رفتن به محتوای اصلی

دیاگرام درصد وابستگیِ زبان ها در ایرانِ امروز
05.06.2012 - 12:18

« دیاگرام درصد وابستگیِ زبان ها  در ایرانِ امروز»

پیشگفتار

▬ جغرافیایِ سیاسیِ امروز ایران پدیده و سنگِ صیقل خوردهءِ طبیعی گذر زمان و بازمانده از حوادث سیاسی تاریخ و وارثِ حداقل از سه امپراطوری بزرگ ایرانی تباران است. سرزمین ایران با خشونت و با ابزار شمشیر و یا طبق قرادادهایِ بین المللی و به روشِ شکل گیریِ: ساختارهای " ملّت دولت " و یا "دولت ملّت" در دورانِ ظهور سیستم سرمایه داری در عصر مدرنیته و دوره های بعد از آن بوجود نیامده است.

▬ تیره های ایرانی که نزدیک به هزار سال قبل از میلاد تا به امروز  بطور مستند تاریخی در ایران ساکن شده اند با مردمان تُرک و عرب که از اواسط و اواخر قرون وسطی به ایران مهاجرت کرده اند، در این سرزمین قرنها در کنار هم زیسته اند و با نیروی قهر و اجبار بهم پیوند داده نشده اند. ایران سرزمین چند ملیّتی با حکومتهایِ محلّی با مرزبندیها و جغرافیایِ مشخصِ سیاسیِ مختصِ بخود با دارایِ ارگانِ حکومتیِ مستقل نبوده که بر اساس آن اکنون بر هر کویِ برزنی حکومتی محلّی تشکیل دهند.

▬ ایران سرزمینی باستانی با فرهنگی پایه ای در ساختار تمدن سازی جهانی که هویّت خود را از مردمان ایرانی تبار حداقل نزدیک به 3 هزار سالی پیش در تاریخ جهانی به ثبت رسانده است و امروز احتیاجی به آن ندارد که اقوام مهاجر و اقلیّتهای دیگر برای این سرزمین نام و هویّتی جدید پیدا کنند و یا آنرا بین این و آن تقسیم کنند.

▬ گرچه در همهءِ واژه نامه ها و مجموعهء کتابهای دانستنیها از دبستان تا دانشگاه و در فضای سایبری اطلاع رسانی مفهوم کلمهءِ "ایران" را ( ایران= سرزمین و جغرافیایِ آریایی ها) تعریف شده است، امّا ایرانِ امروز به همهء ایرانیان از سه شاخهءِ نژادی :/ 1- ایرانی تبار/ 2- تُرک تبار/  3- اقلیّت کم عرب تبار/ و باید گفت که به همهء مردمان ساکن در این سرزمین با هر پشینهءِ نژادی، قومی، فرهنگی، دینی با برابری حقوقی مطلق مطابق با حقوق شهروندی تعلق دارد، امّا اوّلین شرط و بستر همزیستی مسالمت آمیز در این جغرافیایِ سیاسی به رسمیّت شناختنِ تاریخ و هویّتِ ایرانیِ این سرزمین و ارج گذاشتن به آن هست.

▬ یکی از استراتژیهای دشمنان تاریخی ایرانیان با قدرتهای بیگانگانهءِ دیگر برای نفوذ در ایران و برای تأمین منافع خود بر مسئلهءِ قومی و نژادی سرمایه گذاری کرده اند و میکنند.

  در شرایط سیاسی امروز مسئلهءِ قومی و نژادی هم یکی از سیاستهای تفرقه افکنیِ اساسیِ رژیم اسلامی و سایر کشورهای خارجی است که از اقوام مرزنشین کشور ایران که جمعیّت آنها در مواردی نسبت به جمعیّت کشور از 1 تا 3 درصد هست 6  "ملّت" ساخته اند. در صورتیکه واژهءِ ملّت یک مجموعه و پروسه ای کاملأ سیاسی و دارایِ یک حقوق و روابطِ اجتماعیِ بین المللیِ گسترده است.

 ◄ ملّت سازی بر اساس  وابستگیِ زبان و فرهنگ

 ▬ یکی از شگردهای اقوام ناسازگار و قدرتهای اقتصادی و بویژه کشورهایِ همسایه ایران مسئلهء زبانی را پایهء استراتژیک و تجزیه ایران قرار داده هست که گذشته از زبانهای تُرکی آذری، و عربی، حتّی از هر یک از شاخه های زبان ایرانی و یا از هر گویش محلّی ایرانی یک زبانِ مستقل ساخته اند تا بر این پایه با تقسیم کردن سرزمین ایران به قطعاتِ کوچکتر برایِ رسیدن به اهدافِ شوم خود با مشکلات و مقاومتِ  کمتری مواجه شوند.

● موضوع اساسی که در عرصهء قومی ملّی مطرح میشود ایجادِ حکومتهایِ مستقل محلّی و یا به عبارتی دیگر کشورهایی مستقل بر اساس زبانی و فرهنگی است. تشکیل دولتها و ملّت سازی بر مبنای زبانی و فرهنگی از آغاز فاز سرمایه داری در اواخر قرن چهاردهم و بعد از جنگهای مذهبی و فروپاشی امپراطوریها در اروپا و قارهءِ آمریکا بوده است که این پروسهء تکاملی در دورانِ مدرنیته و جهش بسوی جامعهء صنعتی انجام گرفته است که سیستم تولید کالایی صنعتیِ آن بر تکنولوژی ماشین و سرمایه و ارزش کار و یکسان سازی و همگرایی بین طبقات اجتماعی و اِتنیکی استوار هست.

● روابط اجتماعی و ساختار حکومتی در نظام سرمایه داری اولیّه تشکیل "حکومت های ملّی" ( Nationalstaat) میباشد. گرچه در حکومتهای ملّی شبکهءِ تشکیل دهندهء دستگاه حکومت معمولأ از یک نژاد هستند، امّا سایر گروههای اِتنیکی دیگر هم در همین حکومتهای ملّی وجود داشته اند و دارند. حکومتهای ملّی در هر گونهءِ آن آوردنده دمکراسی نیستند و دمکراسی محدود آن هم یک دمکراسی کلکتیو گروهی است و به حقوق فردی و شهروندی توجه چندانی نمیشود چنانکه در حکومتهای ملّی ِتک نژادی دیکتاتوری و ستم طبقاتی وجود داشته است و خواهد داشت.

● در کشورهایی مانند ایران که پیشتازان اِتنیکی آن از دیدگاه قبیله ای ما قبل مدرنیته خواهان حلّ مسئلهء  قومی و ملّی هستند و فرهنگِ دمکراسی در سطح جغرافیاییِ منطقه ای و در سطوح طبقاتی و عمومیِ جامعه، نهادینه نشده است، استعدادِ و امکان اعمالِ دیکتاتوری از طریقِ ارگانِ سیاسیِ حکومتی بر اساس قبیله ای بسیار قوی میباشد و میتوان درگیری و جنگهایِ خانوادگی و خاندانی را پیش بینی کرد. یکی از شاخصه های برجستهءِ حکومتهای ملّی یکسانی سازی است که چنین یکسان سازی حقوقیِ دمکراتیک سنگ زیربنای هر گونه دمکراسی های مدرن و حقوق بشر امروز و فردا چه در ساختار سیاسی چند ملیتّی و یا تک قومی خاص میباشند.

◄ ملّت فرهنگی و ملّت سیاسی

اصولأ ملّت سازی بر اساس زبان و فرهنگ یکی از گونه های ملّت سازی بشکل سنتّی ایراسیونال  مانند ملّت سازی بر اساس دین و مذهب در اعصار فئودالیته و برده داری بوده است و امروز در ایران گروهی پیشتاز قومی بر پایهءِ همان نامگذاری های دوران ما قبل مدرن و قانونمندی در صدد بر قراری دمکراسی هستند.

 در |اُکتبر|2008| میلادی در سایت ایران گلوبال نوشتاری با عنوان : "ملّت فرهنگی یا ملّت سیاسی؟ " انتشار دادم، ضرورت هست بجای پرداختن به بحثی جدید، قسمتی از همین نوشتار  را با کمی تغییرات ویراش دوّم کنم:

◄ ملّت سازی از  دو دیدگاهِ : Primordialiesten و Modernisten

 1- از دیدگاه پریمُردیالیست ها [Primordialiesten] که میشود آنها را طبقهء کنزرواتیو سنتّی، یا فوندامنتالیست قبیله ای نامید که مدرنیته و تجدد و نوآوری از صافی تفکّر آنها بسختی عبور میکند و به پروسهء تکامل مکانیزم طبیعی تاریخ اجتماعی توجّهی ندارند و ایستایی را در عرصه های اجتماعی، فرهنگی، یگانه اندیشهء ایدئولوژیکِ سیاسی و ابزار تعریفِ هویّتِ خود می بینند،

2- از دیدگاه مُدرنیست ها Modernisten که طبعأ در جهت عکس اندیشهء فوندامنتالیست قومی که خویشتن گرایی قومی را در محیطِ مقدّس گرایی دین و مذهب میگذارد، نگاه به هستی دارند و پایهء اثباتی وجود پدیده ها را بر تحولات و استحالهء مکانیزم طبیعی و یا جبر دیالتیک بنا می نهند، از افکار منجمدِ قرون وسطایی و از سکونِ حرکت زمان و مکانِ و از بینش تک بُعدی آن بیرون آمده، خود را با روندِ رفرماسیون، راسیونالیسم، هومانیسم، ناسیونالیسم مدرن، و با گلوبالیزاسیون که همه زیر مجموعه های عصر مدرنیته هستند هماهنگ میبیند، رنسانس [دوباره متولّد شدن] را در خود می یابد، پایهء نگاهِ خود را بر این میگذارد که در گذر زمان مردمانِ جوامع مختلف با پدیده های اجتماعی و فرهنگی آن با قراردادها و ساختارهای قانونمند که حیطهء روابط و نظم اجتماعی و سیاسی را تعیین میکند، تغییر شکل و تغییر هویّت و تغییر در سایر شاخصها و ابعاد دیگر بخود میگیرند.

● اصولأ ناسیونالیسم که پایهء تشکل دهندهء ناسیونال اشتات [حکومتِ ملّی] است، از آغاز دورانِ رفرماسیون، راسیونالیسم، مدرنیته با پیدایش سیستم سرمایه داری برای پایان بخشیدن به دورانِ فئودالیته و دورانِ سلطنتی ارثی و خانوادگی، در ساختار "دولت ملّی" شکل گرفت. حکومت  ملّی در فاز تکاملی خود قانونمندی، اقتصادِ دانش محور با تولیدِ کالایی، بازار، صنعتی شدن، و شیوهء کاپیتالیستی به ارمغان آورد. به عبارتی دیگر: [ناسیونالیسم، جامعهء صنعتی، کاپیتالیسم با سیستم اقتصادی آن، وجودِ ساختار حکومت ملّی Nationalstaat را میطلبید].

بنا بر این:{ تشکیل "ملّتِ فرهنگی و یا ملّتِ سیاسی و دولتِ ملّیِ" بر آمده از آنها بر مبنای فاکتورهایِ اصل گرایی بطور مثال "نژادی یا إتنیکی" بنا نشده است، بلکه ترکیبی از آکتورهای اقتصادی، فرهنگی، و بُردار برآینده از تغییراتِ رادیکالِ اجتماعی و سیاسی در نمایِ شکل گیریِ یک «دولتِ ملّی» میباشد که امروز این چنین در متونِ جامعه شناسی سیاسی تعریف میشود }.

● ملّتِ فرهنگی مُدرن بر اساس کثرت گرایی اِتنیکی و زبانی امروز هم شکل میگیرد، این ملّتِ فرهنگی در واقع از همبستگی گروههای إتنیکی مختلف در رهگذر تاریخ در یک جغرافیای سیاسی در ساختار مشترکی بنام  حکومت:  (متشکل از قومیّت های مختلف"" یک فرهنگِ غنی ایی را آفریده اند، که آنرا Multiethnischen Nation مینامند. کشور آمریکا، سویس، استرالیا، کانادا و امثالهم، چنین ملّتهای فرهنگی هستند،

● همانطور که در نمودار (1) درخت وابستگی زبانها در بالا مشاهده میشود، از زبان پارسی اشاره ای نشده است، بلکه اوّل، زبانهای هند و اروپایی، بعد از انشعاب، زبانهای آریایی و کلتیک ( زبانهای همخانواده قارهء اروپا)، بعد از آن شاخهء زبانهای آریایی ( ایرانی و هندی)، و بعد از آن زبانهای ایرانی است.

◄ ملّت سازی از نگاهِ دو گروهِ:  [ [Primordialiesten و  [Modernisten] 

پروسهء ملّت و ملّت سازی در نگاهِ دو گروهِ [Pirmordialiesten] و [Modernisten] در بالا مذکور در دو مدل تجلّی می یابد: 1- مُدلِ  اُبیکتیو  (Objektiv Modell) که روش ملّت سازی گروهِ پریمُردیالیست ها میباشد که طبق آن آن"ملّت فرهنگی إتنیکی" شکل میگیرد

 2-   مُدل زُبیکتیو   (Subjektiv Modell)  که مُدل ملّت سازی مُدرنیست ها هست  و طبقِ آن "ملّت سیاسی" شکل میگیرد. در واقع مُدل تغییر پذیر زُبیکتیو در مقابل مُدل تغییر ناپذیر و اصل گرایی اُبیِکتیو قرار میگیرد.

◄ ملّتِ فرهنگی، Kulturnation :

●  مُدل تغییر ناپذیر ابیکتیو (Objektiv Modell : که همه چیز را بسته بندی شدهء اصل و اُرگینال بدونِ تأثیر پذیری در اثر عوامل طبیعی و غیر طبیعی مکانیزم درونی اجتماعی و غیره از گذر زمانِ گذشته تا کنون این چنین دیده و می بیند، یک دیدگاهِ کلاسیکِ شرقی فئودالیته به پروسهء ملّت و ملّت سازی هست، که بر فاکتورهایِ نژادیِ گروهی، زبانی، إتنیکی، فرهنگی، جغرافیایی با مرزهایی مشخص و بر دین و مذهب خاصّ خود تأکید دارد و با نادیده گرفتن حقوق فردی و شهروندی بر حقوقِ گروهي کلکتیو یا قبیله ای خودی پا فشاری میکند، ساختار دولت و حکومت سازیِ آن هم بر سیستم إتنیکی یکسان سازی و همگونِ « ملّت، دولت» [Nationalstaat] استوار هست، در نتیجه شکل گیری «ملّتِ فرهنگی» [Kulturnation] نقطهء اوج تکامل در این جهان بینی میباشد.

● ابزارهای زیر بنایی برای وجودِ یک ملّتِ فرهنگی 3 عامل هستند: 1- ایدئولوژی قومی پسامدرن با تأکید بر هویّت و شاخص های قبیله ای 2- ایجاد یک جنبش فراگیر قومی خشن در منطقه ای خاصّ 3- تلاش درجهتِ ایجاد یک حکومتِ مستقل در جغرافیایی مشخص هست. برای ساختن چنین حکومتی باید گروههای إتنیکی آنرا از یک نژاد دست چین کرد، شاخص های زبانی، دینی، فرهنگی، و تاریخ مشترک و سرنوشتِ مشترک آنها از همان آغاز باید تعیین شده باشند. تنها تعیین مرزهایِ جغرافیاییِ این حکومتِ "ملّتِ فرهنگی" در تاریخ فاجعه بیار آورده است زیرا برای دست چین کردنِ چنین گروهِ همگونِ إتنیکی تنها و تنها یک راه وجود دارد و آنهم از بین بردن غیر خودی ها و پاکسازی قومی است.

● از این اینها گذشته امروز کمتر جامعه شناسی هست که بتواند به جرأت ادعا کند که قومی و یا یک گروهِ إتنیکی با هویّتِ فرهنگی (Kultur Identität) یکدست پیدا میشود، امروز دیگر ناسیونال ایدنتیتت یا هویّت ملّیِ متمرکزی وجود ندارد، هویّتهای مدرنِ امروز غیرمتمرکز پراکنده و ترکیبی هستند و یا محصول برآیند و تکامل یافتهء زمان و گذر تاریخ جوامع گوناگون میباشند.

● گذر تاریخ بخوبی نشان میدهد که گروههای أتنیکی در بسیار موارد از حکومت متمرکز و غیر دمکراتیک مرکزی و سایر گروههای بزرگتر دیگر، خشن تر و دیکتاتورتر و غیر دمکراتیک تر برای دست یابی به اهداف خود که همان تشکیل "ملّتِ فرهنگی" میباشد عمل کرده اند، ایدهء «ملّت فرهنگی» که هدفِ همگونی و سیاسی کردنِ إتنیکی را دارد تا از قبیلهء خود یک حکومتِ ملّی إتنیکی بسازد فقط با شیوهء خشونت و کشتار شکل گرفته است، در شرق ایجاد جمهوری تُرکیّهء امروز و در اروپا نازیسیم آلمانی نمونهء بارز ایجادِ یک ملّتِ فرهنگی در قرن 20 میباشند. که مردم آلمان از اشتباهات گذشتهء خود و نازیسم پند آموزی کردند، امّا این فرهنگ خشونت آمیز و خود گرایی قومی تفرقه انداز با تسخیر سرزمین دیگران، همچنان یکی از شاخص های برجستهء فرهنگ تُرک تباری است.

● بطور کوتاه: ملّتِ فرهنگی : KulturnationVolksnation، بر اساس نژادی هست، ساختار حکومت آن بر پایهء أتنیکی و فرهنگی میباشد، پای بند آداب و سنتّها و قید و بندهای ما قبل مدرنیته هست، بر شونیسم و ناسیونالیسم قومی تأکید دارد، به قانون و قانمندی اهمیّتی نمیدهد، برنامه های سیاسی و اقتصادی آن هماهنگ با فضا و زمانی که در آن بسر میبرد هماهنگ نیست، قبل از دورانِ سیاسی شدن هست، کلکتیو هست و حقوق گروهی را بر حقوق فردی ترجیج میدهد، بر طبل نفاق و جدایی طلبی میکوبد، تلاش بر آن دارد که یکسانی بین نام سرزمین و گروهِ إتنیکی ساکن در آنرا بدست آورد، سندِ مالکیّت جغرافیایی صادر کند،  با پاکسازی و نابودی، با تحقیر و سرکوب دگر فرهنگها و سایر مردمان و اقلیّتهایِ دیگر در نوسان هست.

◄ ملّتِ سیاسی  (politische Nation)

● مُدل تغییر پذیر زُبیکتیو (Subjektiv Modell) :   مُدرنیست ها عقیده دارند که این ناسیونالیسم قومی هست که مسئلهء ناتسیون و یا ملّت فرهنگی را به میان میکشند، و به هیچ وجه نباید پروسهء ملّت و ملّت سازی قومی یا فرهنگی سنگ زیر ینای همزیستی مسالمت آمیز باشد، مُدرنیستها اعتقاد دارند که نسخهءِ ملّت و ملّت سازی نتیجهء مراحل صنعتی شدن، توسعهء تکنولوژی ارتباطات، و ترانسپورت و ترانزاتسیون متغییر میباشد و آنها دیگر دنبال تشکیل ساختار دولت و قانون اساسی با نظم اجتماعی بر اساس گوهر اصل گرایی:[ قومی، زبانی، فرهنگی، دینی،] با ایستایی در زمان و مکان معیّنی نیستند، زیر بنای فکری و ساختارهای سیاسی پیشنهادی آنها کلأ بر اصل تغییر مداوم و تکامل بدون وقفه موازی با زمان و برابر با شرایط فعلی موجود استوار هست،

● مدل زُبیکتیو  [Subjektiv Modell]شیوه ملّت و ملّت سازی مدرنیست ها در اروپا در جهانِ غرب و دمکراتیک میباشد، که در آن پایه های ساختار ملّت و حکومت واحدهای إتنیکی یا قومي خاصّی نیست، بلکه شاخص های سیاسی و همزیستی گروهی مسالمت آمیز هست، که بر حقوق فردی و شهروندی مساوی طبق پروسهء دمکراسی مدرن متکی بر یک قانون اساسی در یک جغرافیای معیّن تآکید دارد و ملّتی که در این جغرافیا شکل میگیرد صرفأ ملّتی هست سیاسی، ملّتی که زیر سقف یک قانون اساسی فراگیر دستِ اتحّاد و اعتماد بهم داده اند، گروههای إتنیکی و یا اقلیّتهای دیگر زیر مجموعه ای از این "ملّتِ سیاسی" خواهند بود، که با رعایت حقوق فردی و شهروندی برابر با دیگران در مقابل قانون و حقوق قضایی، در مجموعهء کل آمیزش و یا آمیخته خواهند شد، با حفظ شاخصها و هویّتِ قومی خود، آگاهانه و هدفمند هویّتِ بزرگتر و تکامل یافته تر یعنی هویّتِ ملّی را در یک کشور می پذیرد، بجای دفاع از حقوق گروهی و قومی متعلق بخود بشکل عمیق تر و انسانی تر و مدرنتر به پشتیبانی از حقوق فردی بدون در نظر گرفتن پیشینه ها و وابستگیهای آن همّت میگمارند،

خود را یک شهروند ملّی و حتّی گلوبال میبیند و مسئولیّت ها را با چنین هویّتهای جدید می پذیرند. خود را عضوی از یک ملّت سیاسی میبیند، نه عضوی از یک گروه و دسته ای خاصّ محدود به منطقه ای محدود. ملّت سیاسی مرحلهء بلوغ یافتهء مردمان یا "ملّت های فرهنگی" میباشد، ملّتِ فرهنگی هنوز در دورانِ نوزادی تمدّن سازی هست، هنوز در دورانِ جهان بینی بستهء فئودالیته با اقتصاد بسته و محدود پایاپای آن هست، هنوز دروازهء ورود به صنعتی شدن و تمدن و فرهنگ آفرینی را باز نکرده است، تازه میخواهد این دروازه را محکمتر بر خود و نسل آینده ببندد، سیستم اقتصادی و روابط اجتماعی جهان امروز چنین اندیشه ای را دیگر بر نمی تابد، بازدارنده هست، نرمهای امروزی فاکتورهای دیگری هستند.

◄ با انقلاب کبیر فرانسه "ملّت سیاسی" متولّد شد

تنها آلترناتیوی که وجود دارد و میتواند هم خواسته های أتنیکی و هم ناسیونالیسم ملّی را پاسخگو باشد، همین مدل غربی و یا فرانسوی [Subjektiv Modell] هست که از آن ملّتِ سیاسی بیرون خواهد آمد، انقلاب کبیر فرانسه که آورندهء « ناتسیون یا ملّت» کلاسیک بود بر اساس شاخص های قومی و ناسیونال اشتات [ ملّت دولت] نبود و خود را ملّت فرهنگی تعریف نکرد، بلکه بر اساس ساختار حکومتی گیتی گرای  Staatnation, Staatsbürgernationپایه ریزی شد و خود را یک ملّتِ سیاسی [politische Nation ] به جهان معرفی کرد،

● [انقلاب اجتماعی کبیر فرانسه زمانِ تولّدِ ملّت سیاسی به مفهوم مدرنِ آن هست]، کشور انگلستان بنیاد گذار دمکراسی پارلمانی در عصر جدید خود را به عنوان یک ملّتِ سیاسی تعریف کرده و میکند، انقلاب 1848 میلادی در آلمان ملّتِ آلمان را یک ملّت سیاسی تعریف کرد نه یک ملّتِ زبانی، فرهنگی. هویّتِ آلمانی را هم بوسیلهء مکانیزم سیاسی در شکل حکومت تعریف سیاسی کرده است [...هر کس در جغرافیای آلمان زندگی کند و بسر بَرَد یک آلمانی هست...] تازه دلیل اصلی "ملّتِ سیاسی" شدن آلمان را بلوغ فرهنگی تیره های آلمانی که با اتحّاد خود به عنوانِ ملّتی واحد در عرصهء جهانی ظاهر شوند میباشد،

ملّت سازی در نگاهِ دو گروهِ:  [Primordialiesten]  و   [ [Modernisten

 

ملّت سازی : در دو فاکتور مشترک: 1- با یک جغرافیای سیاسی 2- یک ارگان حکومت تعریف میشود

حکومت نمایندهء سیاسی عموم جامعه با تنوع زبانی، فرهنگی، دینی،... است

ملّتِ سیاسی:

بر اساس

پلورالیسم، حقوق فردی و شهروندی، پیشینه های دیگر در نظر گرفته تمیشوند

ملّت مانند سایر پدیده های دیگر

تغییر پذیر است

 

Subjektiv Modell

 

 

 مُدرنیست ها

   Modernisten

با جهان بینی، رسیونال، ماتریالیسم دیالکتیک

ملّت: بر اساس" جغرافیا، تک نژادی، زبانی، فرهنگی، منطقه ای تعریف میشود

 

 

حکومت نمایندهء

نژاد، زبان، و فرهنگ و جغرافیای خاصی هست

ملّتِ  فرهنگی:

بر اساس اِتنیکی، زبانی، فرهنگی و منطه ای

ملّت: اصل گرایی است

 

Objektiv Modell

 

بنیادگرایان قومی، اصل گرایان

Primordialiesten

با جهان بینی متافیزیک، ایراسیونال

 

◄ ملّت سازی در ایران در جهت عکس سایر جهان هست

● اکنون جهت عکس پروسهءِ ملّت سازی در جهان را در ایران مشاهده میکنیم. بلوغیّت و بگذشت از هویّتِ قومی زمینهء هماهنگ کردن و تولّدِ هویّتِ بزرگتری را خواهد کرد و آنهم فقط "هویّتِ ایرانی" هست، هرکس این قانون و پرنسیپ را نپذیرد، حق ماندن در این سرزمین را ندارد و یا اگر از حقوق قضایی و اجتماعی برابری برخوردار نباشد دیگر جای گله مندی نیست، زیرا کسی که اصول اوّلیّهء همزیستی را نمی پذیرد، به دمکراسی و حقوق بشر پشت پا زده است و شایستهء مجازاتِ مدنی و قضایی هست، چنانکه با بزهکاران هم چنین خواهند کرد.

 ● از همهء اینها که بگذریم به هر ملّتِ فرهنگی سنتّی توده وار چه قبل و چه بعد از سیاسی شدن       در ساختار یک حکومت مختص بخود، به آن که ملّتِ فرهنگی نمیگویند، ملّت فرهنگی به ملّتی میگویند که یک فرهنگِ غنی راسیونال که براستی تمدّنی بر اثر توانایی ها و مهارتهایی نیروی انسانی برابر با پارامترهای دست آوردِ عصر مدرنیته به سطح صنعتی شدن و ابزارهای زیر بنایی تکنولوزی امروز را مطابق با دمکراسی امروز پیاده کرده باشند. ملّتِ سویس و آمریکا نمونهء های روشن ملّتِ سیاسی هستند که هویّتِ خود را در یک وابستگی حقوقی گروهی "قانون اساسی" (Verfassungsnation) تعریف کرده اند و یک فرهنگِ غنی و مدرن را هم آفریده اند.

● فرهنگ به معنی فلسفی و ادبی آن از جایی آغاز میشود که بی سر و سامانی و بی نظمی اجتماعی، بی قانونمندی، ترس، پایان می یابد که امروز عکس این فاکتورها در بین اقوام ایرانی دامن زده میشود، فرهنگ یک نظم اجتماعی هست که کنجکاوی و خلاقیّت، شایستگی، و شوق برای نوآوری در آن آغاز رشد می یابد. اصولأ امروز فرهنگ به آکتورهای: اقتصاد، ساختار سیاسی حکومت، سیستم قضایی، روابط اجتماعی و مُرال، با افکار راسیونالیسم و هنر و روابط و قوانین گلوبال بستگی کامل دارد، امروز دیگر فرهنگ و تمدّن به لباس و موزیک محلّی گوش دادن، و یا با گویش محلّی خود صحبت کردن و یا در اتاق زیر زمین چوبی و یا سنگی را تراشیدن محدود نمیشود،

با این اشاره تقریبأ تمام کشورهای پیشرفته با داشتن ساختارهای سیاسی حکومتی متمرکز و یا غیر متمرکز، در اشکال سلطنت و یا جمهوری، و یا در انواع فدرال آن همه خود را به عنوان یک ملّتِ سیاسی تعریف کرده اند، نه عنوانِ ملّت فرهنگی و إتنیکی قومی و قبیله ای.

◄ وابستگی زبانی در ایران

● مجموعهء وابستگیِ زبانی در ایران امروز سه شاخهء میباشد 1- زبانهای آریایی ایرانی 2- زبان آلتایی و تُرک آذری 3- زبان سامی، عربی است. زبانهای „ آریانی ایرانی" یکی از شاخه های هند و اروپایی (Indogermanische Sprachen) میباشد که از نظر دورانِ تکاملی سه پروسهءِ: 1- زبانهای ایرانی باستانی 2- زبانهای ایرانی میانه 3- ربانهای عصر جدید را تجربه کرده است.

● زادگاه اصلی زبان پارسی در جغرافیای ساتراپ پارسه (استانهای جنوب غربی و جنوب ایران امروز در شمال خلیج فارس که خلیج فارس امروز هم جزء همین ساتراپ بوده است) میباشد. امروز هم زبانهای فارسی تبار: [فارسی، لُری، لارستانی، بشاگردی، و کومزاری] در همین استانها و جغرافیای نامبرده میباشند. اوّلین اثر نوشتاری زبان پارسی در سنگ نوشته های بیستون کرمانشاه هست.

● پارسی نامیدن این بخش از زبان ایرانی را به 10 تیرهء ایرانی هخامنشی ( پارسوا و یا پارسواش ) نسبت میدهند. امّا تقریبأ اکثریّت شرق و باستان شناسان بر این نظر هستند که زبان پارسی از جغرافیای ساتراپ "پارسه و پارس (پرسیس) " و یا از رشته کوه زاگرس گرفته شده، زیرا  اغلب پادشاهان هخامنشی از ساتراپ پارس بودند، از سویی دیگر ساتراپ پارسه نسبت به سایر ساتراپ های امپراطوری هخامنشی از قدرتِ سیاسی برتری برخوردار بوده است. امروز هم همهء آثار باستانی و آرامگاه پادشاهان هخامنشی و ساسانی در همین جغرافیا میباشند.

● در دیاگرام زیر وابستگی زبانی امروز در ایران را به نمایش میگذارد: در جنوب و جنوب غربی زبان فارسی 63.3 % که شامل زبان فارسی و گویشهای آن: فارسی، لُری، لارستانی، بشاگردی، و کومزاری / تُرکی آذری 13% / زبان کُردی که یک زبان ایرانی هست 7% / گیلکی 3.6% / مازندرانی 3% / بلوچی 2.5% / عربی 1.8% / ترکمنی 1.4 % / قشقایی 1.4 % / راجی ( ایران مرکزی) 1% / بقیّه 2 % / را به نمایش میگذارد.

●اگر از زبان کُردی که خود زبانی آریایی ایرانی هست و از زبان بلوچی که شاخه ای از زبان هند و اروپایی و ایرانی هست هم بگذریم، و شاخه های گویش های فارسی 3.6 % زبان گیلکی و 3% زبان مازندرانی  و 1% زبان راجی را با 63.3 % زبانهای پارسی تبار جمع کنیم، درصد مردمان فارسی زبان در ایران امروز بیش از 70 % میباشند. جای بسی شگفتی است که افرادی از پیشوایان قومی بدون رعایت پرنسیپ های تحقیقی درصد فارسی زبانان در ایران امروز را از 30 تا 50 درصد ارزیابی میکنند. از این گذشته زبان فارسی از قبل از اسلام تا به امروز مجموعهء گویشهای زبانهای آریایی ایرانی را در بر میگیرد و خود زبان فارسی امروز گویشی از زبانهای ایرانی هست، چنانکه فارسی تاجیکستان و افغانستان و در سایر کشورهای دیگر، هم هریک گویشی از زبانهای آریایی ایرانی است  که در مرحله ای از زمان، پارسی نامیده شده اند.

 

آنچه که مسلم هست ملّت سازی و  نوع حکومت با تقسیماتِ قدرت سیاسی آن، در ایران فردا بر اساس زبانی و فرهنگی امکان پذیر نیست. برای اثبات این ادعا فاکتورهای مستندِ بسیاری در دسترس هستند. که از برجسته ترین آنها 1- پروسهءِ تاریخی سرزمین ایران 2- آمیختگی و پراکندگی نژادی و قومی در جغرافیای سیاسی ایران 3- آمار کم و در اقلیّت بودن 1 تا 13 در صدی وجود اقوام در برابر بیش از 70 درصد فارسی زبانان هست که اگر از 16.6 % درصد زبانهای آلتایی ترکی و عربی هم فاکتور بگیریم، مجموعهء مردمان با زبانهای ایرانی  به بیش از 83.5 درصد خواهد رسید 4- نداشتن حق و حقوق مالکیّتِ شخصی و قومی از سرزمین و جغرافیای سیاسی ایران برای مردمان مهاجر آلتایی، تُرک تبار، و عرب تبار 5- مطابقت نداشتن جغرافیای زیستی اقوام غیر ایرانی تبار با نام هویّتی و نژادی آنها، مثلأ بیش از نصف جمعیّت تُرک آذری تبار در جغرافیا متعلق به آنها یعنی در اردبیل و آذربایجان شرقی بسر نمی برند، یا 1.8 درصد مردم عرب تبار که تنها در استان خوزستان نیستند 6- ایران سرزمینی تقسیم بندی شده  بر مبنای چند ملیّتی فرهنگی و زبانی با جغرافیای خاص نبوده و نیست 7- سرزمین ایران کانادا، سوئیس، بلژیک و مانند سایر کشورهای نوبیناد دیگر نیست، ایران از  هفت هزار سال تاریخ شفاهی و نزدیک به سه هزار سال تاریخ مکتوب مستند دارد 8-  ایران مانند کشورهای نو بنیادی مانند ترکیه و آذربایجان با کشتار و پاک سازی قومی بنا نشده است 9-  اقوامی که در ایران هستند یا ایرانی تبارند و یا مهاجر مانند تُرک و عرب که وجود حقیقی امروز آنها در ایران دلیل بر همزیستی مسالمت آمیز فرهنگ ایرانی میباشد.

● حکومت مناسب فردای ایران یک جمهوری دمکراتیک و سکولار غیر متمرکز خواهد بود که بر اساس یک قانون اساسی و بر پایهء حقوق بشر، برابر با قوانین تئوریهای دمکراسی و دانش کشورداری و همسو با نرمها و روابط بین المللی تهیّه و تنظیم خواهد شد. ملّت فردای ایران یک ملّت سیاسی است و نه فرهنگی، حقوق فردی و شهروندی مطابق با دیدگاه لیبرال دمکراسی در قانون اساسی مشخص خواهد شد و پیشینه های قومی، فرهنگی و زبانی، دینی، و سایر شاخص های کلکتیو دیگر نقشی را نخواهند داشت، حکومت ملّی مرکزی وظیفه دارد در آموزش زبان مادری در مناطقی که بیش از 90 درصد افراد آنها به زبانی غیر از زبانهای ایرانی و فارسی روابط اجتماعی برقرار میشود امکانات لازم را فراهم کند،

آموزش زبان انگلیسی در کنار زبان فارسی از کلاس سوّم ابتدایی در سیستم آموزشی کشور از ضرورتهای حیاتی و سرمایه ملّی و ضامن و پیش شرط رشد فراگیر و ابزار ارتباط  با جهان پیرامونی آیندهء نسلهای سرزمین ایران محسوب خواهد شد.

 

|ماه یونی|  2012 میلادی | آلمان|

                                                                                                                    

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ناشناس

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.