رفتن به محتوای اصلی

ققنوس امید بخش: یعنی: "چنین کنند بزرگان چو کرد باید
11.03.2019 - 23:34

ققنوس امید بخش: یعنی:

                   "چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار!

 

 اگر این ضرب المثلی که می گوید:

"من از رودخانه گذشته ام و تومی گویی پاهایم خیس است"، درست باشد که سد البته درست نیز هست، پس گفتارمن در باره‌ی ققنوس اعلام شده، موردی ندارد.آنهم پس از سخنان همه‌ سویه‌ی نخستینِ مدیر دانشمند و سخنوَری که خوشبختانه نه تنها دانشمند متخصصی در زمینه های علوم است، بلکه  به همه‌ی زوایای سیاسی و ادبی کشور نیز مسلط است، پس هر سخنی از سوی من، توضیح واضحات خواهد بود.

شرایطِ شادمانیها، ارزش واهمیت آنها در انسان متفاوت است. گاه بزرگترین رویداهای مهم، درانسان های مرفه و بیدرد و خاطر آسوده، آن چنان ساده و بی احساس میگذرند که موجب پرسش دیگران میشود و می پرسند فلانی! شما در مقابل این رویداد بزرگ در زندگی تان شادمانی شایسته و بایسته ای از خود نشان ندادید؟!

امّا برای انسانی دردمند و گرفتار سد بلا، کوچکترین رویدادی، بارقه‌ی امیدی، روزنه‌ی کمترین نوری، آنچان احساس فرح بخش و شادمانیِ بی حدی میآفریند که گویی تاج شاهی برسرش نهاده اند.

اعلامِ زندگی بخشیِ نوینی، از پس خاکستر شدن همه‌ی هستی مردم و کشورایران، در میدانهای گوناگون زیستِ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگ ملّی گرفته، تاحد خشکسالی آب و آلودگی هوا،

 کشتارهای ترافیکی و اعتیاد عمومی، به ویژه پراکندگی دهشتناک مدیران واندیشمندان سیاسی

 کشورو نبودن سازمانها و احزاب سیاسی جدی در کشور، آنچنان "هاله‌ی یاس و ناامیدی" درمیان همه‌ی اقشار و اقوام ایرانیان در افکنده است، که وصف آن از هر قلم و زباننی نشدنی است.

اعلامِ نِشست بیش از یکسد پهلوان فکری و اندیشه‌ی علمی ایرانی،  آنهم در حد بالاترین مدارجِ علمی وتخصص، که در دانشگاها و بنگاهای بزرگ اروپایی سالها تجربه اندوخته اند، به راستی همان بشارت

 بزرگی است که هر انسانِ ایرانی را در آنهمه " بند و گرفتاری ها" نه تنها شادمان می کند، بلکه به یک وشتمندی و رقصی درونی وامی می دارد.

این دانشمندان جان بر کف و بی چشمداشت، با درکِ: "حساسیت ناباوری" تحمیل شده‌ی بر هممیهنانشان "مصرانه تاکید می کردند که کانون بزرگِ حیات بخشیِ علمیِ ققنوس گونه‌ی شان،

سیاسی نیست".

که البته درست می گفتند. چرا که برای هر انسان رئالیست و بی عرض و مرضی، هنگام دیدن و بر رسی کردنِ هریک از آن دانشمندان، تخصص و سابقه‌ی کاری شان، می پذیرد که به راستی

ققنوس حیات بخشِ شان، تشکیلاتی سیاسی نیست. امّا این نیز روشن است که  "سیاست، فی نفسه" درحدِّ فهم و دانش هر نیروی سیاسی، از دوران به ویژه سقراط تا امروز، یکی از "علوم" بالای

اجتماعی است. باچنین درکی پس:

این کانون ققنوسیِ بزرگ علمی را،  نمیتوان از دامنه ودایره‌ی "علم سیاست" به دور داشت.

درینصورت، آشکار است که آنها مسلما با "روش هایی علمی" ، سیاست  و تئوریهای پیش

 کشیده‌ی در امرِسیاستِ را در کشور مورد "کنکاش ، پرداخت وجستجوی علمی" قرار خواهند داد. آنها به روشنی و آشکاریتِ تمام،  این موضوع را نیز مستقیما طرح نموده  و اعلام داشتند که یکی از

 کانون های چهارده گانه‌ی علمی شان، پژوهش سیاسی است و مسئول آن نیز جناب دکترهودشتی است.

پس می بینم که در ذات علمی و جوهری کانون آنها، هیچ پنهان کاری ای نهفته نیست. آنها برای آشکاریت و روشی صادقانه، با تمامی حساسیتی که در نیروهای سیاسی کشور میدانستند، پنهان نکردند

 که بنیان گذار فکری چنین کانونی، شاهزاده رضا پهلوی است وبرای قدر دانی از او، وی را نخستین سخنران آن نشست قرار دادند. جالب اینجاست که پروفسور کنگرلو، با تاکید گتفتند که به جز شاهزاده و

 شخصیت مطرحش در میان همه‌ی ایرانیان، آنهم درین شرایط، کسی دیگرچنین اثر گذاری ای در گردآوری آنان نداشته است. مجموعه‌ی این اقدامات و سخنان روشن ، نشان از پاکی نیت و عدم هر گونه

 نهان کاریست.

در حالیکه  اگر قصدی سیاسی و نفوذی از سوی مثلا شاهزاده داشتند، باید از ورود ایشان با  سیاستی پنهانی، مانع می شدند و حتّا هر گز نامی از ایشان نمی بردند.

این آشکاریّت و علنیت، به  روشنی نشان می دهد که دامنِ علمی، شخصیّتی و بی نیازی مادّی آنها، از هر گونه نهان کاری و فریب و دغل های سیاسی روزمرّه پاک است.

به ویژه اینکه باید در نظر داشته باشیم که  آنها "علم و هنر تخصصی خویش را در مغرب زمین و در فضایی کاملا دموکراتیک گرفته و آموخته اند." پس هر گونه تردید و شکّی درین زمینه بر آنها، خبر از بی دانشی، ناباوری افراطی و تسلیم شدنِ آگاهانه یا ناآگاهانه از سوی رژیم ملّایان و یا از سوی دشمنان داخلی و خارجی کشور است و بس.

در باره‌‌ی ارزش و کارآیی های این هسته‌ی پرقدرت علمی، این رستم های دلیر و ایثارگر میهن، با وجود بیانات جناب کنگرلو بزرگ و دانشمندبزرگوارهودشتی، در بسیاری از انتریو های خویش، صلاح نمیدانم تا چیزی بیفزایم.  بعنوان بلوچی ایرانی،  سپاسی برآن رهروان دانش و اندیشه دارم که چنین  گام بزرگی را بر دوش گرفته اند و سپس از شاهزاده‌ی گرامی، که چنین اندیشه ای را پیش کشیده اند.

"هستی و همتّ چنین پروانه های ا ز دانش، شاید گره عقب ماندگیهای تاریخی بخشی از میهن شان، سیستان و بلۆچستان را از میان بردارد."

                                ۹ مارچ ۲۰۱۹ سوئد ـ ازیز دادیار ـ بلوچ                                        

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ازیز دادیار

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.