رفتن به محتوای اصلی

آمریکا به دنبال گسترش جبهه به لبنان است (1) نوشته: رفعت باللی ترجمه: محمود جوشغون
13.12.2017 - 09:54

آمریکا به دنبال گسترش جبهه به لبنان است (1)
نوشته: رفعت باللی
ترجمه: محمود جوشغون
وقایعی به مرکزیت عربستان در مقابل چشمان همگان در جریان هستند. معلوم است که این وقایع در محدودهء عربستان نخواهد ماند. آمریکا به دنبال گسترش جبهه به لبنان است.
در تماسی با یک مقام بلندپایه ایرانی سه نکته را که همگی در یک روز، چهارم نوامبر 2017 اتفاق افتاده اند، مطرح کردم:
1- تسویه حساب های درون خاندان سعودی که توسط ولیعهد، شاهزاده محمد سلمان پیش برده می شود. ده ها بازداشتی، شامل شاهزاده ها، وزراء و بوروکرات های بلند پایه.
2- موشک بالستیکی که از یمن به طرف عربستان سعودی پرتاب شد. هدف اش فرودگاه بین المللی ریاض، پایتخت عربستان بود. برد موشک بنابه منابع عربستان 900 کیلومتر و بنابه ادعای طرف ایرانی 2800 کیلومتر است. این موشک در هوا منهدم شد.
3- سعد حریری، نخست وزیر لبنان که با عجله خود را به ریاض پایتخت عربستان رسانده بود، استعفاء کرد. در توضیح استعفای اش گفت که احساس می کند جان اش از طرف کانون های مخفی در خطر است، و ایران و حزب الله (لبنان) را متهم نمود.
سبک دیپلماسی سخنگویان ایرانی اندکی متفاوت است. سورپرایز کردن را دوست دارند. حتی آن را نوعی "هنر اقناع" می دانند. بعضا آگاهانه بیش از حد صریح هستند. مخاطب ایرانی ام نیز چنین عمل کرد. او گفت، سفر دکتر (منظوراش دکتر علی اکبر ولایتی نماینده خامنه ای) را از قلم انداختید.
گفتم از این موضوع آگاهی داشتم که ولایتی در تاریخ سوم نوامبر 2017 با حریری و رهبر حزب الله ملاقات داشته، ولی می خواستم آنرا در آخر مطرح کنم.
مخاطب ایرانی ام وضعیت را از دید خودش چنین خلاصه کرد:
سه رویدادی که اشاره کردید، باضافه مذاکرات ولایتی در بیروت همگی با هم در ارتباط هستند. و این مهم بود، چون می خواست اعلام کند که ایران احساس مسئولیت کرده و برای حل مسئله اقدام نموده است. پرسیدم آیا طرح هایی برای لبنان دارند؟ مثلا اسرائیل در حال آماده شدن برای حمله به حزب الله و ایجاد جنگ داخلی است؟
مخاطب ام بیش از حد پرمدعا بود: "همه این ها مطرح بودند، ولی بعد از مذاکرات ولایتی نقش برآب شدند". امیدوارم چنین بوده باشد.
در نگاه اول می توان چنین برداشت کرد که ایران، حریری را تهدید نمود. حریری ترسید و به عربستان فرار کرد، و در آنجا با متهم کردن ایران و حزب الله اسعتفاء کرد.
ولی واقعه این چنین نبود. به منابع ایرانی رجوع می کنم. محسن رضائی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام می گوید: (پنجم نوامبر 2017) " مشکل مثلث آمریکا، اسرائیل و عربستان این است که حتی دوستان شان به طرف ایران متمایل می شوند". اشاره اش به این است که حریری با ایران در تماس بوده است. نظر حسن نصرالله، رهبر حزب الله لبنان هم در همین راستاست: "سعودی ها حریری را مجبور به استعفاء کردند". (پنجم نوامبر 2017)
اطلاعاتی که از منابع لبنان می رسند نیز مؤید این نظر هستند: "حریری اخیرا در حال نزدیک شدن به محور ایران و سوریه بود".
استعفای حریری براین مبنی معنی پیدا می کند که، جبهه آمریکا چون نتوانست از حریری استفاده کند، او را مجبور به استعفاء کرد.
خلاصه این که:
1- همه رویدادها با هم مرتبط هستند:
جناح آمریکا تلاش می کند که فروپاشی را متوقف کند. آنها به دنبال ایجاد هرج و مرج در لبنان هستند، ولی نمی توانند جناح سنی را متقاعد کنند. بنابه قانون اساسی لبنان که "محصول" فرانسه است، مسیحی بودن رئیس جمهور، سنی بودن نخست وزیر و شیعه بودن رئیس مجلس الزامی است. رفتار سنی های لبنان توام با حسن نیت بوده است. در مورد بحران سوریه نیز از آغاز چنین بوده است.
2- نگاهی به بحران سوریه بیاندازیم:
اتحاد تحت رهبری آمریکا در واقع مدت هاست که از هم پاشیده است. اول ترکیه و متعاقبا قطر صف خود را جدا کردند. به نظر می رسد نوبت به سعد حریری رسیده بود. حداقل این که شرکت در پروژه ای آمریکایی را قبول نمی کرد.
3- با منابع دیگری از منطقه صحبت کردم. اطلاعاتی که دادند:
ایران، هم دست (دوستی) به طرف عربستان دراز کرد، وهم "مشت" اش را نشان داد.
برداشت من این است که دست (دوستی) را از طریق حریری هم دراز کرده و هم زمان از طریق یمن "مشت" را نشان داده است. این را پنهان نمی کنند، ولی اضافه می کنند که هدف "مشت" آمریکا و اسرائیل بوده است. "پیغام اصلی توسط موشک به آنها داده شد".
باید دید تحلیل سعودی ها به چه صورت خواهد بود.
4- لبنان به خاطر وجود حزب الله دارای اهمیت استراتژیک است:
حزب الله مهم ترین "نیروی خارجی" برای ایران بوده و نیروئی است که اسرائیل براحتی نمی تواند آنرا از سر راه بردارد. زور آزمائی سال 2006 که منجر به عقب نشینی اسرائیل گردید، بعنوان شکست اسرائیل به ثبت رسید. امروزه حزب الله قوی تر بوده و دست اسرائیل را در تمامی محاسبات استراتژیک بسته است. نتیجه این که به هر شکلی باید تسویه شود.
5- و اما تسویه های درونی عربستان. این تسویه ها دارای دو وجه هستند:
یک جنبه دعواهای درون خاندان است. ملک سلمان موانع بین خود و تخت پادشاهی را از میان بر می دارد. جنبه دیگرش با معادلات منطقه ای مرتبط است. جناح غیر آمریکائی درون خاندان تسویه می شوند. این بدین معنی است که راه "جناح جنگ طلب" هموار می شود. این گفته ترامپ (ششم نوامبر 2017) که: "ملک سلمان و ولیعهد می دانند که چکار می کنند". نشان دهنده رضایت جناحی در آمریکا ست.
در حالی که نوشته رو به اتمام بود، از طرف مقامات بلند پایه "مخالفان سوری" ادعائی مطرح شد:
"ترافیک در فرودگاه بیروت افزایش یافته، وابسته های سفارت های خارجی در حال ترک لبنان هستند. حزب الله واحد های خود را از حمص (Humus) به بیروت فراخوانده است".
هنوز نتوانسته ام صحت این ادعا را تائید کنم. ولی به نظرم وقایع لبنان با سرعتی فزاینده ادامه خواهد داشت.
لینک اصل مقاله:
https://www.aydinlik.com.tr/abd-cepheyi-lubnan-a-…- kasim-2017

