رفتن به محتوای اصلی

«بسندگی زبان فارسی»
تسریع روند پاک‌سازی ملت‌های ساکن جغرافیای ایران
07.06.2019 - 22:22

مطرح کردن آزمون «بسندگی زبان فارسی» به‌عنوان شاخص سنجش توانمندی‌های نوآموزان غیر فارس در جغرافیای سیاسی ایران یکی دیگر از شگردهای دستگاه حاکمەی حکومت‌های جغرافیای سیاسی ایران است کە در طول یک قرن گذشتە بارها تکرار شدە است.

برای اثبات این ادعا می‌توان بە مجلات ایرانشهر و فرهنگستان در سال‌های ١٩٢٠ بە بعد کە توسط کسانی همچون حسین کاظم‌زاده دیپلمات سابق سفارت ایران در لندن، حامی ادوارد براون، مشفق کاظمی، دکتر محمود افشار یزدی و چندین نفر دیگر منتشر می‌شد و همگی از مبلغان سیستم حکومت‌داری نازیسم و فاشیزم بودند و در میان بخش اعظمی از روشنفکران فارس اهمیت ویژه‌ای داشت اشاره کرد.

در نخستین مقاله مجله فرهنگستان آمده است کە: «ایران خود را از استبداد سلطنتی رهانیده ‌است اما اکنون به دیکتاتور انقلابی همچون موسولینی نیاز دارد (...) فقط اوست که می‌تواند نگرشی نوین، مردمی متجدد و ملتی متجدد به وجود آورد. ایده آل یا مطلوب اجتماعی ما حفظ و تکمیل وحدت ملی ایران است. (...) مقصود ما از وحدت ملی ایران وحدت سیاسی، اخلاقی، اجتماعی و زبانی مردمی است که در ایران اقامت دارند.»

در بخش دیگر از این مقالە آمده است کە منظور از کامل کردن وحدت ملی این است که در تمام مملکت زبان فارسی عمومیت یابد. کورد و لُر و قشقایی و عرب و ترکمن و غیره باهم فرق نداشته، هر یک به لباسی ملبس و به زبانی متکلم نباشند. (...) آن‌ها که به زبان فارسی و ادبیات آن تعلق‌خاطر دارند، آن‌ها که به مذهب شیعه علاقه‌مند هستند باید بدانند که اگر رشته وحدت این مملکت ازهم‌گسیخته شود هیچ باقی نخواهد ماند. پس همه باید یکدل و یک‌صدا بخواهیم و کوشش کنیم که زبان فارسی در تمام نقاط ایران عمومیت پیدا کند و به‌تدریج جای زبان‌های بیگانه را بگیرد. (...) باید هزارها کتاب و رساله دل‌نشین و کم‌بها به زبان فارسی در تمام مملکت منتشر نمود. می‌توان بعضی ایلات فارسی‌زبان را به نواحی بیگانه فرستاد و در آنجا ده‌نشین کرد و در عوض ایلات بیگانه زبان آن نقاط را به‌جای آن‌ها به نواحی فارسی‌زبان کوچ داد و ساکن نمود. اسامی جغرافیای را که به زبان‌های خارجی است به اسامی فارسی تبدیل کرد. (زبان بیگانه در این مقالە کورد، لر، ترک، عرب، بلوچ، مازندرانی، گیلانی و ترکمنی محسوب شدە است.)

 همچنان که تاریخ گواه است روند ادغام و پاک‌سازی ملت‌های غیر فارس ساکن جغرافیای ایران با همان روندی کە روشنفکران فارس در برلین و لندن طراحی کردە بودند توسط انواع حکومت‌های مرکزگرا در جغرافیای سیاسی ایران اکثراً بازور و اجبار و بعضاً همراه با تبلیغات وسیع ادامه داشتە و دارد. دستور وزیر آموزش‌وپرورش در ممنوعیت آموزش به دانش‌آموزان با زبان مادری در تیرماه سال گذشتە و محدودیت استخدام افراد ملیتهای غیر فارس و غیر شیعە در مهدکودک‌ها  را بە عنوان نمونه‌ای از اجبار و فشار از طریق بکار گیری قدرت و طرح بسندگی زبان فارسی را کە توسط معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش‌وپرورش کە بر اساس سخنان رهبر جمهوری اسلامی ایران مبنی بر اهمیت یادگیری زبان فارسی برای دریافت و درک مطلب به زبان فارسی جهت اینکە جزو گروهی قرار نگیرند که زودهنگام مدرسه را ترک می‌کنند. را می‌توان بە عنوان تبلیغات حکومتی بشمار آورد کە در آن زبان و فرهنگ فارسی را بە عنوان موازین گفتمان تعین کردە است.

لئوی اشتروش در مطالعات انسان شناسانه و جامعه‌شناختی خود می‌گوید کە گروه‌هایی که تسلط بر زبان و مکانیزم‎های زبانی فرهنگی قدرت حاکم را دارا می‌باشند در ابتدا موازین گفتمان را تعیین و هویت خود را کە از موقعیتی برتر برخوردار است بر دیگر هویت‌ها هژمونی پردازی می‌کند و در انتها هویت‌های دیگر را از موضعی کمتر، نارسا و یا غیرواقعی تعریف کرده و سعی می‌کنند کە هویت‌های دیگر را بخشی کوچک و  یا  جزئی  از هویت اصلی کە همانا هویت قدرت حاکم است جلوە دهند تا آن‌ها را از صحنە سیاسی و فرهنگی  حذف کنند.

 در همین رابطە آنتونیو گرامشی نظریەپرداز مارکسیست، درزمینه‎ی تئوریزه کردن مفاهیم کلیدی همچون ھژمونی (چیره‎گی خواھی) و جنگ قدرت توضیح داده است کە چگونه جنبه‌های سیاسی نظامی و اقتصادی قدرت با جنبه‌های فرهنگی و زبانی همراه می‌شوند و از طریق سیستم‌های تعلیم و تربیت، ادبیات رسمی و غیر‌‌‌‌رسمی و رسانه‌های عمومی و جامعە مدنی در استقرار و استحکام هویت گروە حاکم بە مثابه ھویتی غالب، طبیعی، عاری از عیب و نقص و کاملاً صحیح خود را استقرار می‌دهند.

هدف از نوشته‌ها و گفته‌های لئوی اشتروش و آنتونیو گرامشی برای آن دستە از کسانی است کە تاکنون درک و فهم صحیحی از اتخاذ سیاست‌های دولتمردان و نظام‌های حاکم این سرزمین و روند پاک‌سازی ملت‌های ساکن جغرافیای ایران را دریافت نکردەاند و یا در بدترین حالت خود بە عضوی از اعضای هژمونی گرا تبدیل‌شده‌اند و از این روند غیرانسانی کورکورانه پشتیبانی می‌کنند.

کسانی کە کمترین آگاهی از حقوق بشر و مطالعات و پژوهش‌های مدرن بشری را داشتە باشند بە خوبی می‌دانند کە اقدامات اخیر دولتمردان ایران در ارتباط با زبان مادری و کم‌رنگ جلوە دادن حقوق آموزش کودکان  غیر فارس بە زبان مادری تنها بخش کوچکی از سیاست‌های هژمونی گرایانه‎ی دولتمردان ایران و طرفداران سیستم‌های سیاسی یک ملت یک دولت است.

هژمونی گرایان در ایران به‌خوبی می‌دانند کە استفاده از اینترنت و امکان دستیابی بە اطلاعات وسیعی کە در زمینه‌های مختلف برای کودکان ملت‌های ساکن جغرافیای ایران کە با پیشرفت علم و دانش مدرن به وجود آمده است چنان آن‌ها را در مقابل سیاست هژمون‎گرا و تمامیت‌خواه توانمند خواهد کرد کە آنچه نظریەپردازان مجلات ایرانشهر و