رفتن به محتوای اصلی

گرنیکا٬محسن و رضا پهلوی
01.06.2012 - 17:46

 

چندین مدت است که از زبان هرکسی کلمه فدرالیسم و بحث ملیتها را میشنویم و انگاراین واژه همانند شهادتینی شده است که دشمنان دیروز فدرالیسم و دوستان امروز آن برای نزدیک تر کردن خود به ملیتها لزوم ادای آنرا پی برده اند و مسلمانیشان همان زبانی است و در دل هنوز که هنوز است فدرالیسم و هربحثی مربوط به ملیتهای حرام مطلق است و زهر مغلق!

در ازمنه جنگهای داخلی اسپانیا ۲۶ آوریل ۱۹۳۷ شهر گرنیکا ی باسک توسط ۲۸ هواپیمای آلمان نازی مورد بمباران قرارگرفت و صحنه بسیار دردناکی را به وجود آورد که پابلو پیکاسو آن را به زیبایی و دردناک در تابلویی به همین نام به تصویرکشید.هنگامی که یک افسر آلمانی از او پرسید که چه کسی پیش طرح تابلوی گرنیکا را تهیه کرده است؟پیکاسو گفت شما تهیه کرده اید!او حتی اجازه نداد این تابلو به اسپانیا برود تا زمانی که به درخواست او دموکراسی در اسپانیا برقرارشود ولی او این را ندید و ۲ سال بعد از مرگ او فرانکو رفت و تابلوی گرنیکا به گرنیکا مهمان شد.

....شازده٬ آقا٬جناب و یا هرچه که دوست دارید خطابتان کنم که من بی غل و غش خطابتان میکنم آقای پهلوی این تابلویی که ما آن را به تصویر میکشیم را شمایگان و یا بهتر بگویم پدرانتان همچون فرانکو و رژیم شوونیستی کنونی همچون نازیها تهیه کرده اند و نقاش این تابلو مقصر نیست!

 نمی خواهم شما را به جرم پدرانتان محاکمه قلمی کنم زیرا آنها هرچه بوده اند برا یخود بوده اند و لیک اگر محمدرضا پهلوی و یا رضا پهلوی نبود شمایی در این اتدازه و پوزیسیون وجود داشتید!آیا این همه ثروت و تاریخ بالادست و پایین دست حول و حوش نام شما نمی چرخید اینگونه حرف می زدید و یا تریبونی برای بیان نظرات خود داشتید ؟فرق شما با من این است شما شاهزاده اید و من فرزند روستا زاده ای که انقلاب کرد حال درست یا غلط علیه پدر شما برخواست!فکرکنم هنگامی که از ایران خارج شدید ۱۸ سالتان بود٬عنفوان جوانی کودکی که تنها مسبب خروج خود و خانواده اش را امدن رژیم اسلامی میدانست و اکنون نیز مقصر نیست اگر فرض کند درد این مردم تنها و تنها حکومت توتالیتر اسلامیست حرجی بر او نیست زیرا او تنها این را دیده است٬هنگامیکه در ۱۳۲۴ هجری شمسی ابوی گرامی شما کتابهای پدران فدرال خواهان و هویت طلبان و تجزیه طلبان و هر اسمی که به انها می دهید را سوزاند

۶ سال قبل از شما هم در مسجد سلیمان فرزندی به دنیا امد بنام محسن رضایی که با وجود اینکه همسایه اعراب بود ولیک هیچ چیزی از آنان درک نکرد.محسن رفته رفته بزرگ شد یعنی شما سبب شدید محسن بزرگ شود و بعد آمد شد فرمانده سپاه پاسداران٬حال با او نیز کاری ندارم که پدرش که بود و در آرژانتین چه کرد و چه شد و احمدی نژاد به او چه گفت.لیک فرزند او پس از پناهنده شدن به آمریکا پرده از برخی رازها گشود و به نوعی صلاح خود را در جداکردن عقیده و راهش از پدر دید اما شما همان راه پرتان را رفتید با رنگ و لعاب خوش عوام فریب و با همان پولهایی که بابا به جای نان داده بود خرج تفکرات خود بنام مردم ایران کردید وفکر کردید سلطنت نیز همانند تفکر شیعی غیبت صغری و کبری دارد و شما هم اکنون در غیبت صغری به سر می برید و لیک ندانستید که فرزند غایب این غیبت مشروع نیست!

محسن رضایی بر خلاف شما در دانشگاههای امریکا علوم سیاسی نخوانده است٬ ۸سال جنگ کرده است آنهم جای تقدیر است برای دفاع از عقیده و اندیشه اش بوده است٬اما دست او نیز در بعضی امورآلوده به خون بیگناهان است بیگناهانی که من حسشان میکنم ...صدایشان را هم در زندانهای پدر شما و هم در زندانها پدر انها شنیده ایم.حال این فرد پاسدار و به قول شما عوامل خزنده رژیم می آید و دوباره از فدرالیزم اقتصادی صحبت میکند انهم در کجا در قلب آذربایجان تبریز و شما هم از فدرالیزم صحبت میکند انهم در کجا در قلب شبکه های عرب یعنی العربیه!

او پدرو مادرش از لرهای بختیاری هستند و لیک مادر شما ترک بود  و انتظاری از محسن نبود اگر چه سالها در خاک اعراب جنگیده است ذره ای از زجر عربهای خوزستان بفهمد و لیک اندکی نرم تر صحبت کرد و گفت آقایان ما نیز به فدرالیزم داریم اما...ازنوع اقتصادی !انهم در اتمسفر بسته رژیم اسلامی!ولیک شما مادرتان ترک بود ولیکن سعی نکردید اندکی از درد همان مردمی بفهمید که پدرتان به اسم سرخ و سیاه زیر لگدهای پوتینهای سربازان مدافع تاج و تخت له شدند و تاریخ را نیز به نام خود زدید.....روز نجات آذربایجان ۱۶ آذر ۱۳۲۴!!!

محسن رضایی و یارانش نیز در جریان خلق مسلمان آذربایجان باز هم لگد مال کردند آنچه را که سالها پیش پدر شما لگد مالش کرده بود.پروژه و یا بهتر بگویم پروسه فدرالیسم و اینکه امروزه ناگهان رضا پهلوی از این موضوع سخن میراند زیاد عجیب نیست زیرا رضا این را به چشم خود می بیند که ایرانی که پدربزرگش به این اسم بنا کرد چونکه مبنای درستی نداشت و براساس خون و نفاق و تک محوری بنا شده بود دیگر نمی تواند برروی این امواج متلاطم سیستم فرهنگی یک دست سالم به بندر برسد و همانند او محسن رضایی!

نکته اتفاق در بیان رضا پهلوی برای یکپارچه نگاه داشتن این حکومت و یا حکومت آتی مشروعیت دادن به سلطنت خاندان پهلوی در زیر لوای پوپولیسم و مخارج کلان سفرهای خویش بر پایه بودجه ملی ای که پدرش به او ارث گذاشت بودجه ای که ذره ذره اش متعلق به تک تک مردم این سرزمین بود.نکته اتفاق در بیان محسن رضایی برای فدرالیزم اقتصادی نیز همانند اوست اما با یک فرق !محسن رضایی بر گسستگی جامعه بر اساس تبعیض ها واقف است و میخواهد بر اساس مذهب و دین این یکپارچگی را حفظ کند بر مبنای بودجه ای که دره دره اش متعلق به تک این مردم است و در این بین هردو از حق آنانکه زیر پای این طرحهای پوشالی له میشوند غافلند.چه شده است که نمایندگان و یا بهتر بگویم تفکر اسلامی-فاشیستی حکومت و تفکر سلطنتی –باصطلاح پلورال هردو به این نتیجه رسیده اند که آری آنانکه قشر وسیعی و حداکثری این جامعه را تشکیل میدهند حق دارند که حق داشته باشند!حتی جالب تر از این سایر نهادهای دموکرات تر اپوزیسیون همانند کمونیست کارگری و مینا احدی در بیان خود دیگر از تمامیت ارضی مدافعه نمی کنند!

عامل اتفاق در دوران پهلوی خدا و شاه و میهن بود و در دوران خمینی٬خدا و ولایت فقیه و میهن .خود نیز بهتر میدانستند که آنچه که شمروعیتش بیشتر است را استفاده ابزاری کرده و در صدر قراردهیم(خدا) و آنچه که ما به آن مشروعیت میدهیم را در رتبه بعدی(شاه-ولایت فقیه) و آنچه که مشروعیتش در رده های اسفل است را در رده انتهایی قراردهیم(میهن)

میهنی که از همان ابتدا مشروعیت نداشت و خود نیز خوب میدانید٬میهنی که مرزهایش خود عامل تجزیه ملتهای مختلف بوده است نمی تواند ثبات داشته باشد.میهنی که مشروعیتش نه از پایین به بالا(صعودی) بلکه از بالا به پایین(نزولی )است خود سیستم دیکتاتوری را باز پروری میکند!

بقول پاسکال وحدتی که نتیجه اش کثرت گرایی باشد وحدت نیست!حالی که ترک کرد را٬فارس عرب را٬کرد بلوچ را قبول نداشته باشد نه تنها در ایجاد این کثرت گرایی معلول خواهمی شد بلکه بصورت سیستماتیک رفته رفته از دموکراسی دورتر به سوی سیستم توتالیتر خواهیم رفت.رضا پهلوی نکته اتفاق قشر سلطنت طلب است و این نکته خود مشروعیت ندارد حال اگر مشروطیت داشته باشد زیرا سلطنت پهلوی از بدو تولد با بنای غیرقانونی و حذف دیکتارگونه سلطنت قاجار به وجود امد و این وجه تمایز این نوع ساختار با حکومت جمهوری اسلامیست زیرا قبول کنیم یا نکنیم رژیم اسلامی با شمروعیت گذرای ابتدایی بنیان شد و لی در همان عنفوان خود این را از دست داد زیرا با عوام فریبی و حذف مخالفان درونی آن مشروعیت ابتدایی خودرا از دست داد و حال اگر اکنون می بینیم برخی فاناتهای رژیم تهران هنوز بر بازگشت به ابتدای جمهوری اسلامی تایید می ورزند به خاطر قرینه ذهنی همان ابتدای انقلاب است ولی فاناتهای سلطنت هنوز برای مشروعیت خود فاقد قرینه ذهنی هستند.

سخنان رضا پهلوی بیش از همه همین فاناتها را دچار سردرگمی کرد از سکویی گرفته تا الهه بقراط همه و همه به او حمله کردند زیرا در تفکرات همه این قشر حتی انجمنهای ایالتی و ولایتی نیز مشروعیت ندارد و تبعیض در جامعه ایران تنها و تنها به مقوله مذهب و جنسیت باز می گردد.سیاست انگلیسی در شیعه کردن آذربایجان و سنی ماندن کردستان بیشتر و بیشتر این هویت مذهبی را نمایان میکند زیرا به صورت پازلهای سیاه و سفید ملیتهای مختلف همجوار را شیعی و سنی کردند تا به جای درخواست احقاق حقوق ملی خود جدال را بیشتر بر سر مدهب بگذارند و رفته رفته برای قدرتمند تر شدن از حقوق ملی دور به سوی حقوق مذهبی رهنمون شده و از این طریق شروع به یارگیری کنند.لذا پس از ورود حکومت نامشروع پهلوی و به قول آقای رضا پهلوی با ورودش ساختارهای نوین را ساخت و به جای مذهب اینبار نکته مشترک را در زبان و نژاد دید زیرا در جهان مدرن تاکید بر مذهب گرایی و پوشینه کردن حاکمیت با فاکت مذهب میتوانست به اضمحلال حکومت بیانجامد ٬با آنکه هر از گاهی جهت وجاهت دینی خود استمساکات مذهبی نیز داشت.لذا وحدت بر اساس نژاد شد و ملیتهای مختلف هم اکنون بعد از گذر وحدت مذهبی به سوی وحدت نژادی و زبانی هدایت شدند ٬کردها و ترکها و عربها دیگر نداشتیم٬ممالک محروسه نام ایران گرفت!لذا ساختارها شکست٬شورشها در کردستان و آذربایجان و اهواز صورت گرفت زیرا عامل اجباری وحدت بنیادی نامشروع داشت حال انکه خوراک مذهبی به صورت خزنده هزاران سال از سوی ساختارهای قدرت ترویج میشد و شکافها نمایان تر شد زیرا تا کنون حس میشد این ملیتهای یکپارچه هستند زیرا دید امت اسلامی و بعضا شیعوی بر ان سرپوش می گذاشت.در رژیم اسلامی نیز دوباره بازگشت به وحدت مذهبی شد و لیکن زخمهای جا مانده از حکومت شوونیستی قبل توسط این حکومت مرهم نشد و با مشروعیت گذرای عنفوان انقلابی به صورت موقت تخفیف و سپس عیان شد.حال باید پرسید این عوامل اتفاق چرا و چرا میسر نبودند ٬سئوالیست که سالها می پرسیم و گنجی میگوید و پهلوی میراند و خامنه ای می برد و همه و همه بر ساختن بنای بهشت شداد خود بر روی این صخره کنعانی واقفند.

محسن رضایی حال آلترناتیوی پیدا کرده است بنام اقتصاد و یا بهتر تریم فدرالیزم اقتصادی یعنی مدلی از اتحاد اقتصادی اروپای واحد!زمانی که امثال گنجی و رضایی از ملک مشاع صحبت میکنند و میگویند که یک فارس همانند یک ترک و یا کرد در آذربایجان و کردستان سهم دارد فقط و فقط معضل را در خاک میبینند و نمیگویند که چرا یک ترک و یا عرب و بلوچ در سایر حقوق حقه فارس سهمی ندارند و با این بی عدالیت و عدم توازن نمیتوان از ملک مشاع صحبت کرد لذا رضایی بسیار هوشمندانه تر از شاهزاده پهلوی آمریکا دیده این مساله را دید میزند او نیز میدانند این ساختار یکپارچه جامعه متزلزل است و درمانش را مشکل اقتصادی میداند او میداند اگر کردها و ترکها و عربها را وارد اقتصاد باصطلاح ملی کنند  و نیاز مالی را با تولید ملی جوش بدهند میتوان این وحدت پوشالی را اندکی حفظ کرد و سبب شد باصطلاح الان هم آنرا مشاهد ه میکنیم همانند ترکان آذربایجانی که اکثرا در تهران وارد بازار شده اند  و به جای تصرف و خرج وجه در جهت رشد حرکت ملی خود وابسته حکومتی و نفع شخصی بشوند و باید گفت بعضا حکومت در این سیاست موفق بوده است و اکنون پس از این مرحله آزمایش که اکثریت ملی یعنی ترکان را از لحاظ اقتصادی انهم مهره ای قوی مالی را به خود پیوند زد این را در اهواز و کردستان و بلوچستان امتحان کند واگر این سیاست خزنده خود را با این اقتصاد مرده بتواند عملی کند کار سخت تر خواهد شد هم برای اپوزیسیون ملل و هم برای دولت !زیرا دولت وابسته به اقتصاد کوچک  متفرق خود رفته رفته دست از این توان مالی بسته و به مرور حضور ملیتهایی که شناخت کافی به علت هیجانی بودن قشر پوستی آنها ندارد میتواند نرم وار حکومت را آچمز کنند و از سوی دیگر میتواند با تکیه بر سیاست اقتصادی خود در مقابل سیاست ایرانی گری و فرهنگ ایرانیسم باند احمدی نژاد و مشایی مقابله به مثل کند.چه جریان احمدی نژاد و مشایی و چه رضا پهلوی و چه جریان رضایی و هاشمی همه و همه دنبال آلترناتیوی برای عدم فروپاشی هستند.جریان پهلوی پس از قبضه زیرکانه پان ایرانیسم تک صدایی از سوی باند مشایی لزوم را بردادن شعارهایی سوسیالیستی و عفو عمومی و انسانگرایی داد که با توجه به عدم مقبولیت عام٬وجهه نا زیبای پهلوی در بین قشر روشنفکر(نه در بین عوام که به علت سیاست اقتصادی غلط رژیم اسلامی ٬شاه را فقط در ارزانی میبینند) چنان مورد توجه قرار نگرفت و پهلوی را در یک تشویش برای دست یازیدن به یک سیستمی قرارداد که با استفاده از نام  پخش شده پدری و پول ملت به نوعی خودرا جدا از سلطنت طلبی قلمداد کند و روزی به چپ و شبی به سبز چشم بیاندازد.

در نشست حزب مشروطه ایران در ۲۶ سپتامبر ۲۰۱۰ دکتر اکملی به صراحت میگوید که: شهریار ایران گفته است که فدرالیزم یک گزینه دموکراتیک است...درمورد اینکه ایشان گفته اند من حمایت میکنم چیزی ندیده ام....رحیمی میگوید: ما می دانیم که دوستانی که طرفدار فدرالیسم هستند دست ‌شان بخون مردم اگر تا بحال آغشته نشده باشد، آلوده خواهد شد. شدیداً هم آلوده خواهد شد...داریوش همایون میگوید: خلاصهء مطلب این است که فدرالیسم در ایران – دوستان خوب بیان کردند – مقدمهء تجزیه است بی تردید. برای اینکه اینها از حالا دارند می‌گویند ما می خواهیم ملت‌های کرد، ترک، بلوچ، ترکمن و عرب در ایران درست کنیم با مرزهای زبانی مشخص. در عمل یک فارسی زبان در هیچ‌کدام از اینها راه نخواهد داشت. یک کرد زبان در آذربایجان راه نخواهد داشت و برعکس. چون مناطق فدرال زبانی است. مسئله بر سر زبان است و بر سر عدم تمرکز نیست. برای فدرالیسم همان‌طور که دوستان گفتند ایران را باید تکه تکه کرد. آخر چرا؟ مگر بیمار شده‌ایم؟ کشوری هست و احتیاج دارد به عدم تمرکز و تصمیم ‌گیری مراجع محلی خودشان. بیائیم آن را تکه تکه کنیم؟ با چه تکه تکه کنیم؟ با اسلحه! برای اینکه اگر آنها آن طرف مسلح می‌شوند و از بیرون به یاری‌شان می‌آیند آن طرف دیگر هم اسلحه بدست خواهد گرفت. بقیه هم اسلحه بدست خواهند گرفت و ایران الان پر از اسلحه است. مردم را که نمی‌شود با زبان خوش از خانه‌شان بیرون کرد.......

وحال جبهه درونی رژیم در این مورد چه میگوید:

رضایی در رونمایی کتاب فدرالیسم اقتصادی خود میگوید: فدرالیسم اقتصادی به این صورت است که اگرچه دولت متمرکزی در ایران وجود دارد، اما در برخی از ابعاد مسوولیت‌ها و اختیارات در زمینه اقتصاد و تجارت (اعم از صنعت، کشاورزی و همه اموری که به اقتصاد مربوط است) در شهرستان‌ها و استان‌ها و روستا‌ها به مردم داده می‌شود. اقتصاد در این طرح از سیاست جدا می‌شود، یعنی به دست کار‌شناسان و مردم می‌افتد که مجلس در راس تصمیم گیری‌های آن‌هاست و به این ترتیب یک چارچوب باثبات شکل می‌گیرد و متناسب با اقلیم و مزیت‌های هر استان، برنامه‌ریزی‌های اقتصادی صورت می‌گیرد و یک هم‌افزایی ملی در اقتصاد شکل می‌گیرد.

در حال حاضر در ایران در تهران تصمیم می‌گیرند و این تصمیم برای سراسر استان‌ها به کار گرفته می‌شود در حالی که هر منطقه‌ اقلیم و مزیت‌های خاص خود را دارد. در حال حاضر نیز که کشور به سمت خصوصی شدن خیز برداشته است، نظام دولتی مانع این امر است. یعنی نخستین رقیب کارآفرینان در بخش خصوصی، دولت است.

وی افزود: در حال حاضر هشتاد درصد دنیا با فدرالیسم مالی اداره می‌شود. در این طرح می‌توان از همه توانایی‌های ملی در پیشرفت استفاده کرد و برنامه‌ریزی‌های صورت گرفته باید متناسب با هر استان باشد. در حال حاضر در ایران در تهران تصمیم می‌گیرند و این تصمیم برای سراسر استان‌ها به کار گرفته می‌شود در حالی که هر منطقه‌ اقلیم و مزیت‌های خاص خود را دارد.

رضایی به سابقه فدرالیسم اقتصادی در ایران اشاره کرد و گفت: اگر به سابقه تاریخی مدیریت اقتصادی فعلی ایران نگاه کنیم، مشاهده می‌کنیم که تا قبل از رضاخان، در تاریخ ۲هزار و چند ساله، ایران همواره به صورت فدرال اداره می‌شده است، یعنی نظام متمرکز دولتی از زمان رضاخان و با هدف یکپارچه‌سازی و برای تامین امنیت در ایران رایج شد. بعد از انقلاب نیز صنایع ایران، ملی و در دوران جنگ صنایع بیشتر دولتی شدند..... وی تصریح کرد: اقتصاد یک صرفا یک پدیده اقتصادی نیست بلکه فرهنگی و اجتماعی نیز است.

رضایی گفت: نمی‌توان یک برنامه اقتصادی واحد را برای اقلیم‌ها و مناطق مختلف با فرهنگ‌های متفاوت ارائه کرد، بنابراین نخستین مسئله پیوند مردم با اقتصاد است.

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در ادامه تصریح کرد: مردم باید اقتصادی شوند به این معنی که هر فرد بتواند کارآفرین باشد و اقتصاد نیز باید مردمی شود یعنی مردم هر منطقه بین خود و اقتصادشان شکاف عمیقی حس نکنند، بنابراین باید اقتصادی طراحی کرد که مردم با آن ارتباط برقرار کنند.وی، در زمینه رسیدن به این هدف برقراری فدرالیسم اقتصادی را مناسب دانست.

 این مساله که به نوعی از سوی اصلاح طلبان میانه رو٬کارگزارن سازندگی و محافظه کارانی چون هاشمی هدایت میشود و محمد خاتمی نیز در دوران ریاست جمهوری خود ان را مطرح کرد به نوعی وقوف قشری از حاکمیت با توجه به مطالعات میدانی و نزدیکی به ساختارهای شکننده فرهنگی جامعه  به این نتیجه رسیده است که این ساختارها تا کنون نتوانسته اند چفت شوند و بسیار گسسته اند.بر خلاف این تفکر که نشان از ترس حکومت از این سیستم یکپارچه است که به عینه رضایی در تبریز حتی رضایی به تعمیم این نوع فدرالیسم در بعد اجتماعی و فرهنگی نیز می پردازد ...حال حکومت اسلامی و شخصی مانند رضایی که خود از عوامل سرکوب بوده است مستقیم یا غیرمستقیم دوای درد این فروپاشی گسل فرهنگی و ملی ایرانی را در عدم تمرکز و اعطای حق به ملیتها خواه در شعار هم که باشد و ما نیز بدان واقفیم که شعار است بسیار تعجب میکنم که اپوزیسون و اشخاص حامی سلطنت آنهم با پوشش مشروطه به نوعی میخواهند وانمود کنند که رضا پهلوی حرف بسیار مهمی گفته است و در جامعه فکری القا کنند که ما مدافعان سلطنت مخالف این بنای تجزیه هستیم حال آنکه در باطن خود میدانند برای باصطلاح سهم خواهی واهی خود از آینده آزاد مملکت باید به نوعی به سمت توازن حقوق ملیتها و تعریف درست واژه ها و عدم تاریخ نکاری مالیخولیایی بپردازند....داریوش همایون ترسش از خونریزی و سلاح نیست و خود میداند خونریزی در رژیم های توتالیتر بیشتر اتفاق افتاده همانند سلطنت پهلویون و رژیم خمینی چون ساختارهای جداشده را به هرنحوی میخواستند به حکومت مرکزی و غیر متمرکز پیوند دهند...آنها به نوعی میخواهند از رضا پهلوی خمینی سازی بنمایند و با سیاست حقوق بشری و مدافعه عفو و جامعه آزاد همه را به زیر پرچم وی بیاورند و از او رهبری بسازند...حال انکه وی در پارادوکس پادشاهی و رهبری سیاسی مانده است و به نوعی خودرا داعیه دار ملت فارس میداند و تعامل این قشرو طیف فکری  با عدم داشتن جایگاه مردمی با ملیتها و احزاب وابسته به حرکتهای ملی ترک و کرد و عرب و بلوچ زیر صفر است و اگر هم داشته باشند منوط به هضم در ایدئولوژي آنهاست.

در نتیجه باید گفت هر دو ساختار رژیم توتالیتر و اپوزیسیون توتالیتر  به نوعی برای عدم حق شناسی ملیتها به این نتیجه رسیده اند که عدم تمرکز را مطرح کنند و آنهم در ظاهر تا سوپاپ اطمینانی شود برای ملیتها و حرکات ملی  و آلترناتیوسازی برای عدم جداشدن خاکهای محصور در مرزهای کشور گردد.لذا اپوزیسیون باید بداند تا زمانیکه سعی کند ملیتها را دور بزند و آنها و احزاب تمثیل کننده آنها را متهم کنند جز تکرار و تسلسل همان عقاید واپس زده و متحجر خمینی و شاه نخواهد بود و سعی در تلفیق این دو عقیده و ایجاد شاخیسم ( شاه+خمینی)برای وجاهت قانونی خود آنها را رفته رفته به مسیر تک صدایی می برد.بعد از جنبش سبز که آنهم مبنای درونی داشت و مردم به خیابانها ریختند و بعضی از آقایان خواستند آنرا به اسم خود قبض کنند شاهد بودیم با وجود اینهمه فراخوان و اطلاعیه در فضای بسته رژیم تنها حرکت ملی آذربایجان٬خلق عرب توانستند هرچند محدود مسبب و مانیتور کننده اعتراضات ملی در اهواز و تبریز و اورمیه شوند حال آنکه بنده موافق هرزمان راهپیمایی نیستم و بیشتر تاکید بر سیاست بیداری و واقع گرایی و احقاق حقوق ملیتها در قبال عدم پایمال کردن ملیت مقابل و احترام متقابل میدانم.رضایی و پهلوی یک چیز را میگوید یعنی اگر کلی نگاه کنیم سیاست هردو رژیم جز در برخی آزادیهای جنسی و مدنی کاملا یکی بوده است و اگر هردو به این نتیجه رسیده اند که تمرکز مناسب نیست بدین علت است که ملیتها آنها را مجبور کرده اند٬ملیتهایی که نه تریبون ٬نه منبع اقتصادی و نه حامی خارجی دارند و اگر کسی بگوید نه آقا جان فلان حکومت حمایت میکند و این و آن...همه کشک است و اگر حکومتی در ظاهر حمایت میکند برای نفع ساسی خودش است و تا کنون یک پاپاسی هم حمایت نکرده اند و اگر بخواهند حمایت کنند فعالین ملیتی خود بر عدم قبول این کمکها واقفند و استقلال سیاسی خودرا حفظ مینمایند و وجود برخی افراد وابسته را نمیتوان به کل سیستم مخالفتی رژیم اسلامی تعمیم داد.

آقای پهلوی درست است که شما می فرمایید که بنده ادعای رهبری ندارم و لیک با هدایت قشرهای پوست پیازی زیر نظر خود و تامین مالی کلان با توجه به بودجه نزد خود به صورت خزنده این تفکر شاه و خدا و میهن را بدون در نظر گرفتن اینکه خدایی که اهورامزدا مجاز میداند و شاهی که خود مجاز میدانید و میهن که ساخته اید.

در پایان امیدوارم برای بسط دموکراسی تقسیم ثروت و حقوق چه در خارج و چه در داخل مساوی صورت گیرد زیرا بدون تقسیم ثروت و فکر و اندیشه و احترام مساوی کماکان در سه گانه های رضایی یا پهلوی خواهیم ماند.به امید اینکه تابلوی گرنیکا برای ما ترسیم نشود.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ناشناس

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.