بورادان بيرآتلي گئچدي
آتينی چاپیددی گئچدي
آي كيمي شفق ساچدي
گون كيمي باتدي گئچدي.
سواری از اینجا گذشت
اسب اش را به جولان درآورد و رفت
ماه سان درخشید
و خورشید آسا
غروب کرد و رفت.
*
آهولار مه لر گلدی
داغلاری انه نر گلدی
ظالیمه باش اگمییه نین
باشینا نه لر گلدی!*
آهوان اندوه ناک
از کوهها پایین آمدند
آنکه سر بر ستمگر خم نکرد
چه ها که بر سرش نیامد!
*
عزیزیم داغلار کیمی
دردیمیز داغلار کیمی
خزان اولسون توکولسون
ویرانا باغلار کیمی
عزیز من، دردهامان
کوه آساست
باشد که خزان فرا رسد و فرو ریزند
بمانند ویرانه باغها.
*
سو گلر آخار گئدر
وریانی ییخار گئدر
بو دونیا پنجره دی
هر گلن باخار گئدر
آب میاید و جاری میشود
بند را میشکند و میگذرد
دنیا پنجره ایست که هر از راه رسیده ای
از آن می نگرد و میگذرد.
در جامعه ما شاید خانواده ی « نه گویی» یافت نشود که به نوعی از ستمگریهای حکومت زخمی نباشد.
ما دوستان اژدر بهنام عزیز ، با یاد غم همه ی زخمیان ، خود را در اندوه درگذشت برادرشان، آقای قنبر بهنام ،
شریک میدانیم و به همه عزیزانشان آرزوی تحمل میکنیم.
----
* بایاتی از آ.ائلیار.
- بایاتی های دیگر از فرهنگ مردم نقل شده. ترجمه ها از این قلم.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید