در انجام کودتایی، خان به شاهی رسید. قدرت و ثروت و شوکت را در انحصار گرفت. برتری و شکوه ملی را فراگیر کرد. پرشیا را ایران نامید، سلطنت 2500 ساله را فخر فروخت و بناها و نمادین مدفون را باز نقش آفرید. یکپارچهسازی را مارش نواخت و ملل گوناگون را در سرزمینی مشاع در هم آمیخت. فارسی را به مادری گماشت؛ زبانهای دیگر را لهجه خواند؛ اقوام و طوایف را کوچاند؛ عشایر و قبایل را از تکاپو انداخت و در تقسیماتی انفکاکی، ولایات دیروز را در قالب استانهای انفعالی بازآوری کرد. پوشش همشکل و نبود حجاب را اجباری ساخت. بانکداری، انباشت سرمایه و اقتصاد دولتی را باب کرد. بازوی نظامی را تقویت و زندانهای مدرن را دیوار چید. در این دوره مخالفان تصفیه و آزادیهای نسبی دربند شدند. مشروطیت به استبداد گرایید و نطفه دیکتاتوری منعقد شد. روزنامهها جایشان را به شبنامه دادند و جنبشهای ملی، دانشجویی، مذهبی و اجتماعی سر برآوردند.
سپس خود خوانده خانزاد تاج بر سر نهاد. شکوه ملی و برتری نژادی را جلا بخشید. آزادیهای سیاسی را بیشازپیش محدود کرد و رهاورد او نیز همانا استبداد و اختناق بود. در کودتایی سلطنتی؛ نظام تکحزبی را بنا نهاد و رستاخیز را تنها حزب قانونی اعلام نمود. ساواک را تأسیس و مسئول سرکوبهای داخلی کرد. درآمدهای نفتی را به توسعهی نظامی و امنیتی تخصیص داد. زندانهای ایران مملو از زندانیان سیاسی شد و وجود و حضورشان کتمان گردید. مخالفان ملی، مذهبی و چپگرا دگربار تصفیه گشتند و با سرکوب حکومتهای خودمختار کردستان و آذربایجان، قدرت بار دیگر در مرکز متمرکز شد. همانندسازی و همگون سازی تداوم پیدا کرد و نظام آموزشی برای انجام چنین امری نقش پررنگتری یافت. مجلس چون گذشته و حال، فرمالیته شد[کسانی که وفاداری و التزامشان به شاه تائید میشد حق کاندیداتوری داشتند] و خودکامگی، وابستگی و بیداد، عرصه را بر مردم تنگ کرد.
مبارزات، شورشها، اعتصابات و اعتراضات سرتاسری با مشارکت ملیگراها، چپها، محافظهکاران و مذهبیان آغاز گردید. تودههای ناراضی خیابانها را درنوردیدند و در این میان، گروهی کوچک _با طلایهداری آخوندها_ بر رفقای پیشین و رقبای پسین فائق آمدند.
استقلال و آزادی را شعار نمودند و خود را در میانهی غرب و شرق، شناسه بخشیدند. عدالت و بیداری و برابری اسلامی را تبلیغ و ترویج کردند؛ آب و برق و اتوبوس مجانی را وعده دادند؛ انقلاب را به اسم زدند و خود را وارثان این تحول نامیدند. سلطنت مطلقه را با ولایت مطلقه جایگزین و ترفندهای شرعی را با آموزههای سلطنتی درهم آمیختند. مشروعیت را نه از خلق و عقلانیتی قانونمند، بلکه از الوهیتی فرا دنیوی به خود بخشیدند. احزاب و تشکلها را [که مجالی برای ابراز وجود یافته بودند] بار دیگر ممنوع و منحل نمودند؛ نظام نوین را در "جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد!" خلاصه کردند و گفتند: "یک حزب و آن حزبالله!"
قلمها را شکستند، مخالفان را ضدانقلاب و معاند و منافق و فتنهگر خواندند. در میدانهای شهر چوبههای دار برپا کردند و دگراندیشان را از دم تیغ گذراندند. از سویی تخم نفرت، خرافه و افراط کاشتند و از دگر سو اندیشه و منطق و عقلانیت را درو کردند. کردستانی که به شیوههای دموکراتیک اداره میشد را با سرب داغ آب دادند، چپها را قلعوقمع کردند، مجاهدین را به دار آویختند، ملیگرایان را در خون غلتانیدند، مذهبیان را تصفیه و خانهنشین، و روشنفکران و آزادیخواهان را حذف و ترور کردند. این بار داشتن حجاب اجباری شد و پوششها جنبه عقیدتی پیدا کرد. تقلید بهجای اندیشه نشست و معتمدان جانشین متنوعان و متکثران شدند. عیار شهروندی با میزان تعهد و تدین اشخاص سنجیده شد و هویت ملی-ایرانی _که تا پیش از آن به نژادها و فرهنگهای متکثر دیکته شده بود_ به امت اسلامی-ایرانی ارتقا یافت. ایرانیت به شاخصههای فارسیسم، اسلامیت به موازین تشیع؛ و امت-ملت در اطاعت و پیروی بیچونوچرا از ولیفقیه، تعریف و تفهیم گشت.
****
آخوندها یکه سالاری، یکپارچگی ملی و نظام تکحزبی را از سلاطین پیشین، فنون حکومتداری _شامل خشونت و سرکوب و پاکسازی_ را از دیکتاتورهای معاصر و تاکتیکهای اداره جامعه را بنا بر متد بنیادگرایی، تمامیتخواهی و اقتدارگرایی از سردمداران فاشیسم آموختند.
آنان با جهانبینی ولایی-شیعی، امامت و قداست رهبری، تأسیس وزارت اطلاعات، سرکوب منتقدین، اقتصاد دولتی، انحصار ارتباطات و رسانه، زندانهای شلوغ و بزرگ، سیل پناهندگان سیاسی به سایر کشورها، و تلاش در جهت دستیابی به سلاح هستهای، پلههای توتالیتاریسم را بهسرعت پیمودند و دیری نپایید که از فاشیسم، مدینه ی فاضله ساختند.
در تمامی حوزه ها، شرایط و ارگانهای انقلابی را تاکنون نیز حفظ، نگهداری و تقویت کردند و:
١- وحدانیت ملی و تمامیت ارضی ایران را خط قرمز خواندند و جایگاه رهبری را تا جانشینی خدا و نیابت امام زمان ارتقا بخشیدند[مخالفت و انتقاد از او جرمی تعریفشده تحت عنوان توهین به مقام معظم رهبری است] قدرت را در رأس ساختاری هرمی متراکم کردند و اقتدار ملت و سرفرازی امت را به لزوم مطلق بودن آن شرط نهادند. قدرت مطلق به دستان رهبری افتاد و نظارت بر قوهها، قانونگذاری مجلس، اجرائیات دولت، فرماندهی کل قوا و نیروهای مسلح، دکترین سیاست خارجه، اتخاذ تصمیمات مهم و حتی نصب وزرا در وزارتخانههای حساس نیز در اختیار ایشان قرار گرفت.
٢- تکثر احزاب را ممنوع و حزب جمهوری اسلامی را حزب مرجع قراردادند، هرچند آن حزب خودساخته را نیز تاب نیاوردند! فعالیت دیگر احزاب _دستنشاندهها و وابستگان_ منوط به پایبندی به اصول و موازین این حزب گردید و شاخصهای دموکراسی میوههایی ممنوعه شد[بر اساس شاخص دموکراسی که واحد اطلاعاتی اکونومیست در سال 2017 منتشر کرد، ایران از میان 167 کشور در رتبه 154 قرار گرفت/ تریبون زمانه]
٣- هرگونه مخالفتی را در نطفه خفه کردند. صدا و خواستههایی که باسیاستها و ارادهی حاکمیت در تضاد بود را جریانی در راستای دشمنی، نفاق و تضاد انگاشتند. از گروه های مخالف هراسان و بیزار، از تفاوت و تمایز گریزان و توافق و تفاهم را چون جام زهر تلخ پنداشتند.
- با هرگونه تجمعات، اتحادیه، آزادی اندیشه و بیان و رسانه، چندصدایی و تکثر و تنوع ضدیت دارند و آن را گونهای از انحراف، اختلال و افتراق برشمرده و مغایر با منافع جمعی و نظم عمومی میدانند[ایران درزمینهٔ آزادی رسانهها از میان 180 کشور در رتبه 169 ایستاده است/هرانا 1395]
- آمار بالای زندانیان و بازداشتهای خودسرانه [ 250 هزار زندانی که از حیث نسبت زندانی به میزان جمعیت، در رتبه چهارم جهان قرارگرفته است/سال 2015]؛ محبوسان، تبعیدیها و اعدامهای سیاسی[تنها در دهه 60 بالغبر 30 هزار نفر اعدام شدند و آمار اعدام در سالهای اخیر نیز سیر صعودی داشته است]؛ محکومیت و حبس روسای جمهور و مقامات بالا و پرنفوذ پیشین؛ دهها پرونده مربوط به ترورهای خارج از کشور و حذفهای داخلی همچون _قتلهای زنجیرهای_ نمودی آشکار از این روند عدم مدارا در برابر مخالفان است. [ایران ازنظر شمار اعدامها 'رتبه دوم جهان و رتبه اول خاورمیانه' را داراست/ گزارش سازمان عفو بینالملل ۱۱ آوریل/ ۲۲ فروردین/1396]
٤- وجود و تهدیدِ _دشمنان در کمین نشسته_ را دیسکورس غالب کردند و نقش مهم و پررنگی در مبانی، موازین و ادبیات خود به آن بخشیدند. با قانون پایداری دشمن؛ از این نگاه دشمنان همیشه وجود داشته و دارند، تنها اسم، نوع و شکل آنها تغییر میکند(از شوروی و آمریکا و اسرائیل و انگلیس و جدیداً عربستان بگیرید تا منتقدین و مخالفین داخلی همگی برچسب دشمن می خورند)
*در نظامهای فاشیستی دشمنان عنصری حیاتیاند که وجودشان ضرورتی برای اتحاد ملی و بسیج آحاد است. "شبح دشمنان" احساس ناامنی عمومی را غالب کرده و اقتدارگرایی، تجاوز و نظامیگری را توجیهپذیر میسازد.
٥- بنا بر پیوندهای نسبی و یا میزان وابستگی به کانونهای قدرت، آقازادههای مرغوب و ژنهای خوب را در بالاترین سطوح نظام مسئول و مشغول به کار گماردند. ارزش این افراد نه برحسب توانایی بلکه به میزان پایبندی و تحکیم اقتدار در مرکز تعریف میگردد. بنا بر چنین امتیازاتی، قانونشکنی برای آنها بلامانع، از برخوردهای قضایی مصون و پیشاپیش از هر اتهامی مبرا هستند. در حالیکه مردم عادی برای گرفتن مبلغ ناچیزی، چیزهای بیشماری را تامین کرده و تضمین می گذارند، معوقات بانکی 1432 نفر به 82 هزار میلیارد تومان میرسد[900 بدهکار بالای 10 میلیارد/283 بدهکار بالای 50 میلیارد/145 بدهکار بالای 100 میلیارد/18 بدهکار بالای 500 میلیارد- سال 1393] و لیست بدهیهای تنها 20 نفر به بانک سرمایه 6900 میلیارد تومان است. [کل بودجه سازمان محیطزیست ایران با توجه به بحرانهای عمیق زیستی کمی بیش از 360 میلیارد تومان/سال 1397، بودجه عمرانی استان کردستان 600میلیارد، سیستان و بلوچستان 350 میلیارد و خوزستان 291 میلیارد تومان است]
*فاشیستها بر این باورند که اقشار خاص، از امکان و توان رهبری و هدایت جامعه برخوردارند و ازاینرو با شیوههای تربیتی، شرایط مالی و جایگاه اجتماعی "ویژه"، آنان را پرورانده و اداره امور را به دستشان میسپارند. اعطای چنین امتیازاتی، به نظامی فاسد و رانتی میانجامد که تنها خودی ها را شایسته ی ابتیاع مناصب حساس می داند و زمینه را برای سواستفاده های گسترده هموار می سازد. [طبق آمار بینالمللی، ایران ازنظر شاخصهای فساد مالی از بین 177 کشور، در رتبه 144 ایستاده است/ سال 1392]
٦- علم را در کفن ایدئولوژی پیچاندند، ماهیت علوم انسانی را دگرگون ساختند؛ دانشگاه را اسلامیزه و ذهن دانشجویان را ایزوله کردند و رشتههای اسلامی و دانشکدههای تخصصی آئین راه انداختند[شاخه برونمرزی در حال پرورش 40 هزار طلبه خارجی است]. با اندیشه و مدرنیته ضدیت دارند و روح پرسشگری و انتقادی را کالایی وارداتی و دروازهای برای نفوذ بیگانگان و عامل جدایی مینامند.
*کافی است به میزان سرانه مطالعه، سطح کیفی مدارس و مراکز آموزشی، محتوا و سرفصل کتابهای درسی و مراحل گزینشی معلمان و اساتید نگاهی بیندازیم تا رویه و مسیر فکری نظام را بهروشنی دریابیم.
تعلیمات دینی، معارف، بینش اسلامی، قرآن، پرورشی و ... کفایت نکرد؛ بسیاری از مباحث منطقی و پرسشگرانه و تحقیقی با روایات متحجرانه و تقلیدی و ترویجی جایگزین شدند. آنان توان استدلالهای پیچیده، عقلایی و خردورزانه را محدود و جامعه را اندیشه زدایی کردند.
٧- تلاش کردند تا تحجر و عقبماندگی را به جامعه تحمیل کنند، به شایعات و خرافات دامن بزنند و بر اصول و قوانین جهانشمول نظیر موازین حقوق بشری مهر ابطال بکوبند. تاکنون دهها قطعنامه و بیانیه در محکومیت نقض گسترده حقوق بشر در ایران از سوی مجامع بینالمللی به تصویب رسیده است(در آخرین نمونه، کمیته سوم سازمان ملل در روز سهشنبه 14 نوامبر 2017 / 23 آبان 1396، قطعنامهای علیه حکومت ایران به تصویب رساند)
در چنین فضایی؛ از سویی دانشمندان، اندیشمندان و هنرمندان ممنوع الکار، ممنوعالتصویر یا زندانی میشوند و نخبگان پا به فرار میگذارند (ایران درزمینهٔ فرار مغرها جایگاه نخست را به خود اختصاص داده است) و از سوی دیگر امامزادههای قلّکی، غلتکی و نوظهور متولد میشوند؛ عرق جوراب زوار بهعنوان نمک متبرک فروخته و جاپای رهبر قدمگاه زیارتی میشود؛ گل به تن میمالند و کودکان را با سینهزنی و قمهزنی میپرورانند. خطبا و وعاظ مسائل و مصائب طبیعی را برآمده از گناه و حجاب میخوانند و از منبر و میز خطابهها روایات مضحک را تئوریزه و همگانی میکنند.
٨- قهرمانپروری و روح جنگاوری را تبلیغ و تمجید کردند. جان دادن درراه آرمان ارزش شد و زندگی به مرگ تخلص یافت. از نوجوانی نابالغ که خود را به زیر تانک انداخت، مدافع حرمی که کیلومترها آنسوتر جنگید، رزمندهای که برای روسری سر داد، سمبل ویرانی و تمثال مرگی که سردار رهاییبخش و اسطوره لقب گرفت تا ورزشکاری که در راستای سیاستهای نابخردانه _بالاجبار از دستیابی به بزرگترین افتخار ورزشی زندگیاش بازماند_ همگی قهرمانان ملی شدند.
٩- برقراری امنیت را بهانهای برای ماجراجوییهای منطقهای و توجیه سیاستهای تجاوزگرایانه خارجی نمودند. اینچنین است، کشوری که روزانه از دخالت در امور داخلیاش میگوید، بهراحتی در امور داخلی دیگر کشورها دخالت میکند. نظامی که با برگزاری رفراندوم مشروعیتش را به دست آورد، چنین حقی را برای دیگران نامشروع دانسته و بهانهای برای تجاوز قرار میدهد.
