رفتن به محتوای اصلی

گذار ازماه عسل ترامپ، به ماحصل ترامپ
22.11.2018 - 13:22

گذار ازماه عسل ترامپ،  به ماحصل ترامپ

اشاره ای بر بحران کنونی جهانی

اگر گفته باشیم که احتمال دارد بحران بعدی نظام سرمایه داری جهانی به مراتب شدیدتر از بحران سالهای بعد از دوهزار و هشت باشد، شاید خیلی هم اشتباه نگفته ایم. میزان بدهی های جهانی نزدیک سیصد و پنجاه هزار میلیارد دلار میباشد که در حدود سه برایر تولید ناخالص جهانی میباشد. با این حساب بطور متوسط میانگین بدهکاری برای هر نفر روی کره زمین در حدود  پنجاه هزار دلار میباشد. در شرایطی که اکثریت عظیم مردم جهان بخش عظیمی از توان کاری خویش را در راه بازپرداخت بدهکاری ها مصرف میکنند، میزان افزایش دستمزدها، هیچگاه با میزان افزایش قیمت ها هماهنگی ندارد. یکی از سوال های کلیدی مطرح  این میباشد که مردم دنیا این میزان هنگفت بدهکاری ها را به چه کسان، یا نهادهایی بدهکار میباشند.

من در مقاله یکی دو ماه خویش خود در رابطه با بحران بدهکاری ها تلاش کرده ام تا حدودی به این مساله بپردازم که سرمایه داری مالی جهانی و در راس آن بانکهای امریکائی برای غلبه بر بحران سالهای دوهزار و هشت به بعد، اقدام گسترده ای جهت تزریق پول مجازی به حساب های خودشان توسط بانکهای خزانه داری کشورهای مربوطه که در دست خودشان میباشد نموده و از طریق همین پولهائئ که با نرخ بهره صفر درصد برای خویش صادر نموده بودند، از یک طرف اقدام به خرید سهام شرکتهای خویش که در حال سقوط بود  نمودند تا ارزش آنها را در بازارهای سهام ثابت نگه دارند، از طرف دیگر اقدام به خرید دارائی های با ارزش شرکت ها و کشورهای ورشکسته و یا تحت فشار نمودند، تا آنها را هر چه بیشتر تحت سیطره خویش در آورند، بالاخره از طریق فروش اوراق بهادار و سهام بی ارزش به بانک های مرکزی، توانمندی این بانکها را به مراتب تضعیف تر نمودند.

پدیده دونالد ترمپ

دونالد ترامپ آنتی تزی بر آمده از درون بحران های اجتماعی اقتصادی سیاسی جنگی بالا  و  جهت مقابله با  بازتاب های درونی  گلوبالایزاسیون در داخل آمریکا میباشد.  دونالد ترامپ انتی تزی میباشد در تقابل با ساختارهای سنتی نهادینه شده  سیاسی امنیتی در قدرت جمهوریخواهان و دموکرات ها  آمریکا. از ویژگیهای خاص این انتی تز این میباشد که تمرکز اصلی را روی بازگشت سرمایه ها و دلارهای آمریکا به داخل، رشد دادن به صنایع و واحدهای اقتصادی دیگر در داخل کشور مینماید تا  از این طریق  کاهشی در بازتاب های  بحران های مزبور در داخل آمریکا ایجاد نماید. به زبانی عامیانه تر، ایشان گرچه بیشتر نمایندگی سرمایه داری داخلی درون گرای خرده و کوچک تر را  مینماید، در حالی که رشته های پیوند قدرتمند و محکم خویش را با ساختارهای نهادینه شده قدرتهای کلان اقتصادی، امنیتی و سیاسی کشور، از جمله سرمایه داری مالی نفتی نظامی را همچنان با قدرت حفظ مینمایند. دونالد ترامپ ها نمیتوانند روند گلوبالایزیسیون و جهانی شدن را به عقب بازگردانند، بلکه آیشان فقط میتوانند وقفه کوتاهی برای تنفس سرمایه داری داخلی کشور ایجاد نمایند تا گشایشی اندک در ایجاد اشتغال بیشتر و افزایش امکانات رفاهی عمومی برای میلیونها نفر ایجاد گردد. این وقفه کوتاه و تنفسی را که ما شاهد آن میباشیم، همان "ماه عسل" دوران ریاست جمهوری آقای ترامپ میباشد.

