دو گروه هستند که مردم را از تجزیهی احتمالی ایران میترسانند و خواسته یا ناخواسته به بهانهی دفاع از یکپارچگی کشور، از نظام اسلامی دفاع میکنند و مدام زیر زبانشان تجزیهطلبی را برای این و آن زمزمه میکنند تا ترس و هراس برای حفظِ نظام را زنده نگاه دارند.
گروه نخست تلکیفشان روشن است: کسانی هستند که با ایجاد توهم و ترس از سوریه شدن یا عراق و افغانستان شدن، سعی در حفظ نظام اسلامی را دارند. اینها خوب میدانند چه میگویند و چه میکنند، یعنی که کاملا برنامهریزی شده این توهم را ترویج میکنند تا در عینِ ایجاد تفرقه در بین اقوام ایرانی، تنها دلیلِ حفظِ نظام، گیرم با اصلاحات، را جلوگیری از فروپاشی ایران نشان بدهند.
گروهِ نخست میتوانند ایادی و یا وابستگان مستقیم یا غیر مستقیم به همین نظام باشند.
شگردهای اینها ایجاد توهم، ترس از آیندهای نامعلوم، برجسته کردنِ معتقدانِ طبیعی و ناچیزِ تجزیهطلبی، و شاخ و برگ دادن به ساقهای است که مطلقا در ایرانِ امروز، ظرفیت و تواناییِ تبدیل شدن به درخت را ندارد. یعنی که از هیچِ مطلق، پدیدهای ذهنی، توهمی تیره و تار میسازند تا به هر شکل ممکن حفظِ نظام را توجیه کنند، گیرم با اصلاحات یا هر حرکتِ دیگری که پابرجایی نظامِ اسلامی را تامین و تضمین کند.
اما گروه دوم:
اینها نخوانده ملاهایی هستند(به نظر من) که داشتههای ناچیز و عمومی و بدیهی و کاملا سطحیِ خود را، یعنی خوراکِ ذهنی خود را نه از راه مطالعه و تحقیق در تاریخ ایران، که از طریق همین رسانههایی که شبانهروز در حالِ انتشار اخبار و تبلیغاتِ موردِ نظرِ خود هستند، به دست میآورند.
به جرات میتوان گفت 98درصد از این آدمهایی که ترس از تجزیهطلبی را ترویج میکنند، حتی یک کتاب معتبرِ تاریخی از تاریخنگارانِ شناخته شده و بیطرف نخواندهاند.
به عنوان مثال و فیالبداهه میگویم. مثلا تاریخ 500 سالهی خوزستان اثر احمد کسروی، یا مثلا تاریخ هجده سالهی آذربایجان... یا دهها کتاب از این دست. طبیعی است که همهی ما یا همهی آنها که نظر میدهند، همهی این کتابها را نخواندهاند و انتظار این هم نیست که مردمِ عامی یا عادیتر بهدنبال تحقیق یا مطالعهی این نوع کتابها باشند، اما آنکه میخواهد حرف بزند، آنکه میخواهد نظر بدهد، آنکه خود را صاحبنظر میداند، باید خوانده باشد، باید تحقیق کرده باشد، باید مقایسه کرده باشد، باید در مورد خواندههایش فکر کرده باشد... وگرنه نشخوارِ برنامههای ساخته شده از سوی شبکههای تلویزیونی(که هدفی خاص را دنبال میکنند) که جزو دانایی یا دانستگیِ فرد محسوب نمیشود. کسی با هدفی چیزی را منتشر کرده، تو دیده و شنیدهای و همان را دوبارهخوانی میکنی.
این نوع آدمها درست در آن سوی مرزِ نادانی قرار گرفتهاند که از سرِ توهم و البته نادانی، خود را این سوی مرزِ دانایی و دانش تصور میکنند. این آدمها از سرِ نادانی، و البته با در نظر گرفتن وابستگی احتمالی مستقیم یا غیر مستقیم به نظام اسلامی، همچنان توهم تجزیهطلبی را ترویج میکنند و دانسته یا نادانسته در حفظ و مراقبت از نظام اسلامی شراکت میکنند.
دیگر چه بگویم؟
از این روشنتر و واضحتر نمیتوانستم نظرم را بنویسم دوست من.
17 می 2018 – 26 اردیبهشت 1397
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید