رفتن به محتوای اصلی

فروغ ِ فرزانه
10.03.2019 - 21:19

از شهرهای خاطره ، می آیی
از باغ های عشق.
زیبایی ِنگاه ِ تو 
دیری ست 
بر یاس ها 
باران روشنایی ِمهتاب است.

 

بانوی مهربان ! 
بانوی سال های پریشان !
تشویش ِ بیکرانه ی رنج ِ کدام عشق 
در التهاب ِ قلب تو مانده است؟

ای خوب !
با ما سخن بگوی!
این کیست ؟
شعر ِ شکوفه های جوان را 
باجان بیقرار ِتو خوانده است.

 

جانی که در قلمرو ِ پاییز
هربار 
پُربارتر ز پیش
گل آورده است .

بانوی خاطره ! 
بانوی سالهای شب ِ درد !
آواز ِ پُر نوازش ِ دست ِکدام مرد

در عطر ِخوابگونه ی گیسویت 
خانه کرد ؟

کاین گونه در صداقت ِآیینه
گلخنده ی بلند ِ رهایی
ازصبح ِ چشم های تو جاریست .

 با رنج ، زیستن 
با یاس ها زمانه ی زیبا را 
چون رود 
عاشقانه سرودن
این ، در سرشت ِتوست .

وینگونه بی بهار ، شکفتن
در سر نوشت ِ توست .
...............
 8 مارس1985

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

رضا وضعی
برگرفته از:
ایمیل دریافتی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.