آیا پدیده دونالد ترامپ ها در عین حال بازتابی برای مقابله با بحران سیصد و پنجاه هزار میلیارد بدهکاریهای جهانی و سه برابر بودن میزان بدهکاریها در برابر تولید ناخالص جهانی میباشند؟ میزان بدهکاریهای آمریکا تقریبا برابر با میزان تولید ناخالص ملی آن کشور میباشد.  ایشان اگر مطرح میکنند، میخواهند عظمت آمریکا را به آن باز گردانند، مگر دولت های اوباما، بوش های پدر و پسر و حتی کلینتون، همگی بر  پایه های یک چنین استراتژی عمل نمیکردند که آمریکا نقش تنها موناپولی قدرت امنیتی، سیاسی و اقتصادی جهانی را دارد؟ مگر جرج بوش پسر تا آنجا پیش نرفتند که میگفت سازمان ملل هیچ کاره است و ما به تنهایی و با دور زدن سازمان ملل و شورای امنیت  تصمیم به حمله به کشورهای دیگر از جمله عراق، افغانستان و غیره میگیریم، حکومت ها را سرنگون میکنیم و در این راه هر کس با ماست، دوست ماست، کسانی که با ما نیستند، دشمن ما میباشند؟ سابقه حزب دموکرات آمریکا در مورد سوریه، لیبی، یوگسلاوی و غیره از آنها درخشان تر نیست.

ماه عسل ریاست جمهوری ترامپ

ماه عسل ریاست جمهوری دونالد ترامپ چقدر طول خواهد کشید تا بعد از آن ما دونالد ترامپ واقعی را بشناسیم؟  ایشان با تلاش جهت کاهش هزینه های دولتی از طریق فشار به اعضای ناتو بخاطر افزایش پرداختی ها، مقابله ها سیاستهای دولت های قبلی آمریکا بخاطر هزینه های خدمات اجتماعی و درمانی، تقاضا از عربستان برای تقبل بخش بیشتری از هزینه های جنگ در خاورمیانه، در حالی که ایشان با ترمز کردن نظامی در سوریه  و نشست  مشترک با کیم جان اون، و کاهش تنش در شبه جزیره کره، هزینه های نظامی دولتی را به میزان زیادی کاهش دادند.

.طی دو سال گذشته، آقای ترامپ بر پایه تاکید بر کاهشهای مالیاتی برای شرکت ها  و افزایش گمرک بر واردات و تلاش جهت حفظ ثبات ارزش دلار آمریکا در مبادلات بین المللی  نموده است. در عرصه بین المللی خارج کردن آمریکا از تعهدات توافقنامه های مختلف بین المللی و کشاندن آن به سمت بستن توافق  های تکی با کشورهای مختلف از یک طرف و حفظ مناسبات نزدیک اقتصادی امنیتی آمریکا با شیوخ عربستان در خاورمیانه جهت ایجاد توازن قدرت جهت مقابله با سیاستهای چین و تاثیرات آن بر ارزش دلار آمریکا استوار میباشد.

در چنین شرایطی تحولات بین المللی شاهد بر این میباشد که روند سریع شکل گیری قطب بندی های اقتصادی، سیاسی جدیدی در دنیا در جریان میباشد که آمریکا را از یکه تاز بودن خارج کرده و به یکی از بازیگران اصلی قدرت بین المللی تبدیل نموده است. تلاش های دولت ترامپ جهت متلاشی کردن اتحادیه اروپا، حمایت و انتقاد آمریکا از روند طلاق انگلستان از اتحادیه اروپا، آغاز افزایش تعرفه های گمرکی بر روی کالاهای وارداتی از خارج، خصوصا چین، موجب شکننده گی مناسبات همه این بلوکبندی ها با دولت آمریکا از یک طرف و بازشدن دریچه های باریکی از نزدیکی میان متحدان پر و پا قرص سابق آمریکا با بلوک چین و روسیه و هند  گردیده است. گرچه این نزدیکی ها خیلی شکننده بوده و احتمالا کوتاه مدت میباشند، ولی همان فرجه تنفسی کوتاهی میباشند که ماه عسل آقای ترامپ فراهم نموده است  تا از تنش های نظامی بین المللی کاسته و بر تنش های اقتصادی، سیاسی و امنیتی افزوده است.

اگر در دوران ماه عسل آقای ترامپ، اقداماتی در راستای کاهش تنش در شبه جزیره کره صورت گرفته و بحران نظامی امنیتی سوریه تا حدود خیلی زیادی فروکش می نماید. اگر در دوران ماه عسل ایشان سیاستهای مالیاتی، گمرکی ایشان با کاهش هزینه های نظامی دولتی آمریکا در خارج، از جمله ناتو، بحران داخلی آمریکا را نسبت به دوران اوباما تا حدودی کاهش میدهد، از طرف دیگر ما شاهد نمودارهایی از سیاست های خطرناک بلندمدت ایشان میباشیم که ماحصل استراتژیک آینده پدیده ترامپ را بصورت خطرناکتری به نمایش میگذارد.

نشانه هایی بر احتمالات ماحصل آینده آقای ترامپ

ایشان تمام ویژگیهای افراطی گری ناسیونالیستی، جنسی، نژادی، ضدیت با بیگانگان و غیر اخلاقی ترین شاخصه ها را در خود دارا میباشد و از حمایت بخش های ویژه ای مردم آمریکا بر خوردار هستند. تنها تفاوت افراطی گری فاشیستی آقای ترامپ با دوران آلمان هیتلری این میباشد که در آن زمان، آلمان به شدت در حال رشد اقتصادی بوده و احتیاج به بازارهای اقتصادی بیشتری در دنیا داشت، ولی آمریکای امروز در راس نظام سرمایه داری جهانی با بحران نهادینه شده عمیق بدهکاری ها، قابلیت حفظ ارزش دلار و غیره درگیر میباشد که بیرون آمدن از آنها اگر غیر ممکن نباشد، میتواند به قیمت خیلی گرانی به جهانیان تمام گردد. این بحران به مراتب عمیق تر از بحران سال دوهزار و هشت خواهد بود.

نمونه قتل خاشقچی و پرونده سازی برای جولیان اسانژ

ایشان در مورد قتل خاشقچی گفتند که اجازه نمیدهند این عمل جنایت کارانه موجب به خطر افتادن معامله یکصد وده میلیارد دلاری نظامی آمریکا و عربستان گردد. این خود یک شاخصی بر محک زدن بر پایبندی های ایشان به ارزش ها ی اخلاقی، انسانی، دموکراتیک و حقوق بشری ایشان میباشد. دیروز ایشان در تلویزیون اعلام نمودند که نمیخواهد به نوار صدای خاشقچی در کنسولگری استانبول گوش کند و سپس اعلام کردند که  "بن سلمان خودش میگوید در قتل خاشقچی نقشی نداشته است" و ایشان این گفته او را که همسو با بیانیه وزارت امور خارجه عربستان در این زمینه بوده است، بعنوان سند پایه تنظیم  مواضع  خویش با عربستان قرار میدهند. بعد از اینکه سازمان امنیتی آمریکا اعلام کرد که آقای بن سلمان در جریان برنامه قتل خاشقچی قرار داشته است، امروز اعلام میکنند که، اگر هم بن سلمان در این امر دست داشته باشد، قتل یک تفر نباید مناسبات آمریکا با عربستان را به خطر بیاندازد، زیرا آنها با عربستان توافق کرده اند تا عربستان نزدیک به پانصد میلیارد دلار در آمریکا سرمایه گذاری بکند.

 ایشان با قبول چیزی که خود به دروغ بودن آن باور دارند، عملا نشان میدهند که میتوانند دروغ بگویند و به همین خاطر وعده های ایشان در مورد کره شمالی نمیتواند چندان اعتباری داشته باشند. چنین چرخش موضعی را ما در مورد گفته های ایشان در مورد "جولیان اسانژ" نیز شاهد بوده ایم. ایشان قبل از انتخابات میگفت "من عاشق ویکیلیکس هستم"، امروز جهت دستگیری ایشان آشکارا پرونده سازی میکنند.

جهتگیریها و عملکردهای ایشان در سیاست خارجی

این امر نشان میدهد که سیاست امنیتی و ژئوپولیتیک آمریکا فقط و فقط بر پایه تامین منافع صاحبان قدرت در آن کشور تنظیم میگردد. در این راه دولت آقای ترامپ نه فقط میتواند به دروغگویی اقدام بکند، بلکه حقوق بشر، موازین دیگر بین المللی، قوانین و موازین دموکراتیک، توافق نامه های بین المللی همه و همه میتواند زیر پا گذاشته شود. در این راه ایشان نه تنها با غیر انسانی ترین حکومتگران دست در دست همدیگر قرار دارند، بلکه از طریق پروژه های شورش گرانه و کودتا مابانه مانند نمونه برزیل در تلاش میباشند تا اینگونه حکومت ها را در جاهایی که مد نظر دارند، بر سر کار بیاورند.

دونالد ترامپ واقعی با لابیگری و صنایع نظامیگری در آمریکا مناسبات مستحکمی دارد. ایشان توافقنامه برجام را لغو نموده و اعلام نموده اند که خواهان تعویض حکومت در ایران از طریق  بکارگیری نیروهای ویژه ای از جمله مجاهدین خلق، احزاب ویژه ناسیونالیستی منطقه ای ، سلطنت طلبان و بالاخره دسته های خودفروختگان قسم خورده میباشند. ایشان این پروژه را بر بستر آشوب برانگیزی و آفرینش اغتشاش شدید داخلی، که خود تحریم ها یکی از زمینه سازان اصلی آن میباشند میخواهند به اجرا در بیاورند.

 ترامپ واقعی میگوید که به هیچ وجه راضی نیست تا اجازه بدهد تا قتل های روزنامه نگاران در عربستان، نقش آنها در جنگ نافرجام سوریه و  یمن و فرهنگ بدوی و غیر انسانی اجتماعی سیاسی  این دولت موجب نخواهد شد تا  سطح مناسبات آنها با آمریکا کاهش یابد. دونالد ترامپ واقعی سفارت آمریکا را به اورشلیم میبرد، تنش با چین و روسیه را در برنامه روزانه خویش به پیش میبرد. ترامپ واقعی در راه آوردن حکومت های فاشیستی در کشورهای آمریکای لاتین و فشار به دولت های مردمی از طریق محاصره و تحریم های اقتصادی اجتماعی آنها همچنان ادامه میدهد. نسخه پرداخته شده آقایان ترامپ، پمپئو، و بولتون برای ایران چه میتواند باشد؟

خطرهای احتمالی دونالد ترامپ

یک – استراتژی ترامپیسم برای غالب آمدن بر بحران بدهکاریها و احتمال سقوط شدید ارزش دلار ایجاب میکند تا میزان تقاضا برای دلار آمریکا در سطح جهانی به میزانی جهشی و نجومی افزایش یابد. بخش قابل توجهی از دلارهای تزریقی مجازی دوباره به آمریکا بازگردانده شود.  تنها شرایطی که چنین هدفی را میتواند برآورده نماید، آفرینش تشنج های منطقه ای میباشد. جنگ چرخه های صنایع نظامی نفتی را به شدت به کار می اندازد، کشورها را  ویران و ورشکسته کرده و تا خرخره بدهکار به بانک های غربی و در راس آنها بانکهای آمریکائی می نماید، و بالاخره شرکت های غربی جهت آباد کردن همان  ویرانیها به میدان آمده و با اخذ مجدد همان بدهکاریهای بانکی اقدام به بازسازی ویرانه ها خواهند نمود. عرصه های زمینه دار چنین تشنج آفرینی هایی شامل شرق آسیا مانند دریای چین و شبه جزیره کره، سپس خاورمیانه و به طور خاص سوریه و  ایران، و بالاخره آمریکای لاتین و به  احتمال ویژه  ونزئولا میباشد.

دو – پروژه های تعویض حکومت های غیر خودی.  پروژه های تعویض حکومتی مانند نمونه های ایران و ونزوئلا، چندین ویژگی خاص خود را دارا میباشند. در مرحله اول آنها از طریق محاصره ها و تحریم های اقتصادی، بحران اقتصادی در این کشورها از بصورتی جهشی و گسترده ای شدت بخشیده و زمینه عینی برای اعتراضات خود جوش مردمی بر پایه های خواسته های صنفی دموکراتیک  را تبدیل به  طغیان های شورشی تخریب گرانه می نمایند. در مرحله دوم، آنها جبهه از ای دسته ها، گروه ها و احزاب سیاسی خود فروخته را با اتکا به بودجه ها و امکانات آمریکائی و اقمارش بر امواج طغیان های خیابانی سوار کرده و اقدام به هدایت آنها مینمایند. در مرحله سوم، آنها با اتکا به شعارهای افراطی فاشیستی مابانه، با اتکا به تحریکات پوپولیستی، ناسیونالیستی، ضد دموکراتیک و کارهای تروریستی و گاها نظامی ، با سوار شدن بر امواج حرکت های خیابانی، اقدام به عزل و سقوط حکومت وقت و جایگزینی آن با حکومت دست نشانه خود، به عنوان نمایندگان مردم مینمایند.

سه – روی کار آوردن حکومت های نظامی فاشیستی جهت ایفای نقش ژاندارم های منطقه ای برای آنها. ونزوئلا در آمریکای لاتین  و به فاصله خیلی نزدیکی با کشور آمریکا، بزرگترین ذخایز نفتی در دنیا را دارا میباشد. علیرغم ضعف ها، اشکالات و اشتباهات دولت فعلی ونزوئلا،  این در شرایطی میباشد که حکومت نیکلاس مدورو، از یک طرف با تحریم های شدید آمریکا و اقمارش در گیر میباشد، از طرف دیگر سرمایه داری کلان داخل کشور با حکومت ایشان در نبردی سترگ میباشند و بالاخره ، امریکا از طریق تشکیل و حمایت از جبهه سرنگون طلب طرفدار آمریکا که در تلاش میباشند تا بر امواج نارضایتی های عمومی سوار گردند،  تا حکومت فعلی را سرنگون کرده و آلترناتیو  گماشته  شده خویش را جایگزین آن نمایند. به دلیل اینکه دیگر همه این تاکتیک ها به اندازه سابق کارائی لازم را ندارند، لذا طرح تکمیلی دیگری جهت اجرای این پروژه و تعویض حکومت در ونزوئلا و دست یافتن به ثروت های نفتی آن کشور به میدان می آید.

 این طرح، پروژه حمله نظامی برزیل به ونزوئلا بعنوان آخرین میخ تابوت مرگ  حاکمیت فعلی درجهت تکمیل و قطعی کردن سرنگونی نیکلاس مدورو به میدان می آید تا یک حکومت فاشیستی دیگری مانند "بولسونارو" در برزیل در این کشور بر سر کار بیایند. چنین حکومت هائئ پوپولیستی متکی بر ناسیونالیسم افراطی، تبعیض گرانه، ضد زن بودن، لمپنسم و در نهایت فاشیستی  میباشند که بر هیچ مبانی اخلاقیت انسانی و دموکراتیک متکی نمیباشند.

ترامپیسم و ایران

آقای ترامپ، مایک پمپئو، جان بولتون و بالاخره بی بی نتنیاهو، همگی این روایت را ترویج میکنند که بحران خاورمیانه ناشی از عداوت میان ایران شیعه و عربستان سنی میباشد. در این عداوت این ایران میباشد که آشوبگر و جنگ افروز میباشد. در این مورد نمونه های سوریه، لبنان، فلسطین، یمن و عراق و افغانستان را میشمارند. بر اساس روایت آمریکائی بحران موجود در خاورمیانه، جهت حفظ منافع و تامین امنیت دوستان آمریکا، باید ایران را سرجای خود نشاند.

شاید بشود پروژه ترامپیسم برای ایران را در سه قسمت خلاصه کرد. فاز اول ایجاد هرج و مرج و آشوب های غیر قابل کنترل داخلی بر بستر تحریم های اقتصادی، ترور و عملیات مشابه  استوار میباشد. بخش دوم سازماندهی بخش های مشخصی از اپوزیسیون سیاسی فعلی خارج که ترجیحا در عرصه نظامی هم دستی داشته باشند، از جمله افراطیگران ناسیونالیستی در مناطق مختلف ایران، مجاهدین و بخش هایی از سلطنت طلبان و نظامیان زمان شاه. بخش سوم سوار کردن اپوزیسیون ساخته و پرداخته آمریکایی بر امواج شورش های خیابانی بر بستر حمایت های مالی، تجهیزاتی و تبلیغاتی غرب، و در راس آن آمریکا میباشد.

در مورد ایران گرچه به نظر می آید بودجه چنین پروژه هایی از طرف عربستان در شرف تضمین و تامین میباشد، عملیات نظامی در صورت لزوم بر دوش جریان های سیاسی چیده شده توسط امریکا  برای چنین پروژه ای، که سابقه نظامی دارند به مرحله اجرا در آورده میشوند. اگر نمونه های دیگر مشابه در خاورمیانه را از نظر بگذرانیم، احتمال شرایط به مراتب بدتری را نمیتوان غیر ممکن دانست.

 

دنیز ایشچی

21 نوامبر 2018

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

دنیز ایشچی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.