 

 

بحران لبنان: عجز جبهه آمریکاست (2)
نوشتهء: رفعت باللی
ترجمهء: محمود جوشغون
معلومات: تسویه های درون خاندان عربستان سعودی در چهارم نوامبر، به اضافه استعفای سعد حریری نخست وزیر لبنان. افزایش خطر جنگ بین ایران و جبهه اسرائیل - عربستان. در پشت پرده آمریکا را می بینیم.
می توانیم بپرسیم: اگر در یک طرف ایران و در در طرف دیگر، اتحاد اسرائیل - عربستان باشند، مرکز ثقل بحران کدام منطقه می تواند باشد؟ در نگاه اول خلیج فارس به نظر می آید. چرا ؟ چون ایران و عربستان در طرفین آن قرار دارند. اما چرا همه از لبنان حرف می زنند ؟ آیا این به معنای ایجاد سردرگمی است ؟ یا یک ضرورت است ؟
برای پیدا کردن جواب بایستی نظری به میدان عمل نیروها کرد. کشورهای اسرائیل و عربستان، هردو از طریق سه نیرو رو در رو قرار گرفته اند. در یمن انصار الله، در عراق حشدی شعبی، و در لبنان حزب الله.
وضعیت این سه تشکیلات:
انصارالله: با الگوی حزب الله سازماندهی شد. هم، دیواری در مقابل سعودی ها در یمن کشید، و هم، دهانه دریای سرخ را کنترل می کند. نتیجه طولانی مدت استراتژیک: گلوگاه اسرائیل تحت کنترل ایران در می آید.
عربستان سعودی در تاریخ 26 مارس 2015 با هدف تسویه انصار الله و تحت کنترل در آوردن یمن وارد عمل شد. اما نتیجه باعث نیرومند تر شدن انصارالله گردید.
نمونه هایی از قدرت عمل انصارالله:
نخست وزیر لبنان سعد حریری در چهارم نوامبر 2017 به عربستان فراخوانده شد و در حوالی ساعت 11.00 استعفاء داد (یا مجبورش کردند که استعفاء دهد) حوالی ساعت 23.00 همان روز موشک بالستیکی برفراز فرودگاه ریاض منهدم شد. موشک از جنوب، از فاصله 900 کیلومتری پرتاب شده بود. یعنی ایران در عرض 12 ساعت جواب استعفای حریری توسط سعودی ها را داده بود.
حشدی شعبی: داعش در تاریخ 15 - 9 جون 2014 شهر موصل عراق را اشغال کرد. ارتش عراق تاب مقاومت نداشت. آیت الله سیستانی فتوا داد، و همه آنهایی را که قدرت حمل اسلحه داشتند به جنگ فراخواند. حشدی شعبی در مدت سه سال به 122.000 نفر، و به بزرگترین نیروی صحنه عراق تبدیل شد.
دو اقدام بزرگ حشدی شعبی: اول، نجات موصل از دست داعش (9.8.2017) بعد، جواب به رفراندوم "استقلال" بارزانی: حرکت بسوی کرکوک، به تسلیم ئاداشتن بدون جنگ نیروهای پیشمرگه و باز پس گیری کرکوک (16.10.2017). این به معنای کامل شدن خطی است که از دریای خزر تا دریای مدیترانه امتداد می یابد. بدین ترتیب، حلقه عراق زنجیر مقاومت تکمیل شد.
در حالی که جبهه آمریکا - عربستان - اسرائیل می خواست با ایجاد اسرائیل دوم (ایجاد کشوری به نام کردستان . م) ترکیه را از جنوب و ایران را از طرف غرب محاصره کند. اکنون دیواری در عراق در مقابل جبهه آمریکا کشیده شده است.
و اما صف بندی در غربی ترین نقطه جبهه، یعنی در لبنان: این صف بندی به سال های 1980 برمی گردد. در واقع حزب الله قدرت خود را از مدتها قبل تثبیت کرده است. جنگ مشهور جولای 2006: اسرائیل به لبنان حمله کرد. انتظار می رفت که اسرائیل حزب الله را نابود کند. بدنبال جنگی 33 روزه، نتیجه کاملا برعکس شد. اسرائیل بدون حصول نتیجه عقب نشست. اسرائیل برای اولین بار شکست خورده بود.
حزب الله نیروی خاصی است. هم ارتشی است منظم، وهم نیرویی است چریکی. هم از سلاح های سبک استفاده می کند، وهم از هواپیماهای بدون سرنشین. نیروی موشکی اش از نیروی موشکی یک دولت متوسط پیشرفته تر است. تعداد موشک هایش در سال 2006 حدودا 40.000 و امرزو بیش از 100.000 است. قوای موجودش حداقل 50.000 بوده، و بنابه ادعای منابع حزب الله، تشکیلاتش قادر به بسیج 500.000 نفر از تمام منطقه است.
بطور خلاصه: مثلث حزب الله، حشدی شعبی، و انصارالله در مقابل جبهه آمریکا دیواری کشیده اند. کلید بحران لبنان نیز در دست این مثلث است. هدف آمریکا، در هم شکستن قویترین ضلع مثلث، یعنی شکست دادن حزب الله است.
علی القاعده، برای درهم شکستن این جبهه می بایستی ضعیف ترین حلقه انتخاب می شد، ولی چرا حزب الله ؟
این به استراتژی جبهه مقاومت برمی گردد. جبهه آمریکا از هرکجا حمله کند، جبهه ایران جواب اصلی را توسط حزب الله خواهد داد.
سوآل اصلی این است: آیا جبهه آمریکا از قدرت کافی برای حمله به ایران برخوردار است ؟ جواب را از روزنامه الشرق الاوسط که با سرمایه عربستان در لندن منتشر می شود بخوانیم. عبدالرحمان راشد سردبیر سابق روزنامه در ارزیابی ارادهء جنگی جبهه آمریکا چنین می نویسد: "آمریکا و کشورهای منطقه (اسرائیل - عربستان) قادر به ارائه سیاست متقابل مناسب در مقابل ایران نشدند". او در مقابل احتمال وقوع جنگ می نویسد: "این احتمال بعید است، مگر در صورت دفاع در مقابل ایران". (یعنی اگر ایران حمله کند، جنگ در خواهد گرفت. م) "راهی برای بیرون راندن ایران از منطقه وجود ندارد. هیچکس طرفدار گزینه مقابله مستقیم با ایران نیست...". باز هم سازمان های دست نشانده: "تنها راه، تقویت نیروهای مسلح محلی است".
یک سوال دیگر: در صورتی که جبهه ایران شکست بخورد، چه خواهد شد. جواب ساده است: راه پروژه آمریکایی تکه پاره کردن کشورهای منطقه، یعنی ایجاد اسرائیل دوم باز خواهد شد.
لینک اصل مقاله:
https://www.aydinlik.com.tr/lubnan-krizi-amerikan…

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

دکتر علی قره جه لو

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.