چرا اینان که در برنامههای حزبیشان برای ایرانِ آینده، وعدهی الغای حجاب اسلامی را میدهند، وعدهی الغای سربازی اجباری را نمیدهند؟
من مهمترین دلیل را در ناسیونالیستبودن میبینم. چون ناسیونالیستها بنابر ادلهی بسیار به نیروی مسلح نیاز دارند. فمینیستهای ناسیونالیست ایرانی هم در عین حال که با بیعدالتیِ جنسی مخالفند، با بیعدالتیِ ناسیونالیستی موافقت دارند. هیچ قانونی وجود ندارد که بیان کند اگر کسی در یک مسئله، مثلا جنس، «چپ» بود، یعنی به عدالت باور داشت، لاجرم در مسائل دیگر نیز چپ خواهد بود. فمینیستهای بسیاری داریم که از سویی با تبعیض برضدِ زن مخالفتِ شدید دارند، ولی از سویی دیگر نه تنها با تبعیض برضدِ اقلیتهای اتنیکی مخالف نیستند بلکه آن را واجب هم میدانند. هرچندوقت یکبار، چند سرباز وظیفه که اجباراً و بدون این که کمترین اختیاری داشته باشند، به مناطق مرزی اعزام شدهاند، توسط احزاب مسلح اتنیکی (عمدتاً در کردستان) یا گروههای سلفی و فاندامنتالیستِ اسلامی (عمدتا در جنوب شرقی ایران) کشته میشوند. عموم مردم سکوتِ غمانگیزی در قبال تراژدیِ سربازان وظیفه دارند. ولی هیچ سکوتی به اندازهی سکوت ناسیونالیستهای ایرانی غمانگیزتر و تأسفبارتر نیست. درین میانه من از آن فمینیستهای ناسیونالیست بیشتر میرنجم. کسانی که وقتی بحث زن و مرد میشود، ندای عدالتطلبی دارند، حتی بحثشان از برابرحقوقیِ زن و مرد فراتر رفته و امروزه به چیزی کمتر از قانونی شدنِ ازدواج همجنسها و برگزاریِ رژهی غرور و افتخارِ دگرباشان رضایت نمیدهند، ولی همین که یک کلمه از مشکلات اتنیکی پیششان گفته میشود به سرعت مردمانِ اقلیتِ ایران را به تجزیهطلبی متهم کرده و وعدهی گسیل کردنِ ارتش برای سرکوبِ تجزیهطلبی میدهند.
راز سکوتِ مخالفینِ جمهوری اسلامی در قبالِ تراژدیِ سربازانِ اجباری همین است. بیخود میگویند که از دشمن خارجی میترسند. کدام دشمن خارجی؟ با کدام کشور قرارست جنگ شود که در آن روز نیاز به سرباز باشد؟ عِراق تنهاترین کشوری بود که ایران با آن مشکلاتِ ارضی داشت ولی جنگ با عراق دیگر تکرار نخواهد شد. در جاهای دیگر مفصلاً گفتهام چرا جنگ با عراق دیگر تکرار نمیشود. عِراق تا اطلاع ثانوی مثل یک گروگان در دستانِ دولت ایران است. چون عراق بابت تجاوزِ دولت صدام حسین به ایران هنوز غرامت نداده و ایران میتواند با طرح مسئلهی غرامت، بغداد را کنترل کند و در دستانِ خود بگیرد. ضمناً عراق امروزه قادر نیست که وحدت اراضیِ خودش را حفظ کند. کجا به فکر توسعهی ارضی خواهد افتاد؟ عراق اگر کرکوک را برای خودش نگه دارد، خیلی هنر کرده است. ازین گذشته، دیگر تغییر مرزها از طریق جنگ یک امر منسوخ شده است. امروزه بیش از 50 سال است که اسرائیل، جولانِ سوریا را به اِشغال خود درآورده، ولی همچنان آنجا بخشی از سوریا است و هرگز به عنوان اراضی اسرائیل شناسایی نشده. دوران توسعهی ارضی از طریق تجاوز و اِشغالگری مدتهاست که به پایان رسیده. و ناسیونالیستها هم این را به خوبی میدانند.
پس سوال: اگر واقعا ناسیونالیستها این واقعیتها را به خوبی میدانند، پس چرا با سربازی اجباری مخالفت نمیکنند؟ وقتی عِراق که در زمان نظام بعثی، ارتشسالاری داشت، امروز سربازیِ اجباریاش را لغو کرده، وقتی پاکستان سربازی اجباری ندارد، چرا ایران باید داشته باشد؟ پاسخ این است که ناسیونالیستها در فکر استفادهی دیگری از نیروی نظامی هستند: سرکوبی مردمانی که از اقلیتهای اتنیکیاند و در مناطق مرزی به سر میبرند. همان مردمانی که ناسیونالیستها از آنها میترسند، چون آنان را تجزیهطلب میدانند. در جاهای دیگر گفتهام و در نظر دارم که بعداً اگر فرصت داشتم در این باره مفصلتر بنویسم (و اگر فرصت نشد، به همان حد که نوشتم بسنده میکنم) که جامعهی ایرانی که به یک جامعهی سکولار تبدیل شده (هرچند نظام سیاسی ایران سکولار نیست)، با این سکولاریسم بسیار نقاط مثبت یافته است. راه برای ترقیخواهی گشوده شده. همه میدانیم که چیزهایی که فمینیستهای ایرانی در امروز میگویند را حتی متجددترین و غیرمذهبیترین دخترها در دههی هفتاد، جز «کثافتکاری» نام دیگری بر آنها نمینهادند. ازدواج یک دختر با یک دختر دیگر حتی نزد متجددترین و غیرمذهبیترین دختران در دههی هفتاد، یک رذیلتِ مشمئزکننده به شمار میرفت. چون در آن دهه، دین قوّت و قدرت داشت. ولی جامعه که سکولار شد، ازین بحثها هم تابوشکنی صورت گرفته و قباحتی که دین بر این چیزها میاندازد، ریخت. فمینیسم در یک جامعهی دیندار اسلامی، غیرممکن است. لازمهی فمینیسم، غیراسلامی ساختنِ جامعه است. ولی این سکولاریسم در ایران تنها یک عیب دارد و آن، بحران حفظ یکپارچگی سرزمینی ایران است. آنچه که اقلیتهای اتنیکیِ ایران را با فارسها همبسته میساخت، اسلام و به ویژه شیعیگری بود. سکولاریسم دین را تضعیف کرد و عامل همبستگی را از میان بُرد. برای همین است که آذربایجان که کوچکترین حرکت اتنیکی در تمام طول 15 سال اول جمهوری اسلامی نداشت، امروز به یکی از مراکز ناسیونالیسمِ تُند و خشنِ فارسستیزانه و سپس کُردستیزانه و ارمنیستیزانه تبدیل شده است. بنابراین اگر روزی نظام اسلامی سقوط کند، قطعا بحرانهای اتنیکی برسر ایران فرو خواهند ریخت. در آن صورت نظام جدید چه رفتاری با اقلیتها خواهد کرد؟
ما توصیهی عدالت داریم. اگر عدالت برقرار شود، مشکلی نخواهد بود. پذیرش و اجرای حق آموزش به زبان مادری مهمترین خواستهی ترکان آذربایجان است. همین خواسته به علاوهی خواستهی حل مشکلاتِ فقر و بیکاری و نیز پایان نژادپرستی و عربستیزی، مهمترین خواستههای عرب در جنوب غربی است. حل مشکل فقر وحشتناکی که در بلوچستان حاکم است (به طوری که فقیرترین نقاط روستاهای عربنشین خوزستان یا حتی مناطق کُردنشینِ سورانیزبان و سنیمذهب در کردستان هم شدتِ فقرشان از بلوچها کمتر است و بلوچستان یک جهنمِ تمامعیار است)، مهمترین خواستهی بلوچان است. عدالت یعنی گردن گذاشتن به این خواستهها. ولی ناسیونالیستهای ایرانی گردن نمیگذارند. ناسیونالیستهای ایرانی در صفِ مقدمِ مخالفان با حق آموزش به زبان مادری هستند و آن را مقدمهی تجزیهی ایران میشمارند. اینان به این دلیل موافق سربازی اجباریاند که بتوانند از این قدرت برای سرکوب اقلیات استفاده کنند. همین مردمانی که آنان را تجزیهطلب میدانند. برای مقابله با این مردمان، میخواهند به زبان ارتش سخن بگویند. حتی فمینیستهای ناسیونالیستِ ایرانی نیز چنین افکاری دارند؛ فمینیستهای پانایرانیست که «خاک پاک ایران» را مقدس و «نژاد پاک آریایی» را نژاد برتر در عالم و متقابلاً عرب را «نژاد پست و حقیر» میدانند.
به راستی دشمن خارجی بهانه است، اقلیتهای داخلی نشانه است. در این میان چیزی که هیچ ارزشی برای ناسیونالیستهای ایرانی ندارد، جان انسان است. سربازان 18 الی 20 سالهای که بدون هیچ اختیاری به مناطق مرزی اعزام میشوند، مورد حملهی احزاب و گروههای مسلح قرار میگیرند، در حالی که وحشتزده شده و دائما در دلشان «خدا، خدا» میکنند که «خدایا خودت کاری کن که کشته نشم. من نمیخوام بمیرم» و چهبسا که به گریه میافتند ولی هرگز فایده ندارد. نه خدا را گوش شنوایی هست که ندای اینها را بشنود، نه نظام جمهوری اسلامی ایران را و نه مخالفینِ ناسیونالیستِ ایرانپرستِ این نظام را. حتی آنان که ناراستگونه بر خودشان نام «فعال حقوق بشر» گذاشتهاند نیز برای حفظ ظاهر هم که شده، حاضر نیستند یک کلمه در مخالفت با سربازی اجباری بگویند. این سربازان محکوم شدهاند که کشته شوند تا ناسیونالیستهای ایرانی به خواستههایشان برسند. به راستی که این جهان مبتنی بر بیعدالتی است. حجاب اسلامی هرگز سبب سلب حق حیات از هیچ دختری نشده. ولی سربازی اجباری حق حیات، نخستین و اولیهترین حق از میان حقوق بشر، را بارها و بارها از پسرها سلب کرده. تراژدی سربازان اجباری زمانی که ناسیونالیستهای ایرانی عامدانه در قبال سرنوشتِ غمانگیزِ آنها سکوت میکنند. بگذریم از بشرستیزانِ «چپ»نام ولی «راست»صفتمان که کشته شدن این سربازان را به حزب دموکرات کردستان ایران و... تبریک میگویند. حزب دموکرات کردستان ایران که در زمان رهبری عبدالرحمن قاسملو با ارتش متجاوز به ایران همدستی کرده، از نظر این «چپ»نامهای «راست»صفتِ ما آزادیخواه شناخته میشود. همان گونه که کشتن سربازان وظیفه هم از نظر اینان «به هلاکت رساندنِ مزدورها» است، کشتار سولدوز در سال 1358 توسط اعضای این حزب هم لاجرم به همان رساندنِ تُرکهای مزدور بوده و به هیچ وجه جنایت علیه بشریت نبوده. بنابر خاطرات غنی بلوریان، عضو برجستهی حزب از زمان قاضی محمد تا سال 1359، عبدالرحمن قاسملو از مدتها پیش از تجاوز عراق، با دولت صدام حسین شروع به همکاری کرده بود و یک طرح خائنانه و وطنفروشانه در هفتماده در حزب تصویب کرده بود که مادههای سوم و چهارم و هفتمِ آن به تمامِ معنا خیانت به کشور ایران (فروختنِ اطلاعات نظامی ایران به صدام حسین) بود و مادهی اولش هم اخذ پول و اسلحه از عراق. چنین عملی از نظر این «چپ»نامهای «راست»صفتِ ایرانی، «آزادیخواهی» به شمار میرود و هرگز این خیانت کبیر را محکوم نکردهاند. ادامهی همکاری قاسملو با صدام حسین در زمانی که ارتش متجاوز عِراق از سلاحهای شیمیایی برضدِ ایران استفاده کرد نیز بخشی از اقداماتِ «آزادیخواهانه» و «ایراندوستانه»ی او تلقی میگردد. شاید کسانی که با آن سلاحهای شیمیایی هم کشته یا معلول شدند، یک مشت مزدور بودند و از نظر اینان، حقشان بود که این بلاها سرشان بیاید. و هرگز ملامتی بر قاسملو نباید باشد که چرا با عراق حتی در زمان جنگ جنگی نیز همدستی کرد. از این «چپ»نامهای «راست»صفت شگفتزده نیستیم که چرا کشته شدنِ سربازان را تبریک میگویند و جان ستاندنِ از انسانها را آزادیخواهی میشمارند و از آدمکُشی احساس لذت و طرب و مستی میکنند، ولی از سکوت ناسیونالیستها و بقیهی مخالفین نظام جمهوری اسلامی شگفتی داریم. تراژدیِ سربازان وظیفه اینجاست.
بهروز سامانی
24 دیماه 1397
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید