رفتن به محتوای اصلی

گزارش تصویری از شالیکاری در لنگرود
08.06.2012 - 23:26

06/08/12 گزارش تصویـری از شالیکـاری در لنگـرود رشت - خبرگزاری مهر : فصل بهار با همه زیبایی هایش قصه درد و رنج شیر زنانی است که پا به پای مردان، با رنج فراوان و به امید ذخیره آینده خود و فرزندان، نشاء برنج را بر پهنه گلی شالیزارهای گیلان میکارند. زنانی که مانند تمام همنوعان خود حق حیات و عمر طبیعی را دارند اما به خاطر شغل سختشان دچار پیری و فرسودگی زودرس شده و اکثر آنها از بیماریهای مزمن مفصلی رنج میبرند. http://us.mg203.mail.yahoo.com/dc/launch?.partner… این نوشتار احساساتی و همدردانه همراه با تصویر بانوان کشتگر شالیزارهای برنج در لنگرود بهشتواره میباید همانقدر که سختی کار این بانوان و خطرات شغلی آنها را پیش میکشد که همانند کار بانوان قالی باف سختی های حرفه ای خود ش را دارد ما را باید به فکر راه حل آن بیاندازد. اینطور که به نظر میرسد بزرگترین صادر کننده برنج که آمریکا باشد چنین مشکلی را ندارد و ما همینطور میدانیم که کشاورزی در آمریکا مکانیزه و یا ماشینی است و همینطور در آمریکا بیش از 90% تولیدات کشاورزی را کسبورزی کشاورزی یا "اگری بیزینس" انجام میدهد که شرکت های بزرگ کشاورزی هستند و مانند هر کسبورزی صنعتی دیگر کار میکنند. این بدین معنی است که کارگر برنج کار شرکت کشاورزی یک ماشین نشا برنج را رانندگی میکند و همینطور برای برداشت محصول برنج یک ماشین برداشت محصول را رانندگی میکند. و همچنین چون کاری تخصصی را انجام میدهد چیزی در حدود 20 دلار در ساعت میسازد و افزون بر آن بیمه حوادث کاری و بی کاری و همچنین نیمی از سپرده بازنشتگی او را هم شرکت کشاورزی میپردازد. تمام این امکانات و امتیازات برای یک کارگر کشاورزی امکان پذیر میشود در صورتیکه یک شرکت کشاورزی میان ملتی جهانی وجود داشته باشد که سرمایه گذاری بزرگ در کشاورزی بکند؛ چه برای آماده کردن زمین و چه در ماشین آلات کشاورزی و از آن بیشتر برای اختراع ماشین های کشاورزی بهتر هم باید سرمایه گذاری کند. ما میتوانیم دومین صد سال بعد از انقلاب مشروطیت را که امید نوسازی ایران را به ما داد و تا حدود زیادی هم موفق شد، تا وقتیکه اندیشورزان ایران عزیز تشخیص دادند راه حل نجات از یک دیکتاتوری مدرن رو آوردن به یک دیکتاتور عهد عتق است، هم به گریه وزاری برای مردم خود بگنرانیم که تقریباً همه چیز آن در سنت های عقب افتاده در جا میزند مانند کشت برنج. در رابطه با کشاورزی موفق و ماشینی آمریکا ما با دو نیاز روبرو هستیم یکی صنعتگران نوآور و هوشمند و دیگری سرمایه ای است که در آختیار آنها است. در همین جا ما مجبور هستیم بنابر ادبیات سیاسی کمونیستی ویا چپ پیش از انقلاب مرگبار 57 و بعد از آن کلمات خود را تغییر دهیم. گردانندگان یک شرکت سرمایه گذار و صنعتگران مبتکر سرمایه دار و استعمار گران کارگر میشوند. تناقض فلسفی که ما دوچار آن هستیم در اینجا آشکار میشود. البته رفقا و مارکسیست های دوران صنعتی ماشین های ریسندگی قرن هیجدهم انگلیس معتقدند بجای اینکه منابع مالی در اختیار صنعتگران در آمریکا مانند فورد، جی سی پنی، بیل گیت، استیون جاب، و یا زکربی فیس بوک و یا در ایران دوران پهلوی ها مانند ارج، آزمایش، خیامی، و یا هژبر یزدانی بزرگترین صنعتگر کشاورز ایران باشد، باید در اختیار دولت کارگری باشد که در هر صورت توسط بوروکرات ها و یا کادرهای سیاسی و یا اشراف کمونیستی گردانده خواهد شد. آنچه مسلم است برای زندگی بهتر تقریباً مردم تمام کشورهای جهان باور دارند که کشور باید صنعتی بشود تا مردم از زندگی بهتری برخوردار بشوند. و همینطور بروشنی دیده میشود که دو راه حل برای صنعتی شدن کشور پیش نهاد میشود یکی توسط دولت است و دیگری بخش خصوصی است که میتوان آنرا در آمریکا بنام صنعتگران و در ایران سرمایه دار و استعمار گر هم بنامیم. آز انجا که صنعتگر بودن به معنی ابداع گر فکری جدید و نو و یا سازنده ماشینی که زندگی انسان را راحتر و بهره دهی کارش را بیشتر میکند و رویهم رفته ثروت تولید میکند که مازاد آن انباشته میشود. مانند شرکت کامپیوتر اپل که بیشتر از دولت آمریکا پول در بانک در یک لحظه معین دارد چیزی در حدود 75 ملیارد دلار در برابر 74 ملیارد دلار. اگر خوب دقت کنیم خواهیم دید که صنعتگران در ایران از موقعیت سیاسی و یا اجتماعی نیرومندی پیش ار انقلاب مشروطیت و بعد از آن برخوردار نبودند. صنعتگران از دو جهت سرکوب میشدند یکی با محدودیت هائی که دولت برای آنها ایجاد میکرد و دیگری از جهت تبلیغاتی که ادبیات سیاسی غالب چپ وجه آنها را در میان مردم ویران میکرد. برای نمونه این مهم نبودکه آزمایش وارج بخاری های جدید و بدون خطر دو جداره میساختند و شغل تولید میکردند این مهم بود که این صنعتگرها سود میبردند و باز هم این مهم نبود که آن سود مورد حسادت دوباره برای بهبود و توسعه همان صنعت سرمایه گذاری میشد و شغل بیشتری تولید میکرد. برای دانشجوی چپ بیست ساله در ایران ویا عضو کنفدراسیون در خارج که هیچ چیز در دنیا نبود که نداند و بر آن واقف نباشد مهم نبود که هژبر یزدانی هزاران هکتار زمین بایر را در راه تهران مشهد و دیگر صنعتگران کشاورزی به زیر کشت میبردند و شغل تولید میکنند و کشاورزی مکانیزه را توسعه میدادند و بهره دهی زمین را بالا میبردند کار آنها این بود که این صنعتگران را منفور کنند. تلاش خستگی ناپذیر چپ ها برای جا انداختن اندیشه های چپگرایانه دشمن صنعتگران ایران ذهنیت ملی را آماده کرد تا تمام صنایع به نفع حزب الله مصادره شود و این فرصت از دست چپ ها خارج شود. برگردیم به زندگی سخت بانوان برنجکار لنگرود من با اندکی جستجو در اینترنت این ماشین های برنج کاری را پیدا کردم http://www.alibaba.com/showroom/rice-farming-equi… http://www.alibaba.com/products/rice_farming_equi… که زیادهم گران قیمت به نظر نمیرسند. چنانچه یک صنعتگر شروع به کشت و برداشت برنج با این ماشین ها بکند به احتمال زیاد دیگر مالکان زمین هم برای بالا بردن بهره دهی زمین خود بزودی مجبور خواهند شد چنین کاری را بکنند. در این میان احتمالا کار نشاکارها از بین میرود اما کار تعمیر کارهای ماشین های کشاورزی و رانندگی آنها ایجاد خواهد شد. در هر صورت چنین سیر تغییر تولید برنج در لنگرود قطعات زمین های بزرگتر و سرمایه گذاری بیشتری را ایجاب میکند که احتیاج به صنعتگران هوشمند و مبتکر دارد که بطور کلی به آن بخش خصوصی میگویند. اگر چنین شرایطی پیش بیاید احتمالا بانوان نشاکار به کار رانندگی ماشین های کاشت و برداشت برنج مشغول خواهند شد. اما گرفتاری این است که تا وقتیکه صنعتگر و مبتکر بودن زیر تهدید مصادره است و وجه اجتماعی آنها زیر ضربه های چپ ها بی اعتبار میشود چنین اتفاقی نخواهد افتاد و ما شاهد تداوم تولید برنج به روش سنتی عقب افتاده و آزار دهند برای کارکنانش خواهیم بود. آنچه برای رشد صنایع از جمله صنعت کشاورزی ضروری است تداوم است که به مرور زمان یک صنعت را رو به کمالی که هرگز به آن نمیرسد پیش میبرد. در کالیفرنیا بین شهر بیکرز فیلد و سکرومنتو و سانفرانسیسکو در دو طرف جاده 99 و 5 بخشی از توانائی کشاورزی کالیفرنیا قابل دیدن است تا چشم کار میکند دو طرف جاده تاکستان و درخت های میوه و دیگر محصولات کشاورزی کاشته شده است و همچنین شرکت های فروشنده ماشین های کشاورزی یکی بعد از دیگری ردیف شده اند. برای شاهدان این توسعه صنعت کشاورزی بعد از انقلاب اسلامی در ایران که سالی و یا هر چند سالی یکبار از این جاده ها رد میشوند و چشمی برای دیدن تغییر دارند سرعت توسعه کشاورزی در اطراف این دو جاده شگفت آوراست که مسئول اصلی آنها کسبورزی کشاورزی "اگری بیرینس" است. همینطور در جاده های فرعی که باز هم دو طرف آنها کشت شده است گشتنده بسختی کسی را مشغول کار میبیند برعکس مناطق کشاورزی ایران. تمام این پیشرفت و آسودگی کاری امکان پذیر شده است چون صنعتگران کشاورز از بهره بردن از کار خود مطمئن هستند و زیر خطر مصادره نیستند و در برابر قانون از حقوق مساوی در برابر اتحادیه های حرفه ای برخوردارند. بدون تردید صنعت کشاورزی ایران هم میتواند چنین جریان تکاملی را به پیماید اما آن در صورتی اتفاق میافتد که صنعتگران از همان وجه و اعتباری برخوردار باشند که مثلاً بیل گیت مایکروسافت برخوردار است و یا زکربی فیس بوک که یک شبه ملیاردر میشود و بجای اینکه تنها با حسادت روبرو شود با تحسین هم روبرو و یک سرمشق میشود. همچنین در این راستا بد نخواهد بود اگر دانشکده های مهندسی ایران بجای تولید سیاست پیشه های اسلامی و کمونیست صنعتگرانی تولید کند که با تولید ماشین های کشاورزی و غیره زندگی مردم را عملاً بهتر کنند تا مانند هر سیاست پیشه دیگر قول آنرا بدهند که در مورد ایران معمولاً برعکس میشود. راه حل مشکل نشاکاران لنگرود در برابر ماست تنها کافیست که ما آنرا ببینیم و آنرا بکار ببندیم.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.