رفتن به محتوای اصلی

"در حاشيه برگزاري مسابقات آواز يوروويژن 2012 در پايتخت جمهوري آذربايجان"
21.05.2012 - 22:45

در حاشيه برگزاري مسابقات آواز يوروويژن 2012 در پايتخت جمهوري آذربايجان 

براي كساني كه از افسانه و واقعيت گلاديوتورهاي روم آنتيك باخبرند، ديدن شباهت موجود بين يك مسابقه هاكي روي يخ با جنگ گلادياتورها دشوار نيست. غريو فريادهاي تماشاگران، صداي بلند موسيقي، ورود بازيگران به ميدان از درون يك تونل دود، احساس تكانهاي ناشي از تصادم وزن سنگين قهرمانان روي يخ در صندلي­هاي دورترين رديف تماشاگران،  قيافه سهمگيني كه حتي بازيگران نوجوان با پوشيدن قطعات و لباسهاي محافظ به خود مي­گيرند، به حركت در آمدن امواج تماشاگران به هنگام رد و بدل شدن گل، كونتراست ناشي از نشستن سكوت سنگين در لحظات حساس  و همه و همه، سالن بازي هاكي روي يخ را  به كلوزيوم روم و بازيكنان پرانرژي روي يخ را به گلاديوتارهاي زرهپوش و نيزه به دست آنتيك شبيه مي­كند. اگر فاجعه مرگ ناشي از تصادفات ناگوار را در نظر نگيريم، شايد تنها، اتفاق نيفتادن مرگ قهرمان در مقابل ديدگان تماشاگران در سالن هاكي روي يخ است كه نماي ظاهري اين دو پديده به لحاظ زماني دوهزار سال متفاوت را از هم متمايز مي­كند. مسابقات پرهيجان و پر تماشاگر و پر طرفدار ورزشي ديگر از جمله فوتبال نيز مملو از صحنه­هاي مشابه با آنچه در بالا بدانها اشاره شد، هستند. برخي­ها به خاطر اين شباهتها و بخاطر خشونتهايي كه گاه در بيرون از ميدان بازي در ميان تماشاگران رخ مي­دهد از اينگونه بازيهايي كه در محاصره دهها هزار تماشاگر در يك فضاي ملتهب واقع مي­شود گريزانند اما بسياري نيز اينگونه رقابت را متمدتانه­تر از رقابت در كلوزيوم و بمراتب انساني­تر از "رقابت" در ميدانهاي جنگ مي­يابند و ميتوانند خود را به امواج هيجان سالن و ميدان اينگونه ورزشها بسپارند. 

مسابقات اروپايي آواز يوروويژن را بايستي از همچو منظري ديد. اهالي يك قاره طي مراسمي كه تداركات مرحله­اي و مقدماتي­اش، تقريبا كل  سال را به خود اختصاص مي­دهد، ابتدا براي انتخاب نماينده ملي در هر كشور  و سپس در يك جمع صد مليوني به تماشاي همزمان به اجراي موسيقي سرشار از شباهتها و تفاوتها مي­نشينند. اگر در جنگ گلاديوتورها و مسابقات هاكي روي يخ، مداخله تماشاگران تنها از طريق بكارگرفتن صدا ممكن بوده و است در مسابقات يوروويژين اين صد مليون نفر به واسطه تلفن و اس ام اس در نقش اعضاي هيئت ژوري مستقيما در تعيين برندگان شركت مي­كنند. تفاوتها در مقايسه با يك مراسم پر بيننده ديگر از طريق تلويزيون يعني بازيهاي تابستاني المپيك هم جالب است. بازيهاي المپيك صرفنظر از اينكه بينندگان تلويوزيوني سهمي از داوري بازيها ندارند، در مدت زمان دو هفته در ساعات متفاوت در سالنها و ميدانهاي متفاوت و كانالهاي تلويزيوني متفاوت در كل ارض مسكون گاه با 12 ساعت اختلاف وقت اتفاق مي­افتد. از سوي ديگر اين بازيها به علت جهاني بودن شايد از جنبه تقويت هويت جهاني انساني خالي از اهميت نباشد اما در مورد يوروويژن از آنجايي كه تنها مربوط به تنها يك قاره است، بلحاظ تقويت همبستگي و هويت اروپايي و ايجاد احساس تعلق به يك فرهنگ ماوراي كشوري بسيار مٶثر است.

سوژه رقابتهاي دوران جنگ سرد
وقتي رهبران اردوگاه كمونيستي بعداز 21 سال متوجه غبطه خوردن رعاياي بي حق و حقوق خود نسبت به همسايگان ثروتمند و آزاد خود شدند، دست به كار مشابه­سازي شدند كه نتيجه آن مسابقات آواز "اينترويژن" Intervision Song Contest (ISC)بود. اين "رقابت" سه چهار سال بيشتر دوام نداشت. فينال اين مسابقات هميشه در محل اوپرا لسنا در شهر سوپوت لهستان بود. معروفترين برنده اين مسابقات كه امروزه هم نام بزرگي در عالم موسيقي روسيه است آللا پوگاچووا بود. وي در سال 1978 نفر اول اين مسابقات شد. او آنقدر در صحنه هنر روسيه باقي ماند تا هم انحلال نظام شوروي را شاهد باشد و هم در مسابقات يوروويژين در سال 1997 به نمايندگي از سوي روسيه شركت كند. فنلاند تنها كشور غربي بود كه در مسابقات اينترويژن هم شركت مي­كرد و در سال 1980 نيز برنده اين مسابقات شد. داستان رقابت فوق سالهاست كه فراموش شده شايد حتي شركت كنندگان و برندگان مسابقات اينترويژن خاطرات زيادي از آن مسابقات ندارند. (البته اين فراموشي الزاما شامل حال كاسه­هاي داغ تر آش جهان سومي طرفدار شوروي سابق نيست)

رقابت چندساله شرق و غرب در صحنه مسابقات موسيقي مثل ديگر عرصه­هاي رقابت ميدان نمايش پيشرفتهاي تكنيكي هم بود و شايد لازم به اشاره نباشد كه شرق هرچند سعي در نمايش دادن بهترينهاي خود داشت اما روشن بود كه حال و روز اسف­باري داشت. از جمله نحوه رأي دهي شنوندگان راديو و بينندگان تلويزيون در شرق جالب بود. از آنجايي كه شبكه گسترده و كارآمد تلفن در كشورهاي شرقي وجود نداشت، دادن رأي مثبت به يك آواز از طريق روشن كردن بيشتر لامپهاي روشنايي در منزل و دادن رأي منفي از طريق خاموش كردن لامپها صورت مي­گرفت. مسئولين شبكه توزيع جريان برق در نواحي مختلف با اندازه گيري ميزان برق مصرف شده به دنبال اجراي هر آوازي "رأي" ساكنان محلات و نواحي مسكوني را به مسئولين مسابقات گزارش مي­دادند. كيفيت  نازل تكنيكي فرستنده­ها و گيرنده­هاي تلويزيوني آن زمان در شرق و كنترل مضمون آثار ارائه شده از سوي پليس امنيتي را هم به اين صحنه اضافه كنيد تا رمز و راز عمر كوتاه دولت مستعجل اينترويژن روشن شود.  

امروز مسابقات آواز يوروويژين كمتر از سالهاي جنگ سرد سياسي نيست. هرچند كه بار سياسي اين مسابقات و جهتهاي تأثيرگذاري مورد نظر تفاوت اساسي كرده است. 
يوروويژين تنها پروژه ناشي از خرد جمعي و ابتكارات فردي با قصد مزبور نبود. "پيمان اروپايي ذغال سنگ و فولاد" EGKS نيز كه در سال 1951با طرحی از سوی ژان مونه و رابرت شومان بين 6 كشور بزرگ و كوچك اروپايي منعقد شده بود، قصد حفظ صلح پايدار و توسعه مسالمت آميز در يك اروپاي عاري از جنگ را داشت. پنج سال بعداز بنيانگذاري پروتوتيپ چيزي كه شكل امروزي آن اتحاديه اروپا نام دارد، مارسل بايسون Marcel Baison نماينده فرانسه در "اتحاديه اروپايي راديو و تلويزيون" EBU اولين فينال مسابقات را در سال 1956 در لوگانو سوئيس به راه انداخت. هر دو پروژه مورد اشاره كه از همان ابتدا مكمل يكديگر بودند بيشتر رنگ و بوي فرانسوي هم داشتند. "اتحاديه اروپايي ذغال سنگ و فولاد" بيشتر يك پروژه فرانسوي بود و حول فرانسه شكل گرفته بود. يوروويژن هم بشدت حال و هواي فرانسوي داشت. در آغاز كار  اغلب يك ترانه فرانسوي برنده مي­شد حتي اگر اين ترانه از لوكزامبورگ، موناكو يا سوئيس بود. اينك از سالهاي دومينانس كشور و زبان فرانسه مدتها سپري شده است. آخرين برد فرانسه مربوط به سال 1977 است و آخرين بار كه آواز برنده به زبان فرانسه بود در سال 1989 اتفاق افتاد.

بزرگترين شانس برنده شدن در اين مسابقات از آن  ايرلند بوده كه هفت بار به اين مقام دست يافته است در رتبه بعدي سه كشور فرانسه، لوكزامبورگ و بريتانيا هستند كه هركدام پنج بار برنده اين بزرگترين مسابقه هنري جهان شده­اند.

مسابقاتي كه 57-مين دور آن به ميزباني باكو پايتخت جمهوري آذربايجان برگزار مي­شود، از 7 كشور اوليه در سال 1956 به  42 كشور شركت كننده گسترش يافته است و از اين جهت نيز  با گسترش اتحاديه اروپا به ابعاد امروزي آن قابل مقايسه است. (تاكنون 51 كشور حداقل يك بار در اين مسابقات شركت كرده­اند) 

در جهان جنگ سردي و دو قطبي، جايگاه يوروويژين بعنوان يكي از عرصه­هاي نمايش برتري دموكراسي و رفاه روشن بود. جوانان و دانشجويان ضد سرمايه­داري در غرب، دل خوشي از اينگونه تلألو قدرت غرب و انتيستوتهاي آن نداشتند. در دوران اوج جنبش اعتراضي دانشجويي پايان دهه 1960 در كشورهاي غربي در حالي كه جوانان معترض به موسيقي اعتراض از باب ديلون و موسيقي جنبش حقوق شهروندي سياهان آمريكا گوش مي­دادند، پديدهايي چون گروه "آببا"ي سوئد يا يوروويژين از سوي جوانان راديكال معترض مارك "تجاري" دريافت كرده و مورد سوءطن آنان قرار گرفته بود.

اينتگراسيون در چند سطح و در چند جهت
پروژه يوروويژن از جهات متفاوتي همدلي و همگرايي در اروپا را تقويت مي­كند. هيچ اجباري در انتخاب زبان يا تابعيت كشوري آهنگسازان، نويسندگان متن، خوانندگان،كره­اوگرافي، گروه كر، گروه رقص و هيچيك از ديگر اعضاي هيئت آفرينندگان و مجريان نيست. اين تسامح عمدي باعث همكاري در همه سو و در همه سطوح شده است و مواردي كه برنامه ارائه شده از سوي يك كشور در مسابقات، نتيجه همكاري گروهي متشكل از شهروندان سه، چهار و حتي پنج كشور بوده است به وفور موجود است. در همين رابطه تعداد زيادي از مهاجرين يا فرزندان آنها در كشورهاي مختلف در اين مسابقات به نمايندگي از طرف وطن جديد خودشان وارد ميدان مي­شوند. آلكساندر ريباك متولد بلاروس كه نروژ را به مقام اول اين مسابقات رسانيد يا لورن (با نام اصلي Lorine Zineb Noka Talhaoui) فرزند يك خانواده مهاجر از بربرهاي مراكش كه شانس اول مسابقات امسال است دو نمونه اين پديده است كه نوعي ديگر از كمك مسابقات يوروويژن به انتگراسيون اجتماعي را نشان مي­دهد.

يورويژن بعداز فرريختن ديوار 
برچيده شدن ديوار برلين تنها نقشه سياسي اروپا را دچار تحول نكرد، بلكه مسابقات آواز يوروويژن هم دچار يك انقلاب تمام عيار شد. زنگ اين انقلاب كمي قبل از فروريختن ديوار با پيروزي يوگسلاوي بعنوان اولين كشور شرق اروپا، به صدا در آمده بود. (6 ماه مه 1989 در شهر لوزان سوئيس تنها شش ماه قبل از فروريخين ديوار در 9 نوامبر 1989)  بعدها كه صف كشورهاي خواهان پيوستن به اتحاديه اروپا تشكيل شده، يوروويژين به عنوان راه ميان بر به جمع كشورهاي اروپايي عمل مي­كرد. يوروويژين برخلاف اتحاديه اروپا شرطهاي دشوراي چون تغيير سيستم قوانين و زيرساخت اقتصادي جامعه نداشت. كشورهاي شرق اروپا برخلاف شعارهاي رسمي دولتهاي توتاليتر كمونيستي، در آرزوي پيوستن به اروپاي قديمي آزاد و مرفه بودند.  بعداز فروريختن ديوار برلين، شركت يك گروه موسيقي از يك كشور "جديد" اروپايي، تبديل به سمبولي از كل موجوديت آن دولت-ملت همچون پرچم ملي، پاسپورت، پيش شماره تلفن، واحد پول يا شركت ملي هواپيمايي شد.

در جمهوريهاي متولده شده از اضمحلال يوگسلاوي سابق درست در گرماگرم جنگ داخلي، مسابقات انتخابي براي تعيين نماينده كشورها  ترتيب داده مي­شد. در مسابقات يوروويژين در ايرلند (شهر "ميلستريت"، 15 ماه مه 1993) كشورهاي جديدالاستقلال كرواسي، سلووانيا و بوسني هرزگوين براي اولين بار شركت مي­كردند.

دوران ميدانداري كشورهاي شرقي فرا رسيده بود. كارهاي هنري اين كشورها در ابتدا شبيه نسخه­هاي رنگ پريده دهه 1960 اروپاي غربي بود اما به تدريج اين كشورهاي تازه به ميدان آمده، استيل هنري مدرن و خاص خود را يافتند. باز شدن پاي سازهاي موسيقي نامأنوش اروپاي جديد از قبيل نقاره آلبانيايي، بشكه رومانيايي، گارمون لهستاني و تار آذربايجاني نشانه اعتماد بنفس كشورهاي جديد بود. شركت عالم قاسم اوف در كنار صبينه بابايئوا نماينده امسال آذربايجان در مسابقات يوروويژين قدم جسارت آميز ديگري است از آذربايجان كه موسيقي ملي خود را با پرطرفدارترين نوع موسيقي تلفيق كرده و در يك آئوديتورياي اروپايي صد مليوني به دنيا عرضه مي­كند. 

مشابهت ميان موفقيت در مسابقات يوروويژن با موفقيت در عرصه­هاي به مراتب حياتي­تري چون رشد اقتصادي يا ورود به اتحاديه اروپا هم موجود بوده است. مورد ايرلند از اين جهت جالب است. در آغاز دهه 1990 اين كشور در حالي چهار بار در پنج سال مقام اول مسابقات را به دست آورد كه همزمان، در همين سالها از يك كشور عقب مانده صادر كننده نيروي كار به پرشتاب­ترين اقتصاد اروپا تبديل شد. از اين قبيل تأثيرات مثبت برنده شدن در مسابقات يوروويژين در روند توسعه سياسي و اقتصادي كشورها موارد زيادي در كشورهاي جديد اروپا مشاهده شده است.

صحنه­اي براي معرفي اعضاي جديد جامعه اروپا
يوروويژين از همان ابتدا بار ارزشي و سياسي خاص خود را داشت و بدون اينكه برگزار كنندگان آن بطور مستقيم در سياسي كردن مراسم يا دادن رنگ سياسي به برنامه­ها نقشي داشته باشند، كل ماجرا سمت و سوي سياسي داشت و اصولا هم تماشاي همزمان يك مسابقه هنري از سوي صد مليون نفر در بيش از 40 كشور مختلف و مداخله آنها بعنوان اعضاي هيئت ژوري در انتخاب برنده نميتواند بلحاظ سياسي كاملا خنثي تلقي شود. اما سمت و سوي اين مايه سياسي در اين 56 سال متفاوت بوده است. با آزادي شرق اروپا از زندان رژيمهاي توتاليتر و ظهور دولت-ملتهاي مستقلي كه در غرب نام و مشخصات جغرافيايي آنها چندان شناخته شده نبود و گاه حتي املا و تلفظ نام اين كشورهاي جديد از سوي دست اندركاران رسانه­ها در غرب با دشواري و سردرگمي مواجه بود، يوروويژين نقش صحنه­اي براي معرفي متفاوت كشورهاي جديد را بر عهده گرفت. اگر مردم اروپا و دنيا نام اجزاء تشكيل دهنده دنياي جديد اروپايي را در ارتباط با رژيمهاي خودكامه، جنگ، اقتصادهاي ويران و ديگر بلاياي پست كمونيستي شنيده بودند، اينبار در يك صحنه مجلل برخودار از آخرين تكنولوژي صدا، ويدئو، نور و افكتهاي خيره كننده مي­ديدند. همانطور كه شركتهاي بزرگ و كوچك بلحاظ اقتصادي نيازمند ركلام و معرفي نام و لوگوي خود هستند، كشورها نيز در مقياسي مهمتر و حياتي­تر نيازمند اينگونه ركلام هستند. امروز در حالي كه در رقابت براي جذب سرمايه و نيروي كار متخصص، فقير و غني، آفريقا و اروپا، چين و ژاپن در كنار هم به رقابت مشغولند، معرفي اينچنيني در يك كونتكست هنري مثبت، ارزش اقتصادي فوق العاده­اي براي كشورهاي جديد دارد. در مورد جمهوري آذربايجان كه دورترين كشور  در افق شرقي اين قاره از منظر غرب اروپاست و در عين حال كشوري با اهالي مسلمان است، اين نياز به معرفي در ارتباط با يك حادثه بين المللي مثبت حائز اهميت دو چندان است. امكان جابجا كردن 42 هيئت هنري بعضا بسيار پرجمعيت، دو سه هزار ژورناليست، بيست سي هزار توريست غربي و امكانات تكنيكي لازم براي توليد و پخش زنده برنامه­ها مسائل كوچكي نيستند و در نمايش دادن پتانستل مادي و انساني بخصوص قدرت سازماندهي موجود و كارآمد بودن نهادهاي مربوطه در كشور ميزبان، سيگنالهاي مهمي به جهان مخابره مي­كنند. 

چرخ كج مدار تاريخ
مي­توان تاريخ را حسب اميال اين و آن نوشت اما وقتي تحولات بزرگ اتفاق مي­افتند بسياري آنها را موافق اميال و طبق انتظارات خود نمي­يابند. جمهوري اسلامي در ابتدا انحلال امپراطوري شوروي را امكاني در جهت گسترش مدل حكومتي خود مي­ديد. جمهوري آذربايجان از همان ابتدا جاي خاصي در خواب و خيال رهبران ايران اسلامي داشت. حداقل بخشي از اين رهبران، در وجود جمهوري آذربايجان  "دومين كشور شيعه جهان" و شايد "جمهوري اسلامي شماره 2" را مي­ديدند. اما همكاري همه جانبه ايران با ارمنستان و روسيه در جنگ عليه آذربايجان و حتي مخالفت ايران با صلح بين ارمنستان و آذربايجان و نگراني ايران از تضعيف ارمنستان و روسيه در نتيجه صلح(1) نشان داد كه ارگانهايي در سياست ايران دست بالا را دارند كه موجوديت جمهوري آذربايجان، حتي بر روي يك وجب خاك برايشان غيرقابل تحمل است. 

سياست مزورانه جمهوري اسلامي در ابتداي استقلال جمهوري آذربايجان از يك سو بصورت  اظهار "دلسوزي" به حال مسلمانان آزاد شده از اسارت كمونيسم بود و از سوي ديگر شامل تبليغات منفي در مورد نبود امنيت، عقب ماندگي و حتي كمبود غذا بود! در رسانه­هاي تحت كنترل جمهوري اسلامي هنوز هم جمهوري آذربايجان بنحوي مورد توصيف است كه هيچ ربطي به واقعيت ندارد. محتواي همه اين تبليغات در دو دهه اخير ممانعت از ايجاد يك تصوير مثبت و جذاب از جمهوري آذربايجان در نظر ايرانيان بطور عام و در ديد آذربايجاني­هاي جنوب بطور خاص بوده است. از نظر جمهوري اسلامي پيشرفتهاي جمهوري آذربايجان (و حتي تركيه) داراي بار ايدئولوژيك منفي است. از اين نظر وضع و حال رهبران جمهوري اسلامي قابل مقايسه با رهبران آلمان شرقي سابق است كه سعي داشتند تفاوت فاحش زندان بزرگي را كه نام رسمي اش "جمهوري دمكراتيك آلمان" بود با همسايه غربي خود را كه صفت "دمكراتيك"  در نام رسمي خود نداشت، از طريق پروپاگانداي سياسي جبران كنند. صرف وجود كشوري بنام جمهوري تركيه كه اتفاقا همسران رهبران امروزيش محجبه نيز هستند در غرب و وجود جمهوري آذربايجان در شمال مرزهاي ايران و حتي موجوديت حكومت اقليمي كردستان عراق، از نظر جمهوري اسلامي چون امكان مقايسه براي شهروندان ايران به دست مي­دهند، في نفسه مراكز فتنه  به حساب مي­آيند. هر قدمي كه جمهوري آذربايجان و تركيه در جهت همگرايي جهاني و همكاري با جهان غرب و همسايگان برمي­دارند به درستي از سوي رژيم حاكم بر ايران رديه­اي بر ايدئولوژي دشمن ساز و دشمن كشف كن آنان در جهت انسانيت زدايي از همسايگان و  جهان غرب و شيطان سازي از آنها است. به اين دلايل است كه سطح مناسب روابط جمهوري آذربايجان با اسرائيل و همه كشورهاي پيشرفته دنيا و داشتن توأمان روابط عالي با كشورهاي اسلامي، فعال بودن در كنفرانس كشورهاي اسلامي، عضويت در شوراي اروپا، همكاري با ناتو در پروژه "همكاري بخاطر صلح" و هر اقدامي كه در جهت اعلام جنگ عليه بقيه دنيا نباشد، از نظر سران جمهوري اسلامي نشانه توطئه­هاي صهيونيسم بين المللي و استكبار جهاني است. 

جمهوري اسلامي دشمني با ميزباني شدن بزرگترين حادثه هنري اروپا از سوي آذربايجان را با ادعايهاي بي پايه در مورد ضعف تكنيكي آذربايجان در سايتهاي وابسته به خود شروع كرد. پارسال بلافاصله بعداز پيروزي آذربايجان در مسابقات يوروويژين در دوسلدورف آلمان، يكي از كاركنان ايراني تلويزيون كانال 4 سوئد در مصاحبه با بخش خبري اين كانال در همان صبح بعداز فينال ادعا كرد كه آذربايجان بجز يك استاديوم مخروبه مانده از دوران شوروي جاي ديگري براي برگزاري اين مسابقات ندارد! اين دقيقا همان تصوري است كه جمهوري اسلامي طي دو دهه از جمهوري آذربايجان داده است. واقعيت آن است كه زيباترين و مجلل­ترين سالنهاي موسيقي و هنر در باكو قدمتي بيش از صد سال دارند. (در اين رابطه ميتواند به برنامه ديسكاوري در مورد تحولات و پتانسيلهاي باكو نگاه كنيد لينك برنامه ديسكاوري)

مخالفت جمهوري اسلامي با برگزاري مسابقات يوروويژن قبل از همه به اين خاطر است كه دو دهه سياه نمايي ايدئولوژيك عليه جمهوري آذربايجان را بي اعتبار مي­كند. جمهوري آذربايجان همانند تركيه به غيراز گذشته مشابه و دين مشترك امروز، بيشترين كنتراست را با جمهوري فقاهتي اسلامي در جنوب خود دارد. در تمامي مراسم رسمي و حتي برخي مراسم مذهبي اسلامي آذربايجان در داخل و خارج با سه نماينده از سه دين اسلام، مسيحيت و آئين كليمي نمايندگي مي­شود. رابطه نورمال آذربايجان با اسرائيل، جامعه جهاني يهودي و حتي كليسياي ارتدوكس روس و شركت اهالي كليمي و مسيحي آذربايجان در اداره اقتصاد و سياست دولتي، يعني دولتي كه كه پيش از رسيدن به نورمهاي متعارف دمكراسي سياسي با ارائه نمونه موفقي از تعامل مثبت ديني و اعتقادي احترام زيادي كسب كرده است. آذربايجان در عين موفقيت با جهان مسيحي و كليمي در ارتباط با جهان اسلامي نيز پاسيو نبوده و باكو سال 2009 پايتخت فرهنگي جهان اسلام بود. سفر پاپ ژان پل دوم رهبر كاتوليكهاي جهان و سفر مشابه اسقف اعظم کیریل، رهبر کلیسای ارتودوکس روسیه و شايد بالاتر از همه اينها سفر «جاثلیق گارگین دوم»، رهبر مذهبی ارامنه جهان به آذربايجان (آوريل 2010) اتفاقاتي است كه جمهوري آذربايجان را بعنوان نمونه آلترناتيو در تساهل و ديالوگ واقعي بين اديان، فرهنگها و تمدنها را عملي كرده است. 

جمهوري آذربايجان در اين سالها از گسترش روابط با آفريقا هم غافل نبوده و اهم اينك همزمان با ميزباني مسابقات يوروويژن نمايشگاه مهمي از بهترين آثار هنري آفريقا تحت نام "آفروويژن" در باكو برقرار است.

اگر در يك بخش از جهان يك ملياردي مسلمانان ايران، طالبان و بن لادن بيرقدار فوندامنتاليسم كور قرون وسطايي بوده اند در گوشه ديگر، جمهوري آذربايجان به همراه تركيه آلترناتيو متضاد ديگري را نمايندگي كرده است.  مجموع اين صحنه در كليات و در جزء جزء اجزاي تشكيل دهنده آن مورد كينه و غضب رهبران جمهوري اسلامي واقع شده است. مردم آذربايجان در شمال و جنوب به هزار و يك دليل، دل پر كينه­اي از رهبران جمهوري اسلامي ايران داشته­اند و دارند كه يكي از آنها كمك به ارمنستان در هجوم نظامي به آذربايجان و از جمله آواره كردن بيش از مليون انسان بي­دفاع است.(1) در اين موارد حتي روحانيت مستقل در كنار رهبران جمهوري اسلامي نيست. به خبر زير از سايت راديو دويچه وله دقت كنيد:

"حجت‌الاسلام عظیمی: سیاست ایران اشتباه است
حجت‌الاسلام عظیمی قدیم ، یک روحانی آذری که ساکن شهر قم است در تحلیل مناسبات ایران و جمهوری آذربایجان می‌گوید: «جمهوری آذربایجان سعی کرد مناسباتش را با ایران بهبود ببخشد، ولی ظاهرا شدنی نیست. حکومت جمهوری اسلامی ایران ماهیت ضد دمکراتیکی دارد و با هر کشور دمکراتیکی دچار مشکل می‌شود. ایران ناخرسند است که چرا به رسانه‌های آذربایجان آزادی می‌دهند تا درباره‌ی ایران مطالبی نوشته شود که باب طبع ایران نیست.»
حجت‌الاسلام عظیمی قدیم که به عنوان یک فعال سیاسی و دینی هم شناخته می‌شود، بر این باور هست که «دولت آذربایجان تاکنون باب میل ایران عمل کرده و حتی ارزش‌های دمکراتیک بین‌المللی را نادیده گرفته تا با ایران روابط دوستانه‌ای داشته باشد. اما ایران هرگز نمی‌خواهد با این کشور مناسبات خوبی داشته شود.»

این روحانی منتقد اضافه می‌کند: «سیاست ایران با جمهوری آذربایجان به هیچ وجه به عنوان یک کشور مسلمان، هم دین و هم مذهب جلوه نمی‌کند و اگر به ظاهر دوستی هم بین دو کشور باشد، بسیار شکننده است.»(پايان نقل قول)

البته از نظر جمهوري اسلامي هر اتفاق خوبي كه در جمهوري آذربايجان بيفتد بنوعي صهيونيستي و شيطاني است. در مطلبي از سايت اسلام تايمز حتي برگزاري كنسرتهاي موسيقي مقامي آذربايجان و ساختن مركز مجلل موسيقي مقامي در يكي از بهترين مكانهاي باكو در ساحل درياي خزر رنگ و بوي توطئه صهيونيستي و "انحراف به غرب" را دارد: 
"حتي بنياد صهيونيستي سوروس با مشاهده تمايل و گرايش شديدي كه بطور سنتي به موسيقي و آواز در جمهوري آذربايجان وجود داشته است، در سال‌هاي گذشته تلاش كرد كه با تشكيل شب‌هاي موسيقي مقامي در ايچري شهر باكو، اين موسيقي سنتي را نيز به سمت پذيرش معيارهاي غربي سوق دهد و مركز موسيقي مقامي كه در سال‌هاي گذشته در باكو ساخته شد، بيش از آنكه نشان دهنده تاريخ و سبك سنتي موسيقي مقامي باشد، نشاندهنده فرهنگ غربي بوده است." (لينك منبع) طبق مدعيات اين نوشته گويا حتي "تل‌آويو درباره مسابقات يوروويژن آذربايجان مانور مي‌دهد" (!) در ادامه مقاله مزبور جزو گناهان كبيره يوروويژن آمده است كه "در ژاپن و استراليا جوامع همجنسگرايان كه حاميان سرسخت اين رويداد هستند" اين گناه اخير واقعا براي محكوم كردن زمين و زمان از نظر رهبران جمهوري اسلامي كافي است. 

ارگانهاي تبليغاتي جمهوري اسلامي حتي انتخاب باكو بعنوان پايتخت فرهنگي جهان اسلام و انجام برنامه­هاي بزرگ و كوچك در اين سال و در اين رابطه را نيز برنتابيدند و آن را در خدمت تقويت اسلام غرب پسند ارزيابي كردند. البته ديد و برداشت جمهوري اسلامي در مورد "جهان اسلام" بسيار محدود است، ديد محدودي كه نه شامل فلسطين و بوسني و مالزي است و نه شامل اندونزي و عربستان و قطر. از نظر جمهوري اسلامي عبارت "جهان اسلام" بيشتر يك نام مستعار براي ناميدن "هسته­هاي حزب الله" و ديگر گروههاي افراطي است كه قربانيان ترور و جنايات آنها مسلمان زاده و مسلمان هستند. 

در مورد شركت نمايندگان ولايت فقيه در شهرهاي آذربايجان براي اعلام مواضع فقهاي حاكم ايران از زبان مردم آذربايجان در جنوب، خبر زير از سايت راديو دويچه وله كافي خواهد بود: 
"محسن مجتهد شبستری، امام جمعه تبریزدر این رابطه گفته است: «سه‌شنبه ۱۹ اردیبهشت مردم تبریز در محکومیت حرکات ضداسلامی دولت باکو مقابل کنسولگری جمهوری آذربایجان در این شهر تجمع اعتراض‌آمیز برگزار می‌کنند».

براي پي بردن به برداشت خود مقامات رژيم جمهوري اسلامي در مورد موضع مردم ايران بطور اعم و آذربايجان جنوبي بطور اخص كافي است به اين فاكت اشاره شود كه بلافاصله بعداز اعلام فروش بليطهاي كنسرتهاي متعدد و تمرينهاي يوروويژن، جمهوري اسلامي سايتها و لينكهاي مربوطه را فيلتر كرد. لذا ميتوان ادعا كرد كه از نظر جمهوري اسلامي نه تنها صهيونيستها و رهبران غربگراي جمهوري آذربايجان بلكه اهالي ايران هم علاقه مند اين مسابقات بوده و نياز به فيلتر كردن سايتهاي فروش بليط مراسم از جهت از سوي مقامات امنيت و مذهبي جمهوري اسلام ضروري تشخيص داده شده است.

جمهوري اسلامي در گذشته علاقه خود به پوشانيدن دستكش بومي بر دستان سركوبگر خود را نشان داده است. (سركوب كردستان با پوشش "پيشمرگه­هاي مسلمان" و ...)  اينبار نيز با بكار انداختن نهادهاي دولتي در آذربايجان جنوبي سعي داشت تا مخالفت خود با برگزاري يوروويژن در باكو را به پاي مردم آذربايجان جنوبي بنويسد. عكس العمل جوانان آذربايجان جنوبي فرياد زدن كلمه "يوروويژن" در كنار شعارهاي ملي در استاديوم سهند بود. 

تضاد بين جمهوري آذربايجان و جمهوري اسلامي ايران در اصل تضاد بين طالبانيسم و نگاه ليبرال به آزادي فردي، شادي و ترقي است. جمهوري آذربايجان نه  ادعاي مديريت جهاني را دارد و نه وجود هاله نور دور سر رهبران خود را ادعا مي­كند. اين جمهوري نه انقلاب صادر مي­كند و نه به چيزهايي چون "صهيونيزم بين الملل"، "استكبار جهاني"، "شيطان بزرگ" يا امثالهم اعلام جنگ و جهاد داده است.  در  اين جمهوري جوان كه دومين استقلال خود در صد سال اخير را تجربه مي­كند، در صدد ساختن جامعه­اي نورمال طبق مدلهاي موفق تجربه شده موجود و به دور از رجزخواني است. 

استاندارد دوگانه 
از استاندارد دوگانه كشورهاي غربي در برخورد با دولتهاي توليد كننده مواد اوليه و بخصوص انرژي زياد صحبت شده است و برخورد دولتهاي غربي با عربستان سعودي در طول دوران عمر آن بارزترين نمونه اين برخورد است. گويا چون اميدي به بهبود اين جوامع نيست يا بدتر از آن، چون غرب نيازي به اين بهبود ندارد، ميتوان تنها به باز بودن و امنيت شيرهاي نفت اهميت داد. اين مسئله تاكنون مورد انتقاد جوامع حقوق بشري در برخورد برخي از كشورهاي قدرتمند غربي با آذربايجان بوده است. اما هجوم لشگر چند هزار نفره خبرنگاران و حضور بزرگتر مسافرين از كشورهاي غربي به آذربايجان، مسئله نظارت بر نحوه رعايت حقوق شهروندان از سوي حاكميت سياسي كشور را از قيد چنين ملاحظاتي آزاد مي­كند. روشن است كه اقتدار سياسي آذربايجان در مواردي كه قضاوت اين ارباب رسانه­ها با روايت رسمي از حيات سياسي جمهوري آذربايجان متفاوت باشد، دل خوشي از كار آنها نداشته باشد. اما ارسال هزاران گزارش از زواياي متفاوت به خارج، امكان شكل گيري داوريهاي متفاوت در مورد جمهوري آذربايجان و موفقتيها و ناكاميهاي رژيم سياسي آن را در غرب فراهم مي­كند. با توجه ناشناخته بودن تاكنوني اين كشور 9 مليوني در غرب، دولتهاي غربي تاكنون در اتخاذ سياست خارجي اهميتي به افكار عمومي شهروندان خود نداده­اند لذا شايد شكل گيري يك افكار عمومي در مورد جمهوري آذربايجان در غرب، به مثابه اهرم فشاري براي اصلاح سياستهاي خارجي اين دولتها باشد. اين تأثير ميتواند به نفع يا به ضرر سياستهاي حاكم در جمهوري آذربايجان باشد اما در هر صورت در جهت ارتقاي حساسيت جامعه اروپا و حتي جهان غرب در مورد حقوق بشر و مسائل مرتبط با توسعه سياسي در آذربايجان خواهد بود. رشد اقتصادي متضمن هيچگونه توسعه سياسي نيست و جامعه مدني آذربايجان به اين نكته واقف است. بي شك باز شدن فضا و گسترده تر شدن سطح تماس جامعه آذربايجان با غرب هم مي­تواند فشار بر دولت آذربايجان براي حركت جدي بسوي دمكراتيزه كردن جامعه را تقويت بكند و هم راههاي كم هزينه­تري براي تأثير گذاري بر مسير رشد سياسي جامعه در اختيار شهروندان بگذارد.

قله كوه يخ
آذربايجان در چهارمين نوبت شركت در مسابقات يوروويژن به مقام اول رسيد. اين نتيجه به دور از انتظار نبود در سالهاي قبل نيز احتمال پيروزي آذربايجان بر سر زبانها بود. مقامهاي هشتم (2008 بلگراد)، سوم (2009 مسكو) و پنجم (2010 نروژ) در سه نوبت اوليه شركت آذربايجان دليل اين مدعاست.

