همنشین بهار: کلام بی صدای برف Silent Snow
11.12.2017 - 22:45
http://www.youtube.com/watch?v=NTPYAFLc3D0
کودک بودم و یک روز برفی وقتی از مدرسه باز میگشتم کنار یک جویبار زمین خوردم. یخها شکستند و با گیوههایم افتادم در آب سرد. نمیتوانستم خودم را از زیر یخها بیرون بیآورم. از سرما گریه میکردم و نمیدانستم چه کنم. پیرمرد مهربانی به یاریام شتافت، مرا بغل کرد و به در خانهامان رساند. مادرم سراسیمه و گریان هیزم آورد و آتش روشن کرد. ابتدا میگریست اما، با گرم شدن من شادی به چهرهاش بازگشت. اکنون از آن برف و آن آتش و آن پیرمرد و از مادر مهربانم، خبری نیست که نیست...
مقاله مربوط به این بحث:
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
انتشار از:
همنشین بهار
افزودن دیدگاه جدید