رفتن به محتوای اصلی

خیزش ها کی به نتیجه می رسند؟
06.07.2018 - 02:46

 

خیزش ها می آیند و می روند.

از 7 دی 1396، که اعتراضات گسترده ی مردم مشهد به فساد و گرانی به تندی سراسر کشور را در بر گرفت و به خیزشی سراسری تبدیل شد، حرکت های پی در پی اعتراضی، چون رویارویی درویشان گنابادی با رژیم در تهران (بهمن 96)، خیزش کشاورزان در اصفهان (اسفند 96)، خیزش کازرون (اردیبهشت 97)، اعتصاب سرَاسری کامیون رانان (خرداد 97)، خیزش کاسبان در تهران (تیر 97) و اعتراض به بی آبی در خوزستان (تیر 97)، یکی پس از دیگری برپا شده، با هجوم خشونت بار نیروهای امنیتی رژیم روبرو گردیده، ایستادگی کرده و جانباختگان، زخمیان و دستگیرشدگان فراوانی بر جا گذاشته اند.

همه ی خیزش های ماه های گذشته، با وجود اینکه در آغاز انگیزه های صنفی، مدنی و اجتماعی داشته اند، به تندی رنگ سیاسی یافته، با شعارهای سرنگونی خواهانه همراه شده اند.

هیچکدام از آنها زیر نفوذ و رهبری جناح هایی از رژیم نبوده اند. همچنین هیچ طرح پیشینی و سازماندهی سیاسی معینی در این خیزش های اجتماعی ـ سیاسی یافت نمی شود و ویژگی "خودجوشی" برازنده ی همه ی آنهاست.
هیچیک از این خیزش ها به خواست آغازین خود نرسیده اند و همگی با سرکوب و پیگرد رژیم جمهوری اسلامی روبرو شده و انگ "هدایت از خارج" خورده اند.

در کنار جان باختن و آسیب دیدن اندوهبار گروهی از ایرانیان دلاور شرکت کننده در خیزش های ماه های گذشته، دستاوردهای مثبت مهمی نیز برای آنها می توان بر شمرد، از جمله: 1 ـ کاهش اقتدار حکومت و در برابر آن افزایش جسارت مردم در برابر رژیم، 2 ـ ریزش نیرو و پدید آمدن ترس و دلسردی در میان نیروهای حاکمیت 3 ـ آشکار شدن این حقیقت که مشکلات صنفی، مدنی و اجتماعی ایران کنونی، راهکار سیاسی دارد و آن سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و برپایی یک سامانه ی سیاسی مردمسالار در ایران است.

اما این راهکار سیاسی چگونه تحقق می یابد؟ تا کی باید همایش ها و راهپیمایی های اعتراضی پر تلفات ادامه یابند تا به براندازی رژیم بینجامند؟ آیا خیزش ها، هرچند دلیرانه، انبوه و پرتوان، برای براندازی کفایت می کنند؟
در پاسخ باید گفت، که خیزش مردم، هرچند که بستر اصلی هر جنبش ملی و مردمی است، به تنهایی هیچ دگرگونی سیاسی بنیادینی را به بار نخواهد آورد. عنصر دیگری هم لازم است.

آیا نبود رهبری، مانع به نتیجه رسیدن خیزش هاست؟

نبودن رهبری برای جنبش، از سوی برخی از ناظران مسائل سیاسی ایران به عنوان کاستی اصلی جنبش سرنگونی خواه عنوان می شود. در پاسخ به این دیدگاه، باید گفت که از قضا مدعیان رهبری جنبش در اپوزیسیون سیاسی ایران فراوان اند. از سال ها پیش، جریان هایی برای رهبری جنبش ضد جمهوری اسلامی ابراز آمادگی و اشتیاق کرده و حتی رهبر، پادشاه، رئیس جمهور و اخیراً نخست وزیر هم برای ایران پس از سرنگونی نامزد کرده اند.

همچنین بسیاری از اشخاص منفرد، به ویژه در برونمرز، مدت هاست که در رسانه های گوناگونی خود را به عنوان رهبر سیاسی آینده ی ایران پیشنهاد کرده، ایرانیان را به همراهی با خویش فرا می خوانند.

اما مشکل در اینجاست که این مدعیان رهبری از نیروی سیاسی لازم برای ایجاد دگرگونی سیاسی در ایران، به عبارت دیگر از سازمان سیاسی کارآمد برای اثرگذاری بر وضعیت سیاسی کشور، برخوردار نیستند. آنچه که وضعیت سیاسی را دگرگون می کند، یک یا چند شخص نیستند، بلکه یک سازمان سیاسی نیرومند است. رهبر، تنها به عنوان جزئی از یک سازمان سیاسی دارای معنا و موجودیت است.

سازمان سیاسی کارآمد چگونه فراهم می آید؟

سازمان سیاسی، در ساده ترین تعریف، مجموعه ای از شماری انسان است که برای رسیدن به هدف سیاسی معین و مشترکی پیوند یافته، پیمان همکاری می بندند.