اما آنچه لازم به تأكيد است منطقي بودن اين موفقيت با توجه به موقعيت مكاني آذربايجان در ميان شرق و غرب و سابقه طولاني آذربايجان در رشد و تعالي فرهنگي و بخصوص در عرصه موسيقي است. سابقه بيش­از صد ساله هنر اوپرا در آذربايجان و به همين ميزان سابقه در آفريدن و اجراي انواع اروپايي هنر موسيقي يا سابقه از اين هم طولاني­تر نمايشنامه­نوسي و تئاتر مدرن و ميراث عظيم و پر جلال و جبروتي از آثار معماري باشكوه مدرن از 1880 باينسو، همه نشانه­هاي وجود يك پويايي فرهنگي و جامعه­اي در تكاپوي ساختن و آفريدن است. تازه همه نمونه­هاي اشاره شده به مثابه رئوس هرمهايي است كه قائدۀ آنها عبارت آموزش تقريبا همگاني موسيقي در همه سطوح است. به تعداد بيشمار سالنهاي موسيقي اشاره شد. اما بر اساس مشاهدات خود در آذربايجان ميتوانم حدس بزنم كه از نظر وجود يك دستگاه پيانو و ديگر سازهاي گرانقيمت موسيقي در منزل عموم شهروندان، آذربايجان در يكي از بالاترين سطوح ممكن قرار دارد. اگر گرجستان با بردن يك صفحه و مهره­هاي شطرنج از سوي عروس به خانه شوهر افتخار مي­كند، آذربايجان ميتواند به وجود پيانو در ميان جهاز عروسهاي خود افتخار كند كه به همين خاطر وجود دو پيانو در يك خانه هم زياد اتفاق مي­افتد. (اصولا بايستي يك ارزيابي يا آمار در اين زمينه وجود داشته باشد اما من در عدم دسترسي به چنين منبعي مجبور به اتكا به مشاهدات خود در آذربايجان و مقايسه آن با سوئد هستم كه اميدوارم دلبخواهانه نباشد) سهولت آموزش موسيقي و همگاني بودن اين امر در مقايسه با كشور ثرتمندي چون سوئد كه 25 دقيقه تدريس پيانو در هفته نعمت بزرگ و لوكسي تلقي مي­شود، مورد توجه ناظران زيادي بوده است.

اگر نسل امروز آذربايجان نتواند كاري درخود نام و ياد بزرگان موسيقي خود انجام دهد، افتخار به موفقيتهاي گذشتگان در آفريدن اولين اثر اوپرايي در عالم شرق اسلامي (سال 1908) كافي نيست. از اين جهت كارهاي ارائه شده از سوي هنرمندان افسانه­اي چون واقف مصطفي­زاده هنرمند جازيست دهه­هاي 1960 و 1970 دوران شوروي، عالم قاسيم اوف صداي افسانه­اي دوران ما و عزيزه مصطفي­زاده نام پرآوازه موسيقي جاز در حال حاضر و نسلي از هنرمندان در همه رشته­هاي هنري، دليلي بر تداوم كارهاي بزرگان پيشكسوت اوايل قرن بيستم و سالهاي بعدي است.

باكو در گذشته پيشروترين مركز توسعه صنايع نفت، توليد كننده نيمي از نفت دنيا، ثروتمندترين شهر دنيا، داراي ركورد بيشترين ساخت و ساز ساختمانهاي داراي ارزش هنري در دنيا و زادگاه بزرگاني چون ميچيسلاو راستروپوويچ Mstislav Rostropovich (رهبر اركستر و بهترين نوازنده ويل سل در تمام دوران)، گاري گاسپاروف Garry Kasparov، لو لاندآئو Lev Landau (تئوري پرداز نامي فيزيكدان برجسته و برنده جايزه نوبل در فيزيك سال 1962) ، زخريا ستيخين Zecharia Sitchin (سومرشناس و نويسنده بزرگ آمريكايي)، لطفي زاده Lotfali Askar Zadeh (مبدع منطق فازي)، روستم ابراهيم بيگوف (سناريست و سينماگر برجسته)  و نامداران ديگري است كه بشريت بخشي از دانش و هنر  خود را مديون آنهاست. (براي آشنايي بيشتر با اين شخصيتها ميتوانيد با املاي لاتين اسامي آنها در اينترنت جستجو كنيد.)

آذربايجان در سالهاي گذشته محل برگزاري مسابقات ورزشي و هنري و كنفرانسها و فستيوالهاي هنري بين المللي بوده است در عرصه موسيقي، مسابقات داخلي و بين الملي موغام، فسستيوال سالانه "موسيقي كلاسيك قبله" Qəbələ Musiqi Festivalı و فستيوال جهاني موسيقي جاز باكو The International Baku Jazz Festival با موفقيت اجرا شده­اند و لذا ميزباني مسابقات جهاني يوروويژن 2012 گرچه حادثه هنري و سياسي بسيار مهمي در تاريخ آذربايجان است اما در چهارچون جنب و جوش همه جانبه هنري آذربايجان در سالهاي بعداز استقلال مجدد، چندان بي­زمينه و بي سابقه نيست.

(1) آقاي قاسم ملكي مدير يكي از ارگانهاي ويژه وزاررت خارجه جمهوري اسلامي  بنام "مجله بررسي مسائل آسياي ميانه و قفقاز" واكنش رسواگرانه­اي در مورد احتمال صلح آذربايجان و ارمنستان در سال 1376 نشان مي­دهد: "در مذاكراتي كه براي استقرار صلح و ثبات در منطقه برگزار مي­گردد ايران حضور ندارد. در هر صورت جمهوري اسلامي به طور حتم با هر گونه توافقي كه بر اساس آن جمهوري آذربايجا قوي­تر شود و روسيه بالعكس ضعيف­تر شود مخالفت مي­كند"  سال ششم، دورۀ سوم، شماره 20، زمستان 1376، ص 19-28.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ناشناس

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.