* اکنون پایتخت چهار کشور عربی را در اختیاردارند، در چندین کشور حضور نظامی دارند و دهها گروه و میلیشیای جنگافروز را مستقیماً حمایت میکنند. از سویی حق می خورند و موشک می پرانند، از سوی دیگر داد می ستانند و معترض می پرورانند. هر جا سخن از جنگ و آشوب و کشتار و خونریزی است، نام ایران میدرخشد. [جنگ 8 ساله 190 هزار تن را به کام مرگ فرستاد، 672 هزار نفر را مجروح کرد و تاکنون 2100 تن نیز در جریان دفاع از حرمین کشتهشدهاند/مشرق نیوز/2017]
١٠- با اتکا به مدرنترین ابتکارات و استفاده از به روزترین ابزارات به پروپاگاندا و پوپولیسم متوسل شدند.
- آنها فنون عوامفریبی را استادانه آموخته و به کار میبندند. گاهی خود، فیلمساز و کارگردان و سناریو پرداز نمایشاند، گاهی راوی آناند و گهگاه با ساز آن دلربایانه میرقصند. روزگاری جان ناقابل و جسم ناقص و اندک آبرویی دارند، فردا روز با سنگدلی حکم کشتار میدهند و با صدای تکبیر حضار برای مخالفان خطونشان میکشند. یا مردم را میدرند و یا قهرمانانه نرمش میکنند. روزی سوت را بلبلی مینوازند و دگر روز جوخههای مرگ را رهبری نموده و گاز میگیرند. زمانی با شاهکلید مشکلات رأی میآورند و پساانتخابشان، قفلها را باز نشدنی و بی کلید مینامند.
- صداوسیمای دولتی، مساجد و محافل به بزرگترین منبع تبلیغات، تغذیه اعتقادی و جهتدهی به افکار عمومی تبدیل و سیستم آموزشی برای انسان زدایی و پرورش انسانهایی دستآموز برنامهریزی و تعبیه کردند. از سویی امپراتوری رسانهای رژیم در 36 کشور با چندین زبان مختلف، سیاستهای خود را دنبال و ترویج میدهد، همزمان در داخل زندان بزرگ روزنامهنگاران است و با سانسور گسترده، توقیف روزنامه و نشریات منتقد، ممنوعیت ماهواره و ارسال پارازیت، محدودیت و پالایهی سایتها، شبکههای اجتماعی و خبرگزاریها مانع از شنیده شدن صداهای مخالف می شود. با پلیس فتا میزان کنترل و نظارت را تا شخصیترین لایههای آزادی فردی و حریم خصوصی افزایش داده است.
- آنان با لباسها، ادبیات، علائم و نشانههای خاص، مشابه و مشترک (از گذاشتن محاسن، یقههای آخوندی، انگشتری، چفیه و ... تا بکار بردن ادبیات ارزشی-اسلامی) خودیها را از سایرین جدا ساخته اند.
١١- در همان کشوری که مستضعفانش بیشمار و بنیاد دفاع از حقوقشان از اغنیاست، خود را حامی اقشار پاییندست و عدالت اجتماعی معرفی کردند. بالای 70 درصد مردم زیرخط فقر زندگی میکنند؛ شکاف طبقاتی روزافزون است (به گزارش عیارآنلاین ، سازمان ملل در سلسله گزارشهای توسعه انسانی سال 2014، رتبه ایران را ازنظر نابرابری درآمدی بین 136 کشور جهان 68 اعلام کرد که این اختلاف بهمراتب بیشتر شده است)؛ بیکاری در برخی از استانها به 60% میرسد( خبرنگار مهر، بنا بر گزارش بانک جهانی در سال 2017 ، ایران ازلحاظ «سهولت انجام کسبوکار» در میان ۱۹۰ کشور دنیا در رتبه ۱۲۰ قرارگرفته است و همچنین در نماگر تجارت فرامرزی از ۱۶۷ به رتبه ۱۷۰ در سال ۲۰۱۷ تنزل یافته است) و 35% مردم حاشیهنشیناند. مردم برای ارتزاق روزانه، تن و کلیههای خود را می فروشند، به کولبری و دستفروشی روی میاورند و سن زباله گردی به 14 سال رسیده است. (بر اساس آماری که مؤسسه پژوهشی لگاتوم بریتانیا منتشر کرده، ایران ازنظر شاخص رفاه در میان ۱۴۹ کشور جهان، در رتبه ۱۱۸ قرارگرفته است)
*حلقه رهبری و ارگانهای وابسته به آن بزرگترین منبع انباشت ثروتاند. ستاد اجرایی فرمان امام یکی از این وابستگان است که هرساله اموال و داراییهای مجهولالمالک، بلا صاحب، بلا وارث، کالاهای قاچاق و مصادرهای را نیز به داراییهای پیشین خود میافزاید. غولهای اقتصادی چون آستان قدس و شرکتهای وابسته به سپاه _که دوسوم اقتصاد ایران را در دست دارند_ نیز مستقیماً زیر نظر رهبری فعالیت میکنند. داراییهای رهبر بنا بر گزارش رویترز در سال 2013 بالغبر 95 میلیارد دلار ارزیابی شد که این رقم یکچهارم تولید ناخالص ملی ایران است.
١٢- شاخصههای برابری جنسیتی در ایران فلاکتبار است و مسائل جنسی بهشدت سرکوب میشود. از نگاه رژیم، تبعیضات جنسی برخاسته از تفاوتهای ذاتی است. با نگاهی ابزاری و مردسالارانه که در تمامی سطوح میتوان مشاهده کرد، زنان به بخش زائد جامعه تبدیلشدهاند(رتبه جهانی ایران ازلحاظ شکاف جنسیتی، 139 از میان 144 کشور در دنیاست. 2017/خبر آنلاین).
آنان لیاقت و اجازه تصاحب بسیاری از مناصب و مشاغل سیاسی، دولتی و اجرایی را ندارند. حقوق برابر، حق طلاق، سفر، ورود به ورزشگاه، دوچرخهسواری و ... برای آنها یک رؤیا است و انحطاطشان بهجایی رسیده که حتی در واگنهای قطار، پارکها و دانشگاهها نیز در محدوده مختص به خود محصورشدهاند. دگرباشان جنسی و همجنسگرایان نیز که یا انکار و طرد یا مجازات میشوند[به گفته فعالان مدنی از زمان انقلاب 1357 تا سال 1387 بیش از چهار هزار مرد و زن همجنسگرا اعدامشدهاند/ بیبیسی-1387]
١٣- ایران با تکیهبر نهادهای نظامی و امنیتی موازی از قبیل ارتش، سپاه _برونمرزی-درونمرزی_ ، بسیج، نیروی انتظامی و اطلاعات که هرکدام منابع، اختیارات و بودجه خاص خود را دارند، یک پادگان نظامی و بازداشتگاه بزرگ امنیتی است. اگرچه بودجه علنی نیروهای مسلح نسبت به کشورهای دیگر جایگاه شایستهای ندارد، اما با احتساب بودجههای سایه که به سیاستهای تجاوزگرایانه و حمایتی از گروهها و کشورهای متحد مصروف میشود یکی از پرهزینهترین ساختارهای نظامی جهان نسبت به درآمد را رهبری میکند.
این نهادها به ابزاری برای سرکوبهای داخلی و تجاوزهای خارجی تبدیلشده و خشونت را در عریانترین اشکال اعمال میکنند. با تولید شهروند-پاسدار، مأمورین نامحسوس، پلیس مخفیها و لباس شخصیها؛ ترس و هراس عمومی را فراگیر نموده و با بازداشتهای گسترده، شکنجه، شلاق و سرکوب به نهادهایی جهت بقای نظام تبدیلشدهاند. باآنکه بودجه علنی نظامی، مبلغی قریب به 7 میلیارد دلار ذکرشده، اما این کشور در بازه زمانی چندساله، تاکنون بیش از 35 میلیارد دلار تنها برای بقای بشار اسد در سوریه هزینه کرده است[در جدیدترین رتبهبندی که سایت گلوبال فایر پاور اعلام کرده است ایران از لحاظ قدرت در رتبه بیست و یکم جهان قرارگرفته است]
١٤- ساختار اقتصادی ایران، تحت کنترل و در انحصار دولت است (در صورت مشارکت بخش خصوصی نیز تأکید دارد که صنایع باید منافع ملی را بهعنوان سود بالاتر از سود خصوصی حفظ کنند). خودکفائی اقتصادی بهعنوان یکی از ارکان فاشیسم که به نام "آتاتورک" شناختهشده است همواره یکی از چشماندازهای اقتصادی حاکمیت ایران نیز بوده است و نوع اسلامی آن در قالب مقاومت اقتصادی نیز تعبیر میگردد. هدف از چنین ضرورتی، آمادگی همیشگی برای مقابله با انزوا، تحریم و یا جنگ است که بنا بر روحیات تجاوزگرایانه اجتنابناپذیر مینمایاند.
بنا بر مشاهدات فوق و تطبیق واقعیات با شاخصها و ویژگیهای نظام فاشیستی، جمهوری اسلامی را بدون تردید بایستی یک ساختار از نظام فاشیستی دانست.
****
تبعیضهای نژادی-مذهبی-جنسیتی-ایدئولوژیک را در تمامی لایهها و ابعاد جامعه ایران میتوان لمس کرد. دیگران حق سهمخواهی و مشارکت عادلانه از قدرت و ثروت را نداشته و باآنکه قریب به نیمی از مردم ایران را اقلیتها تشکیل میدهند، هنوز حق آموزش به زبان مادری و یا برگزاری آزادانه مراسم و آداب اعتقادی خود را ندارند. تغییر نام شهرها، خیابانها و اماکن همچنان ادامه دارد، اقلیتهای دینی همانند بهاییان از ابتداییترین حقوق خود بیبهرهاند و افغانیها حق داشتن شناسنامه و کار و تحصیل را رویا می دانند. تحقیر و تمسخر زبان، لباس و فرهنگ سایر اقلیتها به فرهنگی عامه تبدیل گشته و تمامی این جداسازیها، حاکی از روح خودبرتربینی نژادی است که از سوی حاکمیت بهصورت سازمانیافته، طراحی و اجرا میشود.
فاشیسم برخاسته از ترس، خودشیفتگی و پرخاش سردمداران و محصول بهاصطلاح ناسیونالیسمی است که خود را شکستخورده و یا موجودیتش را درخطر میبیند. نظامهای فاشیستی ظرفیت و امکان اصلاح را ندارند، زیرا تمام دریچههای تلاش در جهت تغییر را مسدود کرده و آن را تهدید و عامل وفاق و نفاق میدانند. رویکرد فاشیستی برآمده از نهاد حاکمان و عدم اطمینان از تداوم حاکمیت بنا بر وضعیت کنونی است. هیچکدام از نمونههای تاریخی و نظامهای فاشیستی، توانایی تداوم و بقا را نداشته و دیر یا زود در اثر کمبود منابع، بحرانهای دامنهدار، جنگ، فروپاشی یا شکست به گورستان تاریخ سپردهشدهاند.
ایران عصبانیترین کشور دنیاست، ناامیدی در آن موج میزند و تودههای مردم با وضعیت سیاسی-اقتصادی-اجتماعی-فرهنگی-زیستیِ کنونی بیش از این دوام نمیآورند (ایران در سال 1395 بنا بر معیارهای مختلفی نظیر قدرت جهانی، باز بودن اقتصاد، کیفیت زندگی، تأثیر فرهنگی، کارآفرینی و شهروندی؛ در بین 80 کشور بررسیشده رتبه 79 را کسب کرد/ فرارو- گزارش سالانه موسسه "اخبار آمریکا و گزارش جهانی")
روابط ناعادلانه و فرصتهای نابرابر در کنار آپارتاید اقتصادی؛ قدرت و نظامی فاسد را به وجود آورده که خود مولد خشونت است و چنینی بستری آمادگی و ظرفیت ابتلا و اتکا به خشونت متقابل را دارد. دیری نخواهد پایید، که خیابانها دگربار سنگر آزادیخواهی، عدالتطلبی و دادخواهی خواهد شد و کلونیهای خشم، طومار ظلم و اختناق را در هم خواهند پیچید. امید که طرحی نو دراندازیم و دوران گذار بهسوی جامعهای متمدنانه، انسانی، دموکراتیک و آزاد را با راهکارهای مسالمتآمیز بپیماییم. بلکه با غروب فاشیسم، نسلهای آتی در سایه آزادی، برابری، ثبات، امنیت و آرامش معنای زندگی را دریابند.
امید طاهری
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید