رفتن به محتوای اصلی

ده قدم تا آخرین نبرد ـ ضرورت آمادگی برای شرایط حمله ی نظامی به ایران
14.05.2019 - 11:43

 

ده قدم تا آخرین نبرد

ضرورت آمادگی برای شرایط حمله ی احتمالی نظامی به ایران

 

یک
ـــــــــــــــ
 
آنچه اتفاق افتاده است، چه در اتفاق افتادنش نقشی داشته بوده باشیم و چه نه، و چه خوشایند باشد و چه ناخوشایند، اتفاق افتاده است، و برخورد با آن باید با پذیرش واقعی بودن آن باشد.
مهم این است که از آنچه اتفاق افتاده است یا اتفاق می افتد، بیشترین سود و کم ترین زیان را ببریم.
 
در یک معادله ی هندسی مسطح یک خطی، کم ترین زیان را بردن، به معنای بیشترین سود را بردن است. اما در یک معادله ی غیر هندسی ارگانیک زنده، بیشترین سود را بردن، در کمترین زیان را بردن خلاصه نمی شود.
و انسان، چه به صفت نوعی، چه به صفت فردی، و چه به صفت جمعی، نه با معادلات هندسی مسطح یک خطی، بلکه با معادلات غیر هندسی ارگانیک زنده سر و کار دارد.
 
دو
ـــــــــــــــ
 
تحریم های بسیار شدید اوباما علیه ج.ا، که ناظران، آن را شدید ترین تحریم های اعمال شده توسط آمریکا در طول تاریخ آن می خواندند، ملایان را واداشت تا با ذلت و خواری، به پای میز مذاکره بروند و عملاً تسلیم شوند. هرچند با گرفتن امتیاز هایی ناچیز.
تنها امتیاز واقعی یی که نصیب آن هاشد این بود که بر اثر ادامه ی آن تحریم ها ساقط نشدند.
یعنی برگشتن به نقطه ی اول، بدون جبران شدن خسارات فراوانی که بر آن ها و بر اقتصاد ایران وارد شده بود.
و این، البته امتیاز چندان کوچکی هم نبود.
اما این امتیاز نه چندان کوچک، دیگر از دست رفته است.
تحریم های اعمال شده توسط ترامپ، در صورتی که ادامه پیدا کنند، حتی بدون هیچ اقدام دیگری، بی تردید منجر به فروپاشی کامل و انهدام ج.ا خواهند شد.
 
سه
ـــــــــــــــ
 
فروپاشی کامل و انهدام ج.ا الزاماً به معنای پیروزی مردم نخواهد بود.
آن فروپاشی و آن انهدام کامل، به معنای پیروزی مشروط و محتمل مردم خواهد بود که با حضور ـ و یا دستکم در حضور ـ فعال مردم، و یا کسانی که شایستگی اقدام از سوی مردم را داشته باشند، و یا آمیزه یی از این دو، انجام بگیرد.
فروپاشی خود به خودی، بدون آن که مردم، و یا کسانی که شایستگی و امکان اقدام از سوی مردم را دارند، در صحنه حاضر باشند، به عواقب نامطلوب، یا عوافب وخیم، و یا عواقب بسیار وخیمی منجر خواهد شد.
 
برانگیختن حساسیت در مورد احتمال جنگ داخلی یا تجزیه ایران و یا عواقبی از این نوع در پی فروپاشی و انهدام ج.ا، می تواند از سوی منابعی متفاوت، با اهدافی متفاوت و حتی کاملا متضاد انجام بگیرد.
 
چهار
ـــــــــــــــ
 
ج.ا و کلیه ی عناصر درونی و بیرونیِ خواهان بقای آن، با برانگیختن این حساسیت، مردم را از سرنگون کردن بساط ملایان می ترسانند، و در بهترین شکل، آن هایی شان که اندک حسن نیتی دارند، مردم را به دل خوش کردن و یا به دل سپردن به سراب «اصلاحات» تدریجی و گام به گام در ج.ا دعوت می کنند.
این ها می گویند مگر نمی بینید که در سوریه چه خبر است؟ بترسید از بلند یا بلندتر کردن صدای حق طلبی خود. شما مردم البته حسن نیت دارید، اما وقتی که همین امنیتی که دارید (!) را هم از دست بدهید خواهید فهمید که ما چه می گفتیم، و حسرت این روز ها را خواهید خورد!
به این ها باید گفت که اگر ج.ا باقی بماند، با همین رفتار های تا کنونی خود، چنان خطری که شما می گویید را هر لحظه بیشتر و بیشتر، و نزدیک تر و نزدیک تر می کند، و بنا بر این:
در آن صورت، هم تمام آن عواقبی که می گویید را باید تحمل کرد، و هم تمام جنایاتی را که تا کنون، و از تاکنون تا پایان کار ج.ا بر مردم رفته است و خواهد رفت را.
و اصلاً، هر یک روز بقای نظام ملایان، معادل چند سال ویرانی است؟
چرا باید این ویرانی را از ترس آن ویرانی مفروض یا محتمل نادیده گرفت و در عین حال با تن دادن به ادامه ی بقای این نظام، به پیشباز آن ویرانی هم رفت؟
 
پنج
ـــــــــــــــ
 
ولی جدا از این، هم خطر جنگ داخلی، و هم خطر تجزیه، و هم خطر متلاشی شدن ایران، در پی فروپاشی ج.ا چه بر اثر حملات نظامی خارجی، و چه در یک فراشد خود به خودی بر اثر غلبه ی نیروی مرگ بر نیروی حیات در این لاشه واره ی رو به تجزیه و اضمحلال، وجود داشت و دارد و خواهد داشت.
و نه چشم فروبستن بر این خطر، دردی را درمان می کند، و نه از بیم این خطر، به خطری بزرگتر، به خطری که این خطر در دل آن است که نطفه بسته است و رشد کرده است و رشد خواهد کرد، یعنی به خطر ادامه ی حیات ج.ا تن دادن.
این هر دو، دردی بر دردی می افزایند.
اما دردی را درمان نمی کنند.
 
یکی از تضمین های نسبی اجتناب از جنگ داخلی و هرج و مرج، همبستگی ملی پیرامون یک نهاد رهبری کننده خواهد بود.
و از آنجا که چنین نهادی وجود ندارد، باید به یک نهاد هماهنگ کننده فکر کرد.
چنین نهاد هماهنگ کننده یی اما نمی تواند با انتظار نقاط اشتراک حد اکثری از یکدیگر داشتن شکل بگیرد.
 
شش
ـــــــــــــــ
 
بخش عمده یی از نوشته های سال های گذشته ی راقم این سطور، اعلام خطر در چند مورد زیر بوده است:
ـ مداخله ی نظامی خارجی در ایران.
ـ استقبال بخشی و بخش هایی از نظام ملایان، با انگیزه های متفاوت، از آنچه امام و مقتدایشان خمینی آن را «نعمت جنگ» می نامید.
ـ حضور عناصر نفوذی و شماره دار و بی شماره ی دستگاه های متعدد اطلاعاتی خارجیِ همخوان یا ناهمخوان یا متوازی یا متداخل یا متقاطع یا متنافر و یا متضاد، در حساس ترین مراکز نظام بی نظام و سوراخ سوراخ و الیگارشی واره ی ملایان.
و امکان زدن جرقه ی جنگ توسط این ها، با استفاده و یا بی استفاده از افراد و نیرو ها و جریان های داخل نظام.
ـ طرح های متعدد آماده ی اجرا، روی میز دشمنان داخلی و خارجی ایران، و نیز در ذهن و رؤیا و کابوس کسانی که آمادگی خود را برای به خدمت آمریکای جرج بوش گرفته شدن اعلام می کردند، ولی حالا دیگر ناتوان از هرگونه تأثیر گذاری، در کار خویش فرو مانده اند و خارج از موضوع قرار گرفته اند و بود و نبودشان یکسان است و نه سودی می توانند برسانند و نه زیانی.

و همچنین:
ـ فروپاشی محتوم ج.ا به دلیل ماهیت متناقض آن، که در حال جنگ با خویشتن، با مردم، با درون خود، و با بیرون خود است، و در آن، نیروی حیات، خود را روز به روز در برابر نیروی مرگ، می بازد، و به جای رشد و تقویت و تکثیر و بازتولید، از خود خرج می کند و ته می کشد و تمام می شود.
ـ خطرات فروپاشی ج.ا بر اثر حمله ی خارجی، و یا فروپاشی خود به خودی ج.ا بدون حضور مردم.
 
بنابر این، در این نوشته ی «کوتاه»، نیازی به توضیح و تشریح آن موارد نیست، و کسانی که مایلند، می توانند به نوشته های پیشین مراجعه کنند.
 
هفت
ـــــــــــــــ
 
جنگ، به معنای ورود ارتش آمریکا و نیروی زمینی آن، و درگیری تن به تن، در شرایط فعلی، و همچنین از جمله به دلیل خروج کسانی از جغرافیای منطقه که در زمان جرج بوش، نفرات خود در جوار ایران را، به عنوان مین پاک کن ها و سرباز صفر های ارتش آمریکا، به فرماندهان میدانی و به طراحان اشغال عراق، تعارف می کردند، اتفاق نخواهد افتاد.
اما حملات هوایی و موشکی آمریکا (و اسراییل) به خاک ایران، این روز ها بسیار محتمل است.
در آن صورت، ملایان بر خلاف هارت و پورت هاشان قادر به عکس العمل درخور و قابل ملاحظه یی نخواهند بود، و حتی احتمال می رود که حمله کنندگان، قبل از حمله، تمام سیستم های دفاعی آن ها را از طریق سابوتاژ انفورماتیکی و غیر انفورماتیکی، از کار بیاندازند.
 
در ماه های اخیر، اسراییل از چپ و راست و بالا و پایین، پایگاه های ملایان در سوریه را در هم کوبید و نفرات آن ها را به خاک و خون کشید، و آن ها جرأت کوچک ترین اقدامی علیه او را به دل راه ندادند، و فقط در نماز های جمعه، مشت های محکمی را به دهان او و آمریکا حواله کردند و گفتند که اگر حضرت آقا اجازه دهد اسراییل را چند ساعته نیست و نابود خواهیم کرد.
و حضرت آقا هم البته اجازه ندادند متأسفانه!
 
ملایان می گویند که چون طرفدارانی در لبنان و فلسطین و این طرف و آن طرف داریم، اگر آمریکا به ما حمله کند، همه جای دنیا را برای او جهنم خواهیم کرد. و بعضی ها هم بدون آن که به مکانیسم ناکارآ و اصلاً موهوم تحقق یافتن چنین قدرت نمایی یی توجه کنند، این را به عنوان یک پارامتر مهم وارد تحلیل های خود می کنند.
 
هیچ کسی در دنیا به خاطر گل روی ملایان از آن ها حمایت نمی کند، بلکه به ازای دریافت کمک های مالی و سیاسی و نظامی آن هاست که بعضی ها حاضر به این کار می شوند.
و این کمک ها اما، مشروط است و منوط است به این که بساط ملایان، همچنان در ایران برقرار بماند.
وگرنه، هیچ مشنگی را نمی توان پیدا کرد که وقتی که ملایان بر اثر چند حمله ی نظامی، ساقط شدند، و یا هرگونه امکان کمکی به او را از دست دادند، به خاطر آن ها دست به عملیات بزند و خودش را و تشکیلات خودش را مفت مفت به خطر بیاندازد!
قبل از آن هم که، با این تهدیدات کاملاً جدی آمریکا، این ها جرأت سفارش عملیات نیابتی یی از آن نوع را ندارند.
 
هشت
ـــــــــــــــ
 
این درست است که ترامپ، اگر همه چیز به دست خودش باشد، و مخصوصاً در شرایطی که سلاح تحریم هایش به طرز غیر منتظره یی کارآ و بی نیاز از «مکمل» های نظامی از آب درآمده است، علاقه یی به درد سر درست کردن برای آمریکا و خرج کردن ارتش خود در هیچ نقطه ی دنیا ندارد و یکی از هدف های اعلام شده اش هم جمع کردن ارتش آمریکا در همه ی دنیا، و بازگرداندنش به آمریکا بوده است، و صرف نظر از هر صفت بدی که در او هست، منافع میهن خود را بر همه چیز ترجیح می دهد.
این درست است. اما بر خلاف آنچه شاید در نگاه اول ـ به خصوص با توجه به لحن کلام ترامپ ـ به نظر بیاید، همه چیز به دست او، و به میل و اراده ی او  نیست.
محدودیت های قانونی او و تعهداتش به کنگره و به مجموعه ی سیستم آمریکا را نمی گویم، بلکه منظورم نیاز او به حفظ تعادل خود در برآیند کشاکش نیرو هایی است که به صورتی ناپایدار و متغیر، او را سرپا نگاه داشته اند.
 
حضور جان بولتون در کنار ترامپ، یعنی حضور کسی که از یکسو منافع اسراییل را بر منافع آمریکا ترجیح می دهد، و از سوی دیگر به عنوان یکی از تئوریسین های کهنه کار «نئوکان» ها به تئوری «هرج و مرج سازنده» معتقد است، و ویرانی ایران و حتی تغییر نقشه ی جغرافیای منطقه از اهداف شناخته شده ی اوست، محصول همین برآیند کشاکش نیرو هاست.

چندی بعد از به روی کار آمدن ترامپ، جان بولتون در مقاله یی که در حال حاضر به یاد ندارم در کجا منتشر شده بود، به صورت حزن انگیز و جانسوزی، گلایه سر داده بود از این که ترامپ دیگر حتی اجازه ی یک تماس خشک و خالی را هم بدون واسطه و مستقیم به او نمی دهد، و او برای رساندن حرف خود به ترامپ (مطابق معمول در باره ی ضرورت بمباران ایران و این قبیل چیز ها که در مقاله آمده بود، و اگر مقاله را در آرشیو خود پیدا کردم، شاید ترجمه یی از نکات اصلی اش را جداگانه منتشر کنم) مجبور است به واسطه ها متوسل شود.
 
رودی جولیانیِ همفکر و همپالکی بولتون هم که به ترامپ کاندیدا، بسیار کمک کرده بود و در کارزار انتخاباتی او بسیار یقه می درانید و سینه چاک می کرد را هم ترامپ از قدرت بی بهره گذاشت، و او که خود را پیشاپیش، وزیر امور خارجه ی دولت ترامپ فرض می کرد و در مصاحبه هایش هم این را پنهان نمی داشت، از پذیرفتن پست های تشریفاتی سر باز زد و به انزوا رفت و مشغول زمزمه ی ترانه ی شادروان سوسن خودمان شد که «در الک دو لک بپا نمی شم».
حضور امروز جان بولتون و همفکران او را، و شاید حضور مایک پمپئو و غیره را هم، در واقع امر، برآیند کشاکش نیرو هاست که به ترامپ تحمیل کرده است.
 
نُه
ـــــــــــــــ
 
آیا ترامپ که سرانجام، بعد از کشاکش های پیدا و پنهان، و فراز و نشیب های مختلف، فعلاً جان بولتون را به درون حاکمیت آمریکا راه داده است، در نقطه یی ناچار خواهد شد که میان سیاست خودش و سیاست نئوکان ها و مشابهانشان و کسانی که روی حمله ی نظامی به ایران و درگیر کردن آمریکا در پی آمد های آن متمرکز شده اند، یکی را انتخاب کند؟
و اگر فرضاً بخواهد به سوی چنین انتخابی برود، آیا امکان این انتخاب را خواهد داشت؟

برای ترامپ، امکان انتخاب احتمالی سیاست خود ـ با فرض این که سیاست او در حال حاضر همچنان همان سیاست قبلی اش باشد ـ به همان دلایلی که در بالا آمد دشوار است، و حتی شاید ناممکن.
اما در صورت جدی شدن احتمال این انتخاب، باید مراقب حوادث غیر مترقبه یی بود که برای منصرف کردن ترامپ، و قرار دادن او در برابر عمل انجام شده، برنامه ریزی شده باشند.
در چنان شرایطی ـ یا به عبارت درست تر در چنین شرایطی ـ لازم است که به طور مضاعف، نسبت به وقوع حوادث غیر مترقبه ی احتمالی، هشیار بود.
و این حوادث غیر مترقبه ی احتمالی، عمدتاً می توانند محصول فعل و انفعالات و خدمات متقابل بخشی از نظام حاکم بر میهن ما، به شمول عناصر نفوذی دستگاه های اطلاعاتی بیگانه در جا به جای آن، و جنگ افروزان کوچک و بزرگ و خرد و کلان آمریکایی و اسراییلی و منطقه یی باشند.
 
صرف نظر از فساد ماهوی و ذاتی این نظام و سپاه پاسدارانش، و صرف نظر از منافع بخش هایی از این نظام و این سپاه در برافروختن آتش جنگ، در این مقطع و در این روز های معین، نقش جدی تر ـ اگرچه کمرنگ تر ـ نقش جاسوسان شماره دار و بی شماره، و عوامل رسمی و غیر رسمی سرویس های اطلاعاتی موازی یا متقاطع یا متنافر خارجی، در دل نظام و نهاد هایی همچون سپاه پاسداران آن است.
که البته، این نیز چیزی جز محصول همان فساد ماهوی و ذاتی نظام ملایان نیست.
در نظام سوراخ سوراخی که بنا به پاره یی اخبار منتشر شده، مسئول میز اسراییل سپاه پاسدارانش، و مسئول میز اسراییل وزارت اطلاعاتش ـ هر دو ـ جاسوسان اسراییل از آب در آمده اند، و خدا می داند که چه انسان های بی گناهی را تحت عنوان جاسوس و نفوذی به زندان ها و کشتارگاه ها فرستاده اند تا رد گم کنند، چنین امری، کاملاً قابل انتظار و «طبیعی» است.
 
دَه
ـــــــــــــــ
 
برگردیم به آغاز کلام که:
آنچه اتفاق افتاده است، چه در اتفاق افتادنش نقشی داشته بوده باشیم و چه نه، و چه خوشایند باشد و چه ناخوشایند، اتفاق افتاده است، و برخورد با آن، در درجه ی اول، باید با پذیرش واقعی بودن آن باشد، نه خوب یا بد بودن آن.
مهم این است که از آنچه اتفاق افتاده است یا اتفاق می افتد، بیشترین سود و کمترین زیان را ببریم.
 
چه باید کرد تا از شرایط پیش آمده، بیشترین سود و کم ترین زیان متوجه ما و میهن ما شود؟
و ماحَصَل شرایط پیش آمده چیست؟
ماحَصَل شرایط پیش آمده، استیصال کامل ج.ا است که اگر ـ به هر دلیل ـ بتواند از آن خلاصی بیابد و خود را جمع و جور کند، معلوم نیست که در چه فرصت دیگری، و در چه زمان دیگری، و در چه شرایط دیگری، و به چه بهایی می توان برای همیشه کارش را یکسره کرد.
 
در صورت حمله ی نظامی به ایران، حتی یک گلوله نباید در کنار این نظام سرکوبگر، این بیگانه تر از هر بیگانه، این بیگانه ی متجاوزی که چهل سال است میهن ما را به اشغال خود در آورده است، از سلاح خلق شلیک شود.
این حمله ی محتمل، اگرچه منجر به ویرانی های فراوانی در میهن ما خواهد شد، منطقاً بدون اشغال اراضی ایران، ضربات سنگینی بر توان نظامی ملایان خواهد زد، و سپاه و بقیه ی نیرو های سرکوبگر را به خود مشغول خواهد ساخت، و فرصت زودگذری برای قیام عمومی فراهم خواهد آورد.

آنچه مسلم است این است که این قیام عمومی، دیگر نمی تواند مثل گذشته، مدنی و مخملی و نرم و مسالمت آمیز و بی خشونت باشد.
تا کجا برای این قیام، این نبرد آخرین، این آخرین نبرد، آمادگی داریم؟
 
۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۸
۲۴ مه ۲۰۱۹

www.ghoghnoos.org

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

محمد علی اصفهانی
برگرفته از:
www.ghoghnoos.org
ققنوس ـ سياست انسانگرا

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.