رفتن به محتوای اصلی

تغییر در استراتژی امنیتی آمریکا
28.01.2018 - 02:02

تغییر در استراتژی امنیتی آمریکا
هفته گذشته وزیر دفاع آمریکا "جیمز ماتیس" اعلام کرد که استراتژی نظامی آمریکا موازنه، یا مقابله متقابل با قدرت نظامی روسیه و چین می باشد. وی اعلام کرد که مبارزه بر علیه تروریسم دیگر در اولویت استراتژی نظامی آمریکا قرار ندارد. وی ضمن تاکید بر بستر مدرنیزه کردن ماشین نظامی و افزایش نیروهای نظامی در پایگاه های آمریکا بر افزایش بودجه نظامی آمریکا تاکید نمود. بدون تردید این اعلامیه نظامی آمریکا با برخورد سرد و گلایه آمیز چین و روسیه روبرو گردید و آنها این اعتراض خویش را بصورت علنی مطرح نمودند. اعلام چنین تغغیر سیاستی از طرف دیگر نشان داد گرچه دونالد ترامپ بعنوان کسی خارج از قدرت های نهادینه شده حکومتی آمریکا به مقام ریاست جمهوری رسیده است، هنوز قدرت های اصلی نئوکان حاکم بر آمریکا در مسائل کلیدی کشور سیاست گذاری میکنند و پدیده دونالد ترامپ یک دوران کوتاهی از تاریخ آمریکا را به خود اختصاص خواهد داد.
این تغییر استراتژیک در ابعاد سیاسی نظامی چه معنی دارد و چه پیغام هائی را نمایندگی میکند؟ آیا جنگ سرد دوباره بازمیگردد؟ اگر این فرضیه را که جنگ های جهانی اول و دوم هر دو بر پایه های تقسیم بازارهای جهانی میان بلوک های قدرت و امپریالیستی جهانی بود قبول نمائیم، ویژگی امروزین چنین کشش های مقابله گرانه در کجا می باشند؟ آیا این کشاکشی که خود را بصورت جنگ سرد نوینی نشان میدهد، بر بنیه های رقابت های بلوک های قدرت جهانی آمریکا و اقمارش از یک طرف، و روسیه و چین از طرف دیگر میباشد؟ یا اینکه نئوکان های نئولیبرالیسم و سرمایه داری کلان جهانی که آمریکا آنها را نمایندگی میکند، با بحران های بنیادین اقتصادی اجتماعی سر در گریبان هستند که تنها راه برون رفت از این بحران ها راه اندازی جنگ های منطقه ای پی در پی میباشد.
بودجه سالانه نظامی آمریکا با پانصد و شصت میلیارد دلار، دو برابر مجموع بودجه نظامی روسیه و چین، هشت برابر بودجه نظامی روسیه، یازده برابر بودجه نظامی انگلستان میباشد. یکی از علت های اصلی این امر تامین هزینه های دهها پایگاه نظامی آمریکا در اقصا نقاط جهان میباشد که از طریق آنها نئوکان های آمریکائی دکترین اقتصادی، سیاسی و امنیتی خود را بر اقمار دولت های هم پیمان خود دیکته میکنند. اگر به این بودجه، پرداخت بخشی از هزینه های حملات نظامی و تهاجمات نظامی آمریکا به کشورهای دیگر نظیر عراق، افغانستان و سوریه را توسط دولت های دیگری از قبیل عربستان سعودی، قطر و کویت را اضافه بکنیم، یا با بودجه نظامی همپیمانان پیمان ناتو در یک کیسه بریزیم، متوجه میشویم که حجم این بودجه تهاجمی در مقابل جهبه ای که بصورتی خواسته و یا ناخواسته در مقابل آن قرار گرفته است، تا چه میزانی غیر متوازن بوده و به میزان خطرناکی به نفع آمریکا سنگینی میکند.
با رشد بحران های اقتصادی در جامعه سرمایه داری جهانی و بخصوص آمریکا، چاپ تریلیون ها دلار اسکناس بدون پشتوانه و تزریق آن به بازار از طریق صدور اوراق قرضه دولتی، در کنار وابسته بودن ارزش دلار آمریکا بعنوان پول مبادلاتی بین المللی به صنایع نفتی نظامی، از یک طرف و قابلیت آمریکا در حفظ دلار بعنوان واحد چرخشی مالی بین المللی از طریق عرضه و تقاضا و تحمیل آن به اقتصاد جهانی، باعث گردیده است که دلار آمریکا در عین حال که اسکناس اصلی تبادلات بین المللی می باشد، بر بنیه ها و پایه های خیلی سست ارزش پشتوانه ای استوار میباشد. این مساله خود از عواملی می باشند که به ارتش آمریکا ویژگی تهاجمی داده است. این ارتش در تمام نقاط دنیا به دنبال جاهائی میگردد که بتواند در آنجا بحران جنگی بیافریند و جنگ آفرینی بکند تا اینکه بتواند کنترل خود را بر بازارهای نفتی نظامی حفظ کرده و حاکمیت دلار آمریکا را بعنوان واحد پولی مبادلات بین المللی حفظ نماید. جنگ افروی سودآورترین نوع تجارت در نوع خود میباشد که باعث میگردد تا در مقیاس های نجومی برای صاحبان اصلی سرمایه آمریکایی سود بدست آید که از طرف دیگر با خود کشتارها و آوارگی ها میلیونها نفر را با ویرانی کشورها به مردم مناطق مختلف دنیا به ارمغان می آورد. از طرف دیگر برای شرکت های بزرگ آمریکائی برای دهها سال آینده امکان سرمایه گذاری و سودآوری کلان را فراهم مینماید.
در پایان جنگ سرد، زمانی که گورباچف با رونالد ریگان و مارگارت تاچر بر روی توافق های بین دو قطب جنگ سرد کار میکردند، اتحاد جماهیر شوری حاضر شد تا درهای خود را بروی دموکراسی و انتخابات آزاد و دنیای غرب گشوده و اتحادیه نظامی پیمان ورشو را منحل نماید، طرف مقابل آمریکائی هم وعده متقابلی در زمینه وارد شدن روسیه و دیگر کشورهای اروپای شرقی به اتحادیه اروپا و عملکردی مشابه در مورد پیمان ناتو انجام بگیرد را داد. عوض این کار، وقتی گورباچف به وعده های خود عمل کرد، طرف آمریکائی انگلیسی جهت عمل نکردن به وعده های خویش، گورباچف را با کودتای روی کار آوردن بوریس یلتسین همیشه مست و خمار از کار برکنار کرده و خانه نشین نمودند. بار دیگر طرف های آمریکائی انگلیسی ثابت کردند که آنها فقط به دنبال آن هستند تا خواسته خود را به دست آورند، و قبل از رسیدن به چنین اهدافی حاضرند هزاران هزار وعده خوشایند به طرف مقابل بدهند. بعد از آنکه خرشان از پل رد شد و طرف مقابل به وعده های خود عمل کرد، اینها به تمام وعده ها و توافق هائی که خود داده بودند و زیرش را امضا کرده بودند پشت میکنند.
نقش تهاجمی آمریکا در تحت کنترل در آوردن تمام بازارهای اقتصادی از جمله بازارهای معدنی، بازارهای سرمایه گزاری، بازار نیروی کار ارزان، بازار مصرف جهانی و مکان های امنیتی و استراتژیک جهان بصورت نورم مقبولیت یافته جهانی در آمده است. در قبولاندن چنین عادی گری روانی در روان اجتماعی جهانی، رسانه های وابسته به نئوکان های بین المللی نقشی کلیدی ایفا می نمایند. اینها با بمباران شبانه روزی اطلاعاتی افکار مردم را از طریق خبرهای فیلتر شده و جهت دار گردیده و گاها خبرسازی های مصنوعی و دروغین قادر هستند تا از طریق پیروزی در جنگ های روانی، زمینه را برای تهاجمات و حملات اصلی نظامی فراهم نمایند. الان دیگر نبرد تجاری بین المللی دارد جای همکاری اقتصادی بین المللی را میگیرد. دیگر همکاری متقابل اقتصادی در جهت تامین سود طرفین متقابل برای نئوکان ها کفایت نمیکند. در عرصه اقتصاد بین المللی آنچه آمریکا میگوید و میخواهد، از طرف رسانه های آنها بر پایه های آزادی تجارت و آزادی مبادلات اقتصاد آزاد می باشد، اگر چه این عملکرد بر پایه های بستن تعرفه ها گمرکی بر کالاهای وارداتی، محدودیت های شدید بر سرمایه گزاری رقیبان آمریکائی، تحمیل کردن سرمایه گزاری های آمریکائی در کشورهای تحت نفوذ و پرداخت سوبسید به کشاورزان و دیگر تولید کنندگان آمریکائی برای مقابله با واردات کالاهای مشابه خارجی به آمریکا همراه میباشد.
