رفتن به محتوای اصلی

سکوت کنیم یا به پا خیزیم؟ ( در جواب پرسشی که این روزها از بنده می پرسند )
01.08.2018 - 18:32

دوستان زیادی نظر مرا راجع به اعتراضات اخیر پرسیده اند و اینکه آزربایجان چه کار باید بکند.

اینبار می خواهم وقایع را جور دیگری برایتان بچینم. شهرهای فارس نشین دارند برای اعتراض به پا می خیزند. درست در این لحظه ی حساس حاکمیت برای تبریز طور دیگری بازی در می آورد. جواد طباطبایی منفور آزربایجانی ها را می فرستد به مرکز تبریز یعنی خانه ی مشروطیت.
من بیشترین متن را درباره ی این موجود مانقورد نوشته ام اما بازی را باید از همه ابعادش سنجید. حاکمیت و به خصوص اصولگرایان توجه مدیای ما را به خانه ی مشروطیت و امثال جواد طباطبایی می کشانند تا اگر احیاناً تبریز هم قصد پیوستن به اعتراضات را داشت با این روش های انحرافی نگاهش به سمت دیگر بلغزد. نباید خود را با سگ های راهزنان مشغول سازیم و فرصت و میدان را به شمشیرهای راهزنان ببازیم.

نکته ای که نباید از منظر ما گم شود بازی دو جانبه و کثیف حاکمیت است. یعنی به هنگام ایجاد مشکلات منطقه ای و داخلی، در خصوص ملیت های ایران و به خصوص آزربایجان تقسیم کار و یا بهتر بگویم تقسیم بازی می کنند. بدینصورت که به شاخه ی اصلاح طلب ( دولت فعلی ) برنامه داده می شود تا علیه ملیت ها از جایی و بر سر موضوعی پروژه ی توهین و تخریب راه بیفتد. بعد از آن که موضوع را راه انداختند و گرمش کردند بخش دوم بدنه ی حاکمیت یعنی اصولگرایان وارد گود می شوند و در مخالفت با پروژه ی توهین و تخریب و در دفاع از حقوق اقوام ( به زعم آنها ) و ملیت ها ( به زعم ما ) به ادامه ی بازی می پردازند. متاسفانه بدنه ی راسیسم و پانفارسیسم ( بیرون و درون ) از آنجا که با پروژه ی تخریب و توهین و سرکوب همصدا می شود بازی به نفع حاکمیت ورق می خورد.

برای همین دوران گذر از خُرده اعتراضات میدانی فرا رسیده است.

باید به فکر اعتراضات وسیع و فراگیر و ملی برای آزربایجان باشیم و آیا می توانیم در این لحظه ی حساس آن را بیازماییم؟ نظر فعلی من انجام کنشی برای فراگیری متدی نو با حفظ روح مستقل تورکچولوک و آزربایجانچیلیق در مبارزه با استعمار است.
مبارزه ی ما اگرچه علیه تورم و فقر هم می باشد اما روح اصلی و جان کلام مبارزه ی ما ستیز با استبداد و استعماری است که سالهاست در محو و انکار و حذف ما می کوشد.

به نظر می رسد حاکمیت هم با روش های همیشگی و شناخته شده سعی دارد آزربایجان را در سکوت نگهدارد. جنس سکوتی که ما برای آزربایجان ترسیم کرده ایم اگرچه صد و هشتاد درجه با جنس سکوتی که حاکمیت برای آزربایجان خواب دیده فرق دارد اما ما باید کاری کنیم که موازی کاری نشود. آیا وقت آن است که از شلوغی شهرهای دیگر استفاده کنیم و گردهمایی های خویش را با رنگ و جنس خواسته های خویش و همزمان با اعتراض شهرهای دیگر ممالک محروسه دنبال کنیم؟

مطالبات فارس ها و شعارهای آنها معلوم است. آنها به گرانی و تورم و بی آبی و البته به رضاشاه و کوروش و غیره می پردازند. آیا ما می توانیم صرفاً به آزربایجان و مطالبات سیاسی و مدنی خویش بپردازیم؟ آیا می توانیم با شعارهایی که نقشه راه ما را برای رسیدن به رهایی ترسیم می کنند از شلوغی شهرهای ممالک محروسه استفاده کنیم و رنگ مرزهای آینده خویش را رقم بزنیم؟ آیا باید این راه را هم تجربه کنی؟ آیا بهتر است با استفاده از فضای موجود علیه مرکزگرایی و استبداد و استعمار وارد فعالیت های میدانی وسیع شویم؟

آیا توان آن را داریم که شعارها و خواسته های خویش را علیه استعمارگری هدایت کنیم؟

آنهایی که مرد عمل هستند بسم الله. بارها گفته ام که خواسته ی ما صرفا تدریس و آزادی زبان تورکی نیست. الان کار به جایی رسیده که دست راست خامنه ای یعنی امام جمعه ی جلفا و حتی خود خامنه ای هم دارند از اصل پانزده و زبان تورکی به اصطلاح حمایت می کنند. استعمارگران با شیوه های استعمارگری جدید قصد منحرف کردن حرکت ما را دارند. آنها با به راه انداختن بحث حوزه ی نرم زبان سعی دارند مطالبات سیاسی و فرهنگی ما را در حوزه ی زبان خلاصه کنند. تاکید می کنم که ما از مرحله ی مطالبه ی زبان عبور کرده ایم و به مرحله ی مطالبه ی استقلال سیاسی و فرهنگی رسیده ایم.

امروز جسارت به این است که با توسل بر حرکت های مدرن اجتماعی و سیاسی بتوانیم به راحتی مطالبات سیاسی و فرهنگی خویش را بر زبان آوریم. یعنی فلسفه ی تورکچولوک و آزربایجانچیلیق را در جغرافیای سیاسی و فرهنگی خویش به تعریف بنشینیم.
به ضرس قاطع می گویم که استبداد آخوندی هم، به اندازه ی نژادپرستی پانفارسیسم خطرناک است و ما نباید در مقاطع حساس برای کوبیدن پانفارسیسم طوری عمل کنیم که به نفع استبداد آخوندیسم تمام شود. آنچه مرا نگران می کند حرکت های انحرافی استبداد آخوندی در درون حرکت ملی است.

آنچه مرا نگران می کند این واقعیت است که مثلاً به یکباره امام جمعه ی جلفا در دفاع از زبان تورکی با یک اعتراض علیه بطحایی ( مطابق با پروژه ای که عرض کردم ) می شود قهرمان مدیای ما. باید هوشیار بود. ما باسلطنت طلب ها و مجاهدین و اصولگرایان و اصلاح طلبان و بقیه ی مخلفات استعمارگری همزمان می ستیزیم. باج دادن به بخشی از بدنه ی استعمارگری برای کوبیدن بخش دیگر آن کاملاً اشتباه است.

ما ضعف های زیادی داریم. ناشیانه هایی که دنبال طلب های خرد و جزئی اند، توهم لیدرسالاری و کوبیدن خودی ها به مراتب بدتر از کوبیدن دشمن و ... باید صریح باشیم و ضعف ها را بگوییم و بشناسیم و بر طرف کنیم. چون همه ی دشمنان ما ( همه ی شاخه های استعمارگری ) در درون این ضعف ها لانه می کنند. آیا مثل قبل که سکوت آزربایجان به نفع ما بود اینبار آزربایجان اگر به خاطر خویش و نه برای همسویی با معترضان جریان های آسیمیلاسیون به پا خیزد خواهد توانست تجربه ای بر حرکت بیفزاید و رنگ و سنگ شعور و شعار های سیاسی خویش را به استعمارگران نشان دهد؟

آنچه بر آن مطمئنم این است که نباید اجازه دهیم استعمار و استبداد در سایه ی سکوت به حق ما با ناحقی و با دلایل انحرافی سُکنی گزیند و سکوت آزربایجان را سنگر امن خویش در سرکوب آزادی بداند و بقای خویش را تضمین کند.

جسارت در این است که به هر بهایی رهایی و استقلال را بسراییم. ما در معادله ی آینده ی منطقه، آزربایجانچیلیق و تورکچولوک را باید شفاف و صریح خط کشی کنیم. به قاراباغ و قاراداغ و دریاچه ی ارومیه و کریدور شیطانی و بلایایی که سرمان آورده اند بیندیشیم. نسل نو باید در ساحت کارهای میدانی به شیوه های جدید روی بیاورد و از شیوه های لو رفته و منحرف شده ی سنتی بپرهیزد و مواظب دلال های سیاسی و قهرمان سازی های مخرب و معامله گران مافیایی بیرون باشد.

حتی در صورت خیزش باید دقت کرد که ما به اعتراضات اپوزیسیونی که برای بقای ایرانشهری می جنگند نمی پیوندیم بلکه اتفاقاً علیه ایرانشهری آنها بر می خیزیم.

باید مواظب این گروه و گروه هایی که در خارج مترصد نشسته اند تا کوچکترین خیزش ما را با قَدَرقدرتها معامله کنند و به نوعی به نام خود ثبت کنند بود. و اگر در گریز از انحراف و کنترل حاکمیت ضعیف عمل کرده و به انحراف و کنترل این دو گروه فرصت طلب بیفتیم همان بهتر که همین سکوت را ادامه دهیم. یعنی اگر توانش را داریم صرفاً برای آزربایجانچیلیق و تورکچولوک به پا خیزیم نه برای همسویی با دشمنان خویش. مبارزه ی ما و هدف ما نوشتن تقویم و طالع ملت تورک و ملت های محروسه ی دیگر است. شعارها و طرح خواسته ها مهم است. یعنی نباید شعاری داده شود که بهانه به دست معترضان پیکره ی استعمار بدهد و آنها بر بوق و کرنا بدمند که ؛ « دیدید آزربایجان هم به ما پیوست.» آیا ما خارج از متن و بطن شرایط سیاسی در منطقه ی خاورمیانه می توانیم به تنهایی زمینه ساز اعتراض هایی گسترده در آزربایجان باشیم؟ آیا می توانیم از شرایط سیاسی موجود نهایت بهره را به نفع آزربایجانچیلیق و تورکچولوک ببریم؟

در متن بعدی با جزئیات بیشتر و با پاسخ ها برایتان حقایقی را در میان خواهم نهاد.

در پایان خیلی واضح باید عرض کنم که امید من فقط ابتکار عمل نسل جدید و باسواد و جسور است.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

محمدرضا لوایی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.