه در روند مبارزه طولانی خویش مختار نبوده و هنوز هم نیستند؛ بلکه مطیع اراده های بیرونی "دور و نزدیک" بازیگران منطقه ای و جهانی می باشند. اینک نیز تفاوت چندانی نمی کند که چرائی بازتاب عقب نشینی آنها و دست به اسلحه نبردشان در برابر جنبش مردمی( الحشد الشعبی و ...)خواست رژیم ایران و یا ترکیه بوده، و از همه سرگندتر فرمان امپریالیسم آمریکا باشد. بحران کرکوک و رگ حیات اقتصادی هردوسو وابسته به فروش و درآمد نفت کرکوک است که بدین سادگی ها قابل حل نخواهدبود. خهمه ی جناح های درگیر نیازمند راه حل مشترکند.
***
گزارشگران:
گفته میشود که جمهوری اسلامی با نمایندگی قاسم سلیمانی و همراهی خانواده جلال طالبانی نیز در این واقعه دخیل بوده اند.جریان چه بوده است؟

بهنام چنگائی:
رژیم ایران خود مهره ی کوچکی از بازی بزرگ قدرت های سیاسی اقتصادی فردای جهان می باشد که بیشتر می تواند قربانی اهداف پوشیده و آشکار آنها شود و خواهدشد. اگر از وزن جنگ عقیدتی سنی شیعی عربستان و ایران بکاهیم و بگذریم، جنگی که بحران جهانی سرمایه را تعمیق داده و ثبات منطقه ای را ناآرام ساخته و می سازد؛ آنگاه خواهیم دید که خود این دو سرکرده مذهبی در عرصه های سیاسی و اقتصادی منطقه ای و داخلی شکست برجسته خورده اند. و ناگزیر در موضع تدافعی قرارداشته باشند و هستند، و به تبع آن دربدر بدنبال پشتیبانان جهانی قدرت دست به گدائی آشکار می باشند؛ وگرنه از آشوب منطقه ای که استراتژی بلند گردنکشان می باشد، هیچکدام جان سالم بدرنخواهدبرد. بهمین خاطر هرکدام با دسته بندی های شان ناگزیرند علاوه بر اشتلم های توخالی، گوش بفرمان و دست به عصا قطب های اصلی باشند و البته هستند. امروزه بحران مشروعیت نظام های تمامیتگرای شیعی سنی در سطح خاورمیانه اوج گرفته و به خیزش و مقاومت بیدار و سکولار توده های مسلمان در برابر هزارها دسیسه های سیاسی و اقتصادی سران مذاهب انجامیده، و روز به روز با رشد دامنه آگاهی مسلمانان خوشبین نسبت به رهبران ریاکارانه مذهبی انجامیده، و بر فوران نفرت و ستیزشان علیه همگی دکانداران دینی افزوده است و روزانه بر آن اضافه می شود. و بحران سرکردگی و مبارزه مسلمان بیدار با یکه تازی سران انگل شیعی و سنی، توانسته کل حکومت های منطقه را متلاطم و دیر یا زود بر لبه ی پرتگاه فروریزی ناگهانی توسط اراده ی خشم آلود و نافرمانی مدنی مسلمانان بجان آمده بکشاند تاحدود زیادی کشانده است.
***
گزارشگران:
نقش و جایگاه کشورهایی مانند آمریکا و اسرائیل و عربستان در این تحولات چگونه است؟

بهنام چنگائی:
اهداف مرموز امپریالیسم آمریکا بسیار پیچیده و استراتژیک می باشد. همینک ارتش او در همکاری گسترده نظامی و لجستیگ با " روژوا و پ ک ک"برای اهداف خود در خاورمیانه همسواست و در سوریه با مبارزان کرد همگام آنها می باشد. همزمان از سران کرد عراق در پی بحران استقلال خواهی خواست که همه پرسی استقلال را به تعویق بیندازند. چرا؟ پاسخش بعدها آشکار خواهدشد. با ترکیه نیز در عمل سازگاری ندارد؛ زیرا از همکاری ترکیه با روسیه خشنود نیست و برنامه هائی علیه این ائتلاف در سر دارد. از سوی دیگر ترامپ علیه رژیم ایران، و در پی دخالت های نظامی و میدانداری های ماجراجویانه خامنه ای و قاسم سلیمانی در سوریه، طرح هائی بسیار نگران کننده نیز در دست اجرا دارد که باید هوشیارانه به افشای بموقع آن برخاست و نباید گذاشت توطئه های ترامپ در ایران فاجعه بیآفرینند. اسرائیل صهیونیست و تبهکار هم همچون همیشه در تدارک تجزیه کشورهای بزرگ و مخالف خود در منطقه می باشد. و عملا دست توانائی در جابجائی های خودمختاری کردستان عراق برده و دارد. تردید نکنیم بارزانی از دیر باز زیر چنبره ی اسرائیل اشغالگر بوده و با آمدن نتانیاهو این اِعمال اراده مقتدر سیاسی صهیونیسم در کردستان تا بدانجاست که جبهه یهودی ستیزی ریاکارانه ی ولائی را عملا بسیار مشروعیت بخشیده است و رژیم را بجان هر معترض صنفی حقوق بشری انداخته است. ائتلاف آمریکائی، اسرائیلی، مصری و عربستانی و...بچه ی ناخلف این وصلت خطرناک است که می تواند در فردای بهمریختگی ایران موجب خسارت های جبران ناپذیرباشد.
***
گزارشگران:
آنچه مسلم است این وضعیت جدید پس از همه پرسی کمک زیادی به حل بحران منطقه نمی کند و در این میان دولت اسلامی داعش میتواند از فضای ایجاد شده به بازسازی خود بپردازد. چشم انداز را چگونه میبینید؟ آیا ظرفیت ها و پارامترهای موجود احتمال سرانجامی بدون آغاز جنگ و کشتار ی دیگر از طریق گفتگو را میدهد؟

بهنام چنگائی:
همه ی ما بخوبی می دانیم که شخص بارزانی بیشتر بر رودرروئی با مخالفان سیاسی استقلال پا می فشرد و سرآخر نیز چنین چندشناک شکست خورد. چنانچه اگر او دست از خودبرزگ بینی و برتریجوئی منافع حقیر ایلگرائی اش برداشته بود، بی گمان کردها می توانستند همچنان در فدرالیسم عراق و بر مناطق مورد چالش هردوسو در دیالی، نینوا و کرکوک تسلط داشته باشند؛ ولی امروز این فرصت سوخته است. خود بارزانی بیش از دیگران سران اتحادیه میهنی کردستان در این رویدادهای خائنانه مقصر می باشد و مسئولیت عواقب آتی آن نیز بیشنر متوجه خود اوست.
زیراکه: بارزانی دیریست که مشروعیت زمامداری خود را از دست داده است؛ و بر پایه قانون خودمختاری کردستان، او بیش از دو سال است که به پایان دوره قدرتش رسیده است و می بایست کنارمی رفت که نرفته است. حتی برت مک گورک نماینده ویژه آمریکا در ائتلافِ ضدداعشی کردستان، با ادامه همکاری با بارزانی بیش از این متقاعد نبود و تداوم آنرا اشتباه می دانست. اما من تصور می کنم که همبستگی اسرائیلِ نتانیاهو با آمریکایِ ترامپی نمی تواند از ضرورت حضورشان در کردستان که همسایه ایران است چشم پوشی کند. چراکه همکاری با یک مستبد کوچک و عشیره مزاج، ولی گوش بفرمان و ژئوپولتیک در این ناحیه ی بلاخیز چندان هم برای اهداف صهیونیسم تبهکار و آمریکای اتوریته باخته و شکسته خورده در خاورمیانه بدنیست. بویژه آنگاه که ترامپ دیوانه بخواهد چشم‌انداز روابط منطقه ای و دیپلماسی جهانی از هم پاچیده را دوباره بنام خود هدایت کند.
***
گزارشگران :
چنانچه نکته یا پیامی دارید لطفا مطرح کنید

بهنام چنگائی:
نه بسیار سپاسگزارم و پوزش می خواهم که پاسخ هایم طولانی شده اند؛ پس دیگر کافی ست.
***
گزارشگران:
با تشکر از شما و امیدوار که در آینده نیز بتوانیم از نظرات و تجارب سیاسی شما بهره ببریم.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

بهنام چنگائی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.