تبدیل شدن امریکا به بزرگترین و یکه تازترین نیروی جنگ طلب امنیتی در تمام دنیا از یک طرف موجب افزایش تنش های امنیتی در خیلی نقاط جهان گردیده است. از طرف دیگر موجب شده است تا خیلی از دولت ها و نیروهای ناسیونالیست خواهان استقلال سیاسی و همچنین نیروهای اپوزیسیون حکومتی عملا، جهت حفظ سلامت خویش و تامین امنیت خود، خود را با قویترین و جنگ طلب ترین قدرت نظامی جهان، یعنی آمریکا همسو کرده و بعنوان دوست و همگام استراتژیک آمریکا در پروژه های بین المللی آنها همراه باشند تا بتوانند از این طریق هم حضور خویش را حفظ نمایند، امنیت خود را تامین کنند و هم با توافق های بلند مدت و استراتژیک با آمریکا بتوانند اگر در اپوزیسیون هستند، بر سر قدرت بیایند.
نقش امروزین سرمایه داری کلان جهانی در ایجاد بحران های جهانی دیگر نه فقط طبقه کارگر، بلکه تمام بشریت را در معرض خطرات جدی قرار داده است. اقتصادی که پایه های آن بر اساس مصرف گرائی متکی میباشد تا موسسات در چرخش مداوم باشند تا از این طریق بتوانند خدمات و کالاهای خود را دائما بفروشند تا اینکه برای سرمایه گزاران خویش سود ایجاد نمایند، نه از بابت کفایت ذخایز کره زمینی امکان پذیر است، نه از نظر تخریب زیست محیطی کره زمین و نه از نظر قابلیت مدیریت زباله های مصرف گرائی و از بابت افزایش گرمایشی کرده زمین . به این پدیده تامین امنیت سرمایه های در گردش جهانی سرمایه گزاران آمریکائی از طریق نیروهای امنیتی نظامی و پایگاه های آمریکائی را اضافه بکنیم. بازتاب های اجتماعی افزایش بیسابقه بیکاری در میان جوانان کشورهای توسعه یافته اقتصادی و عدم تامین امنیت درمانی و اجتماعی سالخوردگان و در حاشیه قرارگرفتگان اجتماعی این کشورها از عواملی میباشند که موجب گردیده اند تا اقشار و طبقات اجتماعی نوینی از قبیل جنبش زنان، به میزان خیلی قدرتمندی به جنبش های دموکراتیک بپیوندند.
اگر در عرصه بین المللی، کشورهای دیگری از طرق غیر جنگ افروزانه و غیر جنگ طلبانه بر پایه های تامین منافع متقابل طرفین مقابل در عرصه های اقتصادی، دیپلماتیک، استراتژیک و امنیتی به همکاری با کشورهای دیگر می پردازند، باید صف آنها را از نئوکان های جنگ طلبی که فقط و فقط بر پایه های تامین سلطه امنیتی مالی و اقتصادی سیاسی خویش بر مناطق ویژه جهانی به هم پیمانی های امنیتی و نظامی دست می زنند فرق گذاشت. در عرصه بین المللی نئوکان های آمریکائی و همکاران و هم پیمانان بین المللی آنها بعنوان چماق امنیتی نئولیبرالیسم و سرمایه داری کلان زورگوترین و مخرب ترین و جنگ افروز ترین و ویران گرترین قطب جهانی را تشکیل میدهند که طی همین چند دهه اخیر موجب کشتار میلیون ها و آوراگی دهها میلیون انسان گردیده اند.
زمینه ها و علت های اقتصادی چنین تصمیمی از طرف آمریکا جهت صف بندی نظامی در مقابل روسیه و چین را در چه بسترهائی میتوان جستجو کرد؟ بخش هائی از اپوزیسیون سرنگونی خواه ایران که در آستانه درگاه سنای آمریکا میخوابند، چه خوابی برای ایران دیده اند؟ آیا در صف بندی های بین المللی قطب های درگیر در خاورمیانه تفاوتی میان انگیزه های استراتژیک چین، روسیه و آمریکا وجود دارد؟ اگر جواب به این سوال آری میباشد، این ویژگیهای ماهوی در کجا میباشند؟
دنیز ایشچی 26-01-2018

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

دنیز ایشچی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.