بدون هدف یا هدف های سیاسی معین، هیچ سازمان سیاسی ای پدید نمی آید. این هدف های سیاسی در متنی به نام "برنامه ی سیاسی" بیان می شوند. هرگاه برنامه ی سیاسی از سوی شماری از انسان ها پذیرفته شود و برای اجرای آن هم پیمان شوند، سازمان سیاسی تشکیل می شود، خواه نامی برای خود برگزیند، خواه نه.

کارآمدی یک سازمان سیاسی، به کارآمدی برنامه ی سیاسی و نیز به کارآمدی اعضای آن وابسته است.

برنامه ی سیاسی کارآمد، برنامه ای است که هدف هایی سنجیده و پژوهیده را مطرح کند، که هم بتوانند برای جامعه وضعیت شایسته ای پدید آورند و هم اینکه واقع بینانه و تحقق یافتنی باشند.
همچنین یک برنامه ی سیاسی کارآمد، هدف های سازمان را ـ از آرمان اصلی گرفته، تا راهبرد ها و سپس راهکار ها [1] ـ به روشنی بازگو می کند، به گونه ای که کسانی که می خواهند به آن بپیوندند، کاملاً دریابند که خود را به چه چیزی پایبند می سازند و قرار است چگونه به هدف های مطلوب خود برسند.

برنامه ی سیاسی شایسته برای ایران کنونی چگونه برنامه ای است؟

با بررسی شرایط کنونی جامعه ی ایران، که همسویی اکثریت عظیم مردم ایران در برابر یک رژیم تبهکار استوار بر اقلیتی کوچک را نشان می دهد، برنامه ی سیاسی درخور ایران امروز، برنامه ای است "جنبشی"، که با هدف برداشتن مانع بزرگ سیاسی (رژیم جمهوری اسلامی) از سر راه جامعه و پدید آوردن امکان حل دشواری های جامعه از راه همکاری آشتی جویانه و دموکراتیک همه ی قشرهای اجتماعی تدوین شود.

برنامه ی سیاسی دگرگونی در ایران، یک برنامه ی "حزبی" نیست که هدف های بلند مدتی را با گرایش به مصالح گروه های ویژه ای از مردم در نظر گیرد. هدف این برنامه به نتیجه رساندن یک "جنبش" با هدف هایی کوتاه مدت و همگانی است.

برنامه ی سیاسی دگرگونی در ایران باید دربردارنده ی دگرگونی سیاسی بنیادین در وضعیت سیاسی و اجتماعی جامعه باشد. از این رو براندازی کامل رژیم جمهوری اسلامی، بخش بایسته ی چنین برنامه ای است.
جدایی دین از حکومت و گستره ی عمومی (لائیسیته)، ضرورت دیگری است، برای التیام زخم های 40 ساله ای که از راه کاربرد ابزاری دین، بر پیکره ی سیاست، اقتصاد، دادگستری، فرهنگ و دیگر نهادهای اجتماعی وارد گردیده است.

سرانجام، برپایی دموکراسی استوار بر آرای آزاد مردم، به عنوان تنها سامانه ی سیاسی قابل پذیرش برای جایگزینی رژیم دیکتاتور و تام گرای جمهوری اسلامی، سومین ستون یک برنامه ی سیاسی واقع بینانه برای دگرگونی در ایران است.

برنامه ی سیاسی دگرگونی استوار بر این سه پایه، می تواند خواسته های بخش بسیار عظیمی از ایرانیان را در بر گرفته، گروه های گوناگون اجتماعی را برای دگرگون سازی بنیادین وضعیت سیاسی یکپارچه سازد.

از سوی دیگر، گنجاندن هرگونه خواسته و موضوعی که به نظر جالب می رسد در برنامه ی جنبش، منطقی نیست. برنامه ی سیاسی باید تا جای امکان فشرده و محدود باشد و تنها مهم ترین مسائلی را که لازمه ی دگرگونی در شرایط کنونی جامعه ی ایران هستند، شامل شود. هرگونه تفصیل گرایی و آوردن موضوعاتی که نیاز مبرم امروز نبوده، تنها موجب اختلاف میان نیروهای اجتماعی همسو می شوند، از کارآمدی برنامه ی سیاسی می کاهد.

موضوعاتی همچون شکل صوری حکومت آینده (جمهوری یا پادشاهی)، درجه ی تمرکز دستگاه سیاسی و اداری (تمرکز، فدرالیسم، یا عدم تمرکز اداری) و ویژگی های نظام اقتصادی آینده، در شرایط کنونی ایران موضوعاتی فرعی هستند، که باید نه امروز، بلکه پس از سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی، به دست مجلس مؤسسان منتخب مردم ایران تعیین تکلیف شوند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1] هر هدف سیاسی، می تواند برای هدف عالی تر به منزله ی یک ابزار یا راهکار ایفای نقش کند، چنانکه برای نمونه برگزاری انتخابات آزاد در همان حال که یک هدف سیاسی است، وسیله و راهکاری است برای هدف برپا سازی دموکراسی و دموکراسی، در عین اینکه خود یک هدف است، وسیله ای برای برآوردن آرمان نیکبختی شهروندان کشور می باشد.

 

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کاوه جویا

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.