رفتن به محتوای اصلی

ایران و انقلاب پیش روی زنان
07.03.2019 - 20:00
  
 
در یک تعریف کلی حقوق زنان ایرانی در طی دوره های سیاسی و تاریخی مختلف تغییرات زیادی داشته است. این حقوق شامل حق ازدواج، حق طلاق، حق تحصیل، حق پوشش و حجاب، حق رای می باشد. بر اساس گزارش شکاف جنسیتی سال ۲۰۱۲ مجمع جهانی اقتصاد از بین ۱۳۵ کشور، ایران رتبه ۱۲۷ را در خصوص نابرابری بین زنان و مردان دارد. 
برای درک بهتر این مطلب بهتر است نظری اجمالی بر تاریخچه نهضت زنان در ایران داشته باشیم. نهضت زنان در ایران به چهار دوره تقسیم می شود: دوره نخست نهضت زنان قبل از مشروطه تا سال ۱۳۲۰ میباشد. جنبش زنان در سال های ۱۲۸۹ تا ۱۳۱۱ توسط گروه های ناراضی  از وضع موجود شکل می گیرد که قصد تغییر و یا اصلاح را دارند و این جریانات بر خلف شورش وکودتا، مداوم و پیوسته است و در اکثر موارد با بازخوردهای منفی روبرو می شود. و البته دولتمردان ایرانی در بیشتر موارد این جنبش ها را صرف نظر از انگیزه ی زنان، خطری علیه حکومت و قدرت خویش تلقی می کردند.
در این دوره به دلیل مداخله سیاستهای استعماری و استقرار حکومت های دیکتاتوری، و در نتیجه اشاعه فرهنگ جهل و خرافات مذهبی، زنان هیچ روزنه ای برای اعلان موجودیت نداشتند. در سال ۱۲۱۴ اولین مدرسه پسرانه و دخترانه چهار کلاسه در شهر رضائیه بوسیله چند زن و مرد آمریکایی تاسیس شد، و در سالهای بعد از آن مدارس مشابهی در تهران و تبریز و مشهد و چند شهر دیگر تاسیس گردید. اما مذهبیون که با فراگیری علم مخالف بودند، ورود دختران را به مدارس تقبیح کرده و به همین دلیل دختران مسلمان اجازه ورود به این مدارس را نداشتند. با این حال در زمان محمد علی شاه وقتی مجلس را به دستور وی به توپ بستند، برخی از زنان به طرفداری از مشروطه خواهی در مقابل مجلس نطق کردند. ده سال قبل از روی کار آمدن رضا شاه در سال ۱۲۸۹ اولین نشریه زنان منتشر شد. رضا شاه در اوایل حکومتش با سازمانهای زنان مخالفتی نداشت ولی بیست و یک سال بعد که در اوج قدرت بود، احزاب و سازمانهای مستقل را به دلیل همراه نبودن با سیاست های خود غیر قانونی اعلام کرد. در نتیجه سانسور شدید، اختناق و سرکوب بر همه جا حکمفرما شد. یکی از علل فعالیت زنان آزادیخواه در این دوره را می توان تاثیرات جنبش های بین المللی و تغییرات بعد از جنگ جهانی دانست، که در همان زمان جنبش حق رای زنان درآمریکا و اروپا و نیز مواضع حقوقی مارکسیست ها و لنین در مورد زنان، جوامع مختلف در جهان را تحت تاثیر خود قرار داد و ایران نیز از این جریان جهانی مستثنی نبود.  
در سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۱ رضا شاه اقدام به ایجاد سازمانهای زنان کرد که زیر نظر دولت فعالیت داشتند، که این سازمانها خالی از اهداف دموکراتیک و آزادیخواهی بود و سعی می شد این اهداف با خواسته های زنان بورژوا و سرمایه دار آن زمان جایگزین شود. کشف حجاب دیکتاتورمابانه رضا شاه مورد قبول زنان مبارز نبود و به همین دلیل بعد از برکناری رضا شاه از قدرت بسرعت چادر بر سر بخشی از زنان برگشت. 
دوره ی دوم مبارزات زنان در ایران از سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ آغاز گردید. در این دوره که مصادف شد با جنگ جهانی دوم و تبعید رضا شاه به جزیره موریس و اشغال ایران بتوسط نیروهای بیگانه و البته کودتای ۲۸مرداد، یک خلاء سیاسی در  ایران بوجود آمد که موجب فعالیت های سیاسی و آزادیخواهانه مجددی در ایران شد. زنان به سازمانهای چپ پیوستند و استقلال خود را از دست داده و اهدافی سازمانی را دنبال کردند. مهمترین سازمانها در این زمان حزب توده، حزب زنان، جمعیت زنان و مجمع انقلاب زنان بود که شرکت فعالانه در ملی کردن نفت داشتند. 
در این دوره به دلیل روشن شدن افکار جهانی، زنان به حقوق خود واقف شده که در بیشتر موارد متاثر از ایده های مارکس و لنین بود.  دوره ی سوم جنبش هم که از سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷ به دلیل انقلاب سفید و مناسبات سرمایه داری، و البته مهاجرت به شهرهای بزرگ، زنان بعنوان نیروی کار ارزان وارد بازار شده و استقلال مالی و عضویت در سازمانهای چپ را برای زنان به همراه داشت. 
و دوره ی چهارم مبارزات زنان که از سال ۱۳۵۷ تا به امروز می باشد. در اوایل این دوره نیروهای سیاسی در توهم ضد امپریالیستی بودن نظام جمهوری اسلامی، زنان را در درجه دوم از جایگاه و اهمیت قرار دادند و زن در روز جهانی زن خلاصه می شد. ولی در اولین روز جهانی زن، زنان سوسیالیست و آزادیخواه با شعار ما انقلاب نکردیم که به عقب برگردیم، به خیابانها آمدند و رژیم زنان را قلع و قمع کرد. زنان با حجاب اجباری و 
 تصفیه در ادارات روبرو شدند و کم کم قوانین ضد بشری قصاص و سنگسار به روی کار آمد. 
در دوره اصلاح طلبان زنان مایوس و سرخورده از خدعه اصلاح طلبان، به اعتراضات مسالمت آمیز روی آورده و مسایل عمده خود را همچون: نابرابری جنسیتی و تبعیضات موجود در قانون را عنوان کردند. در این دوره زنان توانستند با گرایش لیبرالی: کمپین (یک میلیون امضا) از سکولارها تا زنان مذهبی  با یکدیگر متحدشوند و جمعیتی بالغ بر شش هزار نفر در مقابل دانشگاه تهران گرد هم آمدند. نقش بارز دیگر مبارزات زنان در سال ۱۳۸۸ بعد از تقلب احمدی نژاد در انتخابات بود که با سرکوب عظیمی از طرف رژیم صورت گرفت. بسیاری در این سال کشته و اعدام شدند. پس از این سرکوب بزرگ، هجوم رژیم به زنان در صورتهای مختلفی به منصه ظهور رسید، از پدیده زن ستیزی تا پیشداوری جنسیتی. رژیم در صدد هموار کردن هر 
چه بیشتر کردن خشونت بر علیه زنان و این دشمنی سازمان یافته است. 
فضای علنی خیابان آزاری و تجاوز به حقوق زنان به موضوعی روزمره تبدیل شده و در سایه حمایت مذهب و حکومت مذهبی حاکم قرار گرفته است. وقاحت رژیم تا جایی پیش رفته است که حتی برنامه ای ساخته و در این برنامه خانمی را دعوت کردند که به توالی مورد ضرب و شتم بتوسط مرد خود قرار گرفته است و باز هم به کانون خانواده در هم گسیخته بازگشته! 
این خشونت سازمان یافته در ایران تنها در ضرب و شتم زنان بتوسط مردان خلاصه نشده و سنگسار، قتلهای ناموسی، اسیدپاشی و حمایت از اسیدپاشان را شامل می شود که این حمایت نه تنها جانبداری از اعمال خشونت علیه زنان، بلکه تحقیر و سرکوب نیمی از جامعه انسانی را شامل می شود. 
زن ستیزی در جامعه ایرانی دارای ابعاد بسیار وسیع و گسترده می باشد که تنها در یک مقاله ختم نخواهدشد. از آزار جسمی و آزار روانی همچون توهین، تهدید، مسخره کردن و انتقاد بیجا و مشکوک بودن های متمادی مردان به زنان تا آزار جنسی و اجبار به برقراری رابطه جنسی و بهره کشی، و در نهایت آزار مالی اقتصادی می باشد. 
اگر بخواهیم به طور ریشه ای به معضل زن ستیزی اسلامگرایان حاکم بپردازیم، موضع مرتجعانه مدرس پس از انقلاب مشروطیت نمونه واضح و گویایی می باشد که قابل تعمق است. مصدق مخالف شدید حق رای برای بانوان بود و در سخنان خود گفته است که: خداوند قابلیت ها در زن قرار نداده است که لیاقت حق انتخاب داشته باشد! 
 آقای خمینی نیز موضع بسیار قاطعی در این امر داشته اند. این افراد استناد به احکام فقهی کرده و زن را ناقص العقل تصور نموده و از داشتن حقوق شهروندی محروم می سازند. 
 با توجه به  کنکاش در جنبش زنان ایران، این جنبش قدرتمندتر از آن است که تفکرات ارتجاعی آخوندها در برابرش تاب مقاومت داشته باشد. 
با وجود اینکه بنیادگرایی اسلامی کانون دشمنی خود را با زنان قرار داده است  و سرکوب زنان را مجرای عمده سرکوب جامعه قرار داده ولی جریانات زنان قویتر از گذشته، در جهت آزادی خواهی شکل گرفته و می‌توان به شکل گیری یک هسته انقلابی در اعتصابات اخیر زنان خوش بین بود. 
اعتصابات اخیر فرهنگیان در سراسر کشور این ایده را تقویت می کند که جامعه به سمت یک جنبش برای پایان دادن به استثمار حاکم شکل گرفته است. درخواست مطالبات دستمزدی و مطالبات شغلی نشان از این آگاهی جمعی در بین زنان دارد. 
با توجه به جنبش های جهانی موجود در اقصی نقاط جهان، بناچار جنبش های فعالی در ایران شکل خواهد گرفت که بوضوح قابل لمس است. این حرکتها از مطالبات کارگران و معلمان و البته کلیه اقشار جامعه شروع شده و شاید در این مرحله مقطعی باشد ولی بر طبق آخرین مشاهدات، این جنبش های مقطعی به سمت جنبش های فراگیر هدایت خواهد شد. شعارهای زنان معلم در چند روز اخیر اعتصابات، محور سرمایه داری نامحسوس را درایران نشانه گرفته است. جنبش های اخیر بر پایه اعتراض به تمام ارزش های سرمایه داری نهادینه شده است و شاید بالطبع به صورت مقطعی سرکوب شود ولی این سرکوب ها نمی تواند مداوم باشد و در ادامه رژیم یا تسلیم خواسته های به حق ملت خواهد شد و یا به تمرد و سرکوب می پردازد. البته تاریخ بارها به وضوح نشان داده است که سیستم خودکامه جمهوری اسلامی تمایل وافری به سرکوب دارد. تصور می کنم روز جهانی ۸ مارس می تواند بهانه خوبی برای شروع و سرآغاز جنبشی همگانی در سراسر ایران باشد که می تواند تغییرات اساسی ایجاد کرده و جامعه را بسمت یک انقلاب فرهنگی و البته ساختاری هدایت کند. این جنبش می تواند کلیه تبعیض های جنسیتی حاکم را در سیستم و جامعه نشانه رفته و بسمت برابری و برآوردن خواسته های به حق زنان در سطح جامعه حرکت کند. این حقوق به حق شهروندی عبارتند از : بهداشت و سلامت، آموزش رایگان برای زنان، مستمری و حق بیمه، مسکن، … می باشد. 
این جنبش می تواند به کلیه سطوح جامعه کشیده شده و مردان را با خود همراه سازد. در این میان جنبش باید مراقب فریبکاران جانبی باشد و نگذارد که نفوذی های نظام جریان را در دست گرفته و همچون گذشته، جنبش را به سوی سرکوب و خفقان هدایت کنند. هسته ی ابتدایی باید به شکلی صحیح و سالم به دور از هرگونه نفوذ شکل گیرد. زنانی که تسلیم خواسته ی نظام نیستند تنها یک راه برای رسیدن به حقوق بنیادی خود دارند: ایجاد تغییر بنیادی در زیر ساخت هایی که حقوق اساسی آنها را پوچ و پوشالی جلوه می دهد. 
اگر جنبش نوین زنان شکل گیرد، نمی تواند جنبشی تجزیه پذیر باشد زیرا تمام جنبه های جامعه را در حوزه محیط زیست، آموزش ،مسکن، حقوق کار و بهداشت و تبعیض قومی و نژادی حاکم در سیستم بیمار رژیم را نشانه گرفته است.در این میان بهتر است که جنبش مراقب شعارهای پوپولیستی و مذهبی باشد و راه خود را از جریانی که نظام بین تظاهر کنندگان می اندازد جدا کرده و تن به دادن شعارهای مذهبی ندهد. 
نگذارید رژیم ترمز را در دست گرفته و در لحظه ی لزوم آن را بکشد.
در خاتمه لازم می بینم متذکر شوم که برای شروع این جنبش، ۸ مارس امسال می تواند انتخاب درستی باشد و شکل گیری این جنبش های زنان باید در کلیه ی سطوح کارگری و اصناف و معلمان و دانشجویان و دانش آموزان صورت پذیرد.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آتوسا نجف لوی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.