رفتن به محتوای اصلی

جنبش ملی کرد و ضرورت روابط خارجی
22.05.2012 - 18:41

احزاب معاصر کردستان ایران از بدو پیدایششان خواهان برقراری یک نظام دمکراتیک در ایران و تحقق خواسته‌های مردم کردستان در چهارچوب آن برای برقراری نوع معینی از خودمدیریتی منطقه‌ای و مشارکت در سرنوشت سیاسی کشورشان ایران بوده‌اند. این خواسته‌ها آنچنان بنیادی و بدیهی هستند که هیچ‌ انسان دمکراتی در صحنه‌ی گیتی نخواهد و نتواند با آن مخالفت ورزد، چه‌ رسد به‌ هموطنان ایرانی خودمان. آیا هیچ هموطن فارس‌زبانی حاضر است در مقابل خواست تحصیل به‌ زبان کردی بایستد و برای تحمیل ممنوعیت آن بر‌ علیه‌ هموطن کرد خود دست به‌ اسلحه‌ ببرد؟ من این را بسیار بعید می‌دانم، مگر اینکه‌ وی یا از خواست مردم کردستان به‌ دلیل انحصار رسانه‌های همگانی در دست دولت خبر نداشته‌ باشد و یا اینکه‌ عامل حکومت اسلامی باشد. اگر بخواهیم این مطالبات را به‌ زبانی ساده‌ بیان‌ کنیم، باید بگوییم که‌ آنها چیزی جز رفع تبعیض به‌ دلایل اتنیکی، زبانی و مذهبی نبوده‌اند. آنچه‌ کرد در کردستان ایران از حیث ایجاد تحول در نظام سیاسی مطالبه‌ می‌کند، دهه‌هاست از بنیادی‌ترین ارکان حکومتهای دمکراتیک و متمدن در جهان می‌باشد. آن زمانی که‌ کردستان ایران برای ایران دمکراسی و برای کردستان خودمختاری مطالبه‌ می‌کرد، بخش عظیمی از این جهان که‌ اکنون دمکراتیک و مناطقی از آن خودمختار می‌باشد، در استبداد بود. شوربختانه‌ کمتر کسی می‌داند که‌ فدرالیسم از خواسته‌های اصلی جنبش مشروطه‌ (تجلی یافته‌ در انجمن‌های ایالتی و ولایتی) و خودمختاری (ایالتی و ولایتی‌کردن تقسیمات کشوری ایران، همان چیزی که تازه‌‌ در شکل پیشرفته‌تر و توسعه‌یافته‌ترش در آمریکا، کانادا، استرالیا، آلمان، اتریش، بلژیک، سویس، بخشا بریتانیا و... وجود دارد) دیرباز از خواسته‌های کردستان و آذربایجان بوده‌ است و جنبشهای مشابه‌ متعدد دیگری نیز در خوزستان و ترکمن‌صحرا و بلوچستان برای دستیابی به‌ آن وجود داشته‌اند. این مطالبات دمکراتیک نه‌ تنها در تعارض و تباین با مصالح مابقی مردم ایران قرار نداشته‌، بلکه‌ اگر تحقق می‌یافتند، امروز دیکتاتوری وحشتناک متمرکز و پر قدرت کنونی نمی‌داشتیم و این خود نقش بزرگی در دمکراتیزه‌کردن فضا و نظام سیاسی کشور ایفا می‌کرد. از یاد نبریم از بطن این تمرکز قدرت است که‌ حکومت اسلامی ایران شکل گرفت. بدین ترتیب مبارزه‌ برای رهائی کردستان بطور ارگانیک مبارزه‌ برای رهائی ایران نیز بوده‌ و هست.

  1.  لاینقطع تلاش شده‌ این مطالبات دمکراتیک و واقعا بدیهی از طریق مذاکره‌ و گفتگو و کار اقناعی با هموطنان ایرانی تحقق یابد. پاسخ حکومتها اما همواره اعمال‌ خشونت، توسل به‌ جنگ، اعدام، بمباران و توپ‌باران و حتی ترور رهبران کرد در حین مذاکره‌ با آنها بوده‌ است.

  2.  مردم کردستان در مقطع بعد از انقلاب بهمن 57 دو راه‌ بیش در پیش نداشتند: تسلیم یا مقاومت. بدیهی بوده‌ که‌ مقاومت در مقابل زورداران حاکم را برگزینند. توجه‌ شود که‌ آن هنگام که‌ از جنبش کردستان سخن در میان است، مقصود این یا آن سازمان سیاسی معین نیست، بلکه‌ یک جنبش وسیع و ژرف واقعا مردمی و سراسری در گستره‌ی کردستان ایران می‌باشد. در این جنبش سازمانهای کردستانی و سراسری متفاوت با جهان‌بینی گوناگون مشارکت داشته‌اند. کم نبودند هموطنان غیرکرد ایرانی که‌ به‌ کردستان چون سنگر اصلی مقاومت مردم سراسر ایران بر علیه‌ حکومت فاشیستی "جمهوری" اسلامی ایران می‌نگریستند، در مقاومت آن شرکت کردند و بخشا جان باختند. دفاع از کردستان دفاع از دمکراسی بود. کردستان تنها منطقه‌ای در ایران بود که‌ پلورالیسم سیاسی در آن وجود داشت، سازمانهای سیاسی فعالیت علنی داشتند، زنان زیر پوشش قوانین ارتجاعی اسلامی نرفته‌ بودند و در فعالیتهای اجتماعی و مبارزاتی شرکت داشتند. کردستان تنها جایی بود که‌ حرکتهای مدنی دور از سرکوب حکومت اسلامی ممکن بود. چنین فضای آزادی بود که‌ رژیم اسلامی ایران بنا به‌ ماهیت ارتجاعی و استبدادی خود نمی‌توانست بپذیرد. حکومت اسلامی از کردستان کینه‌ به‌ دل داشت: فراموش نکرده‌ بود که‌ احزاب کردستان از همان ابتدا رفراندوم "جمهوری اسلامی، آری یا نه‌؟" وی را به‌ دلیل ضددمکراتیک‌بودن آن تحریم نمودند. به‌ویژه‌ آنگاه‌ که حکومت اسلام‌ متوجه‌ شد‌ "کردستان یزد نیست" و بسادگی قابل تسخیر و بلعیدن نیست، خمینی فرمان جهاد بر علیه‌ آن را صادر نمود و انبوهی از نیروهای پاسدار و ارتش و ... خود را برای سرکوب مردم کردستان روانه‌ی این خطه‌ نمود. جانورانی چون خلخالی و حسنی را هم به‌ جان مردم بی‌دفاع کردستان انداخت؛ یکی در زندانها دسته‌دسته‌ جوانان را از تیغ می‌گذراند، آن دیگری مغول‌وار روستائیان بی‌دفاع را کشتار جمعی می‌کرد. آیا کردستان می‌تواست تحت چنین شرایطی دست بالا ببرد و بگوید تسلیم اراده‌ی حکومت اسلامی می‌شویم؟! کسی که‌ کردستان را می‌شناسد، نمی‌تواند پاسخی جز "نه‌" به‌ این پرسش بدهد.

  3.  لذا مقاومت سازماندهی شد و کردستان آگاهانه‌ وارد جنگی نابرابر با یکی از مسلح‌ترین و درنده‌ترین رژیمهای منطقه‌ شد، رژیمی که‌‌ از نیرومندترین حمایتهای نهان و آشکار بلوک شرق و غرب برخوردار بود. این مقاومت به‌ مرور زمان نیاز به‌ پشت جبهه‌ پیدا کرد. این پشت جبهه‌ به‌ لحاظ جغرافیایی تنها می‌توانست عراق یا ترکیه‌ باشد. ترکیه‌ در سرکوب با حکومت ایران متحد شد. عراق اما خصومت دیرینه‌ با ایران داشت. این خصومتها با به‌قدرت‌رسیدن رژیم خمینی و تحریکات آن به‌ مرحله‌ی جدیدی رسید و منجر به‌ حمله‌ دولت عراق به‌ ایران شد و بدین ترتیب شکافی جدی بین این دو دولت ایجاد شد. نیروهای کردستان  و بخشی از نیروهای سیاسی چپ ایران که‌ به‌ یدک حکومت اسلامی تبدیل نشده‌ بودند، راهی جز استفاده‌ از شکاف این دو دولت ارتجاعی و استبدادی به‌ سود مبارزه‌ و تداوم آن نداشتند. لذا از سویی نیروهای کردستان عراق و جریانات شیعه‌گرا و حتی حزب کمونیست عراق از کمکهای دولت ایران بر علیه‌ دولت عراق و ازسویی دیگر نیروهای کردستان ایران و بخشی از نیروهای چپ ایرانی از کمکهای دولت عراق برای مقابله‌ با دولت ایران برخوردار گشتند.

  4.  در همان اوان جنگ دکتر عبدالرحمن قاسملو، دبیر کل وقت حزب دمکرات کردستان ایران طی پیامی تاریخی اعلام داشت که‌ اگر حکومت اسلامی ایران بخشی از خواسته‌های مردم کردستان را بپذیرد، در جبهه‌ی حکومت اسلامی بر علیه‌ دولت عراق وارد جنگ خواهد شد. رژیم اسلامی ایران اما به‌ چیزی کمتر از نابودی فیزیکی جنبش کردستان و قلع و قمع مبارزین کرد راضی نبود. به‌ این ترتیب مبارزه‌ بر علیه‌ رژیم ایران ادامه‌ یافت. در تمام طول این سالها حزب نامبرده‌ بارها و بارها اعلام داشت که‌ اصل مذاکره‌ و گفتگو حتی با‌ رژیم ایران را منتفی نمی‌سازد. رژیم از این فرصت بهره‌ گرفت و طی پیامی غیرمستقیم اعلام داشت که‌ حاضر است با حزب دمکرات کردستان ایران مذاکره‌ کند. تحلیل این حزب این بود، این رژیم حاضر است با رژیم صدام که‌ مسؤول حمله‌ به‌ ایران و نابودی بخشی از آن در طی این هشت سال بوده‌، مذاکره‌ کند، چرا نباید با هموطنان خودش به‌ سازش برسد. لذا پای این مذاکره‌ رفت. رژیم اسلامی اما آنجا نیز ماهیت پلید و تروریستی خود را به‌ نمایش گذاشت و گفتگوکنندگان کرد به‌ رهبری دکتر قاسملو را ترور کرد.

  5. این مبارزه‌ امروز با کمیت کمتر و کیفیت بیشتر همچنان ادامه‌ دارد. مبارزه‌ای چنین وسیع بدون اخذ کمکهای متفاوت از طرفهایی که‌ مصالحشان در تقویت مبارزه‌ با حکومت اسلامی است، ناممکن است. مبارزه‌ی کرد مبارزه‌ی یک جریان سیاسی روشنفکری نیست که‌ بتواند با انحلال خود و یا مهاجرت رهبرانش به‌ خارج تعطیل شود. احزاب کردستان ایران تنها مسؤولیت تشکیلاتهای خود را بر عهده‌ ندارند؛ آنچه‌ بر دوش آنهاست انتظارات عظیم یک ملت و تأمین انبوهی از فعالین و خانواده‌هایشان است. لذا هرگونه‌ شکست این احزاب شکست یک ملت و فاجعه‌ای انسانی (و نه‌ صرفا سیاسی) برای این انسانهای مبارز تلقی می‌شود که‌ حاضر نشده‌اند به‌ دلیل چند دهه‌ مبارزه‌ زیر یوغ حکومت اسلامی بروند. برای جلوگیری از این تراژدی نمی‌توان و نباید از کمکهای خارجی صرف نظر کرد. این خصلت تمام جنبشهای رهائیبخش جهان بوده‌ است. خارج از جنبش کردستان در ترکیه‌، عراق، سوریه‌ می‌توان من باب نمونه‌ از جنبش ملی فلسطین و جنبش ضدنژادپرستی آفریقای جنوبی نام برد. آیا کسی پیدا می‌شود این‌ دو جنبش را بخاطر اخذ کمک از این یا آن دولت مورد مؤاخذ قرار دهد؟ برای نمونه‌ فلسطینیان همواره‌ مورد حمایتهای وسیع شرق و غرب، کشورهای عربی و سرمایه‌داری و سوسیالیستی، استبدادی و دمکراتیک قرار گرفته‌اند. جنبشهای ملی باید برای این کمکها سیاست خارجی و دیپلماسی بین‌المللی داشته‌ باشند. این جنبشها را بنا به‌ رسالتشان نمی‌توان یکباره‌ در قالب شرق یا غرب گنجاند. آنها چون نمایندگان مصالح سیاسی یک ملت ناگزیرند تلاش کنند با هر دو بلوک و ماورای آن ارتباط برقرار کنند.

  6.  من عضو هیچکدام از احزاب کردستان ایران نیستم، اما به‌ آنها از جمله‌ برای حفظ استقلال سیاسی‌شان در دشوارترین شرایط فخر می‌ورزم. این استقلال باعث شد که‌ حکومت عراق هیچگاه‌ نتواست از آنها اهرم ویژه‌ی خود بر علیه‌ دولت ایران بسازد. این استقلال باعث شد که‌ حکومت عراق نتوانست از منطقه‌ی نفوذ آنها وارد ایران شود. این استقلال اما در همان حال باعث شد که‌ نیروهای آنها بارها از سوی هواپیماهای دولت عراق بمباران، حتی بمباران شیمایی شوند. این استقلال باعث شد که‌ شهرهای کردستان ایران نیز بارها مورد تجاوز هوایی دولت عراق قرار گیرند. نگاهی به‌ نشریات آن هنگام این جریانات حکایت از این قائم‌به‌ذاتی آنها دارد. جالب است که‌ احزاب کردستان ایران مخصوصا به‌ این دلیل در میان اپوزیسیون آن هنگام و نیروهای حاکم کنونی کردستان عراق و مابقی عراق از حرمت ویژه‌ برخوردار بوده‌اند. قیاس اینکه‌ امروز در عراق چگونه‌ به‌ سازمان مجاهدین خلق ایران و احزاب کردستان ایران نگریسته‌ می‌شود، بسیار جالب است. چندی پیش سندی از ویکی‌ویکس در مورد مذاکرات دکتر قاسملو با سفارت آمریکا در بغداد منتشر شد که‌ بسیار خواندنی است. در گزارش سفارت آمریکا به‌ وزارت خارجه‌ی آمریکا آمده‌ بود: "قاسملو از اینکه "شورویها پیوسته فکر می کنند که حزب دمکرات کردستان ایران به آمریکایی ها نزدیک است و امریکاییها فکر میکنند که به روسها نزدیک هستند" شکوه میکرد، وی ادعا میکرد که‌ "کردها هیچ دوستی به غیر از کوهستانها ندارند". ملاحظه‌ می‌شود دکتر قاسملو چقدر مستقل بود، ملاحظه‌ می‌شود که‌ وی آنجا بعنوان نماینده‌ی حزب دمکرات سخن نمی‌گوید؛ وی دیپلمات یک ملت است و از موضعی نیرومند و مستقل سخن می‌گوید، چون غیر از این را در شأن کردستان نمی‌داند. کردستان عادت دارد با قامتی برافراشته‌ با دشمنان کوچک و بزرگ خود روبرو شود. نیروی کردستانی برای سازماندهی این رویارویی نه‌ ایدئولوژیک، بلکه‌ کاملا پراگماتیسی و چون یک ملت و بر اساس مصالح عمومی خود عمل می‌کند. در واقع این مصالح ملی و عمومی هستند که‌ ضرورت ایجاد روابط با جهان خارج را ایجاب می‌کنند. این را حکومت اسلامی و بخشی از اپوزیسیون هنوز درک و هضم نکرده‌ است. به‌زعم رژیم برای کردستان قباحت است با دشمنان این رژیم رابطه‌ داشته‌ باشد، اما برای خود رژیم قباحت نیست در سرکوب این مردم با کشورهای بیگانه‌ و حتی دشمنان مردم ایران و کردستان همکاری کند!

  7. از یاد نبریم که‌‌ خود‌ این حکومت در بحبوبه‌ی جنگ با عراق نه‌ تنها از آمریکا، بلکه‌ از خود اسرائیل نیز کمکهای تسلیحاتی تعیین‌کننده‌ می‌گرفت. بمباران تأسیسات نیروگاه‌ اتمی عراق از سوی اسرائیل در جریان جنگ با ایران به‌ درخواست و همکاری و هماهنگی دولت ایران صورت گرفت، همان دولتی که‌ می‌خواست از راه‌ کربلا به‌ قدس برود و اسرائیل را نابود سازد. و از یاد نبریم که‌ دولتهای ایران همواره‌ با تمام دولتهای جهان، چه‌ برسد به‌ دولتهای همسایه،‌ روابط و همکاری داشته‌ است. یک نمونه‌ی استثنائی تنها اسرائیل در مقطع بعد از انقلاب بوده‌ است که‌ این هم ـ همانطور که‌ ذکرش رفت ـ تماما درست نبوده‌ است. معلوم نیست چرا نیروهایی که‌ با آن درگیرند، نباید چنین روابط و همکاریهای داشته‌ باشند. اگر نفس ایجاد روابط با کشوری از نیرویی "وابسته‌" می‌سازد که‌ حکومتهای ایران وابسته‌تر از هر جریانی بوده‌اند: اگر کردستان برای تداوم مبارزه‌اش با یکی ـ دو دولت ارتباط داشته‌ است، خود رژیم برای تداوم حاکمیت استبدادی‌اش با نزدیک دویست دولت ارتباط دارد، از شرق تا غرب، از کمونیستی تا سرمایه‌داری. البته‌ مابقی اپوزیسیون ایران نیز بسته‌ به‌ بزرگی و کوچکی‌اش کم و بیش همیشه‌ از این روابط برخوردار بوده‌ است، به‌درستی هم بوده‌ است، اما رابطه‌ی‌ احزاب کردی به‌ پیراهن عثمان تبدیل می‌شود. همین دیشب خیلی کوتاه‌ شاهد بحث مجموعه‌ای از روشنفکران ایرانی حول اخلاق و معنویت در تلویزیون بی‌بی‌سی بودم که‌ گویا در کتابخانه‌ی سلطنتی برگزار شده‌ بود. این برای خیلی‌ها به‌درستی امری بدیهی جلوه‌ می‌کند. اما آیا مشارکت روشنفکران کرد هم در چنین بحث و تلویزیون و مکانی امری طبیعی دیده‌ می‌شود یا با اتهامات "وابستگی" و غیره‌ همراه‌ می‌گردد؟! 

  8.   آیا اخذ کمکهایی از خارج توسط احزاب کردستان قابل ملامت است؟ ابدا. قابل ملامت می‌بود اگر

یک)       امکان فعالیت سیاسی علنی و قانونی در ایران موجود می‌بود،

دو)          رژیم در تعامل با آنها به‌ خشونت و جنگ و ترور و اعدام متوسل نمی‌شد،

سه‌)          احزاب کردستان استقلال عمل و سیاسی خود را از دست می‌دادند،

چهار)      برای آنها آلترناتیو دیگری جز تسلیم وجود می‌داشت،

پنج)        خود رژیم در سرکوب آنها از دولتهای همسایه‌ یاری نمی‌گرفت،

شش)      رژیم در سرکوب جنبشهای کردستان آن سوی مرزها با آن رژیمها همکاری نمی‌کرد،

هفت)      خود رژیم در موارد دیگری به‌ جنبشهای کردی آن سوی مرزها کمکهای مالی و نظامی و لجستیکی و پشت‌جبهه‌ای نمی‌کرد،

هشت)     رژیم به‌ جنبشهای ملی و اسلامی کشورهای دیگر از این نوع کمکها نمی‌کرد.

 حال خارج از تأمین ملزومات مبارزاتی پرسیدنی است: هزاران فعال سیاسی کرد، آن هنگام که‌ ماشین سرکوب نظامی و جوخه‌های اعدام متعلق به‌ حکومت اسلام شهرهای کردستان را اشغال کردند، کجا باید می‌رفتند جز به‌ عراق؟ آیا آنها امکان این را داشتند و یا می‌خواستند با هواپیمای ایران‌ایر از مهرآباد به‌ استانبول و کویت و دبی و از آنجا به‌ اروپا و آمریکا و استرالیا "مهاجرت" کنند؟ خوب انبوه‌ این نیروها به‌ امکاناتی برای زنده‌ماندن و تجدید سازمان خود نیاز داشتند.

  1.  به‌ویژه‌ شایسته‌ است در نظر گرفته‌ شود که‌ موقعیت مبارزاتی و وسیع‌بودن و اجتماعی بودن مبارزه‌ راه‌ دیگری پیش پای نیروهای جنبش کردستان نمی‌گذارد. هر اتفاقی در بطن این مبارزه‌ می‌افتد، وسعت آن آنقدر است که‌ درنوردیدن مرزها امری ناگزیر می‌شود. این برای تمام بخشهای کردستان صدق می‌کند. صدام یورش می‌آورد و در پی آن صدها هزار نفر برای نمونه‌ وارد خاک ایران می‌شدند. در چنین وضعیتی نیروهای جنبش کردستان عراق می‌بایست در پی ارتباطاتی با ایران می‌بودند. این برای کردستان ایران نیز بارها صدق نموده‌. به‌ یاد دارم، انبوهی از ستونهای ارتش و سپاه‌ پاسداران به‌ مهاباد نزدیک می‌شدند. احزاب سیاسی برای اینکه‌ آسیبی به‌ مردم و شهر نرسد، شهر را ترک کردند ـ با آنها هزاران نفر مردم مدنی، چون در غیبت نیروهای رزمنده‌ی کرد در شهر احساس امنیت نمی‌کردند. آیا سامان و سازمان‌دادن سیل عظیم این مردم کار حزب سیاسی در حال مبارزه‌ای سخت است؟ نمونه‌ای دیگر: رژیم ایران مهاباد را از زمین و هوا با توپ و خمپاره‌ می‌کوبید و شهر را محاصره‌ نبوده‌ بود و اجازه‌ نمی‌داد آذوقه‌ به‌ شهر برسد. آنچه‌ آن هنگام احزاب سیاسی (دمکرات و کومله‌ و فدائی) که‌ در داخل شهر نبودند، باید خارج از امر مبارزه‌ و مقابله‌ با رژیم انجام می‌دانند این بود که‌ ابتکاراتی برای رساندن مواد غذایی به‌ شهر بخرج بدهند، تا مردمی را که‌ در شهر گروگان حکومت اسلام بودند و از خمپاره‌های آن جان سالم بدر برده‌ بودند، از گرسنگی جان ندهند. آیا این چنین کاری اصولا کار کلاسیک حزبی است؟ البته‌ که‌ نیست. این نمونه‌ و دهها نمونه‌ی دیگر نشان می‌دهند که‌ مسؤولیت احزاب کردستان از محدوده‌ی مسؤولیت احزاب کلاسیک بسی فراتر بوده‌ است و انتظارات مردم کردستان هم از آنها فراتر. مردم کردستان از احزاب کردستان توقع دارند همان نقشی را ایفا کنند که‌ معمولا دولتها ایفا می‌کنند: از آنها در مقابل رژیم صیانت کنند، برایشان رادیو و تلویزیون دایر کنند و نشریه‌ انتشار دهند و با کشورهای خارج ارتباط بگیرند و حتی شر قاچاقچایان و موادفروشان را از سرشان کم کنند، ... و در همان حال برایشان با رژیم اسلامی مبارزه‌ کنند!

  2.  همچنین از یاد نبریم که‌ مردم این سوی کردستان خاک آن سوی کردستان را بیگانه‌ محسوب نمی‌کنند. فراموش نکنیم که‌ ارتباط مردم دو سوی مناطق مرزی با هم همواره ـ گاه‌ کم، گاه‌ زیاد ـ برقرار بوده‌ است. سیمهای خاردار مرزهای جداکننده‌ نه‌ تنها از سوی این مردم "گوهر" نیستند، بلکه‌ چون نماد تظلم تاریخی تحمیل شده‌ بر کردها نگریسته‌ می‌شود. همه‌ی اینها وجود حداقلی از روابط را بدیهی می‌سازند.

  3. و بلاخره‌ اینکه‌ در روانشناسی کرد تفاوتی بین حکومتهای حاکم بر کردستان نبوده‌. به‌ عبارتی دیگر برای نمونه‌ حکومت اسلامی ایران حکومتی خودی نیست که‌ ارتباط با دولتی غیرخودی را توجیه‌‌ناپذیر سازد.

  4. بر این بستر سیاست خارجی از بدو جنبش کردی از اجزاء اصلی سیاست و مبارزه‌ی آن بوده‌ است. این جنبه‌ از سیاست کردی در سالهای اخیر با هماهنگی سازمانهای سیاسی و شخصیتهای ایرانی فشرده‌تر و برجسته‌تر شده‌ است. بحرانهایی که‌ رژیم ایجاد می‌کند، بستری مناسب برای این کار فراهم می‌سازند. هدف باید جلب پشتیبانی بین‌المللی برای تغییر رژیم در ایران باشد.

  5.  بدیهی است که‌ رژیم یک اپوزیسیون ایزوله‌شده‌ می‌خواهد، لذا به‌ مانند دیگر رژیمهای استبدادی همواره‌ اپوزیسیون خود را بخاطر ارتباطات خارجی وابسته‌ به‌ "اجانب"‌ معرفی می‌کند. آری، برای رژیم اسلامی ایران اپوزیسیون سالم و صادق و مستقل و بدون روابط با استکبار و صهیونیسم وجود ندارد.

بخشی از اپوزیسیون وی نیز بخش دیگر را چنین ("وابسته‌") معرفی می‌کند، آن هم به‌ دو دلیل:

  • نخست اینکه‌ این بخش از اپوزیسیون نیز از همان منطق حکومتگران برخوردار است و بر آن است حکومت اسلام هر کاری دلش خواست می‌تواند در این ارتباط انجام دهد، چون حکومت است و احزاب تحت تعقیب وی مجاز نیستند که‌ روابطی با کشورهای دیگر برقرار کنند، چون حکومت نیستند!

  • و دوم برای اینکه‌ این اتهام را که‌ رژیم از قضا متوجه‌ خود آنها نیز می‌کند، از سر خود بردارد.

ما باید از این دور باطل، از این منطق معیوب بدرآئیم. باید با صدای رسا بگوئیم که‌ اپوزیسیون حق دارد و مکلف است با کشورهای دیگر پیوند برقرار کند.

اینکه‌ این باب طبع حکومت اسلامی نیست، بدیهی است. آنچه‌ غیرطبیعی است مرعوب شانتاژ آن شدن است. مگر وجود اپوزیسیون باب طبع رژیم اسلامی است که‌ عملکرد آن مورد تأییدش باشد؟!

به‌ هر حال جنبش کردستان به‌ دلایل پیشگفته‌ حق برقراری ارتباطات خارجی را برای خود قائل است، ترجیح می‌دهد این کار را به‌ همراهی و هماهنگی بخشهای دیگر اپوزیسیون انجام دهد، اما آن را در فقدان چنین آمادگی خود در چهارچوب مصالح مبارزاتی جنبش کردستان به‌ تنهایی پی می‌گیرد.

صراحت در این زمینه‌ نیز شرط صداقت است.

  

18 مه‌ 2012

:

www.nasser-iran.com

info@nasser-iran.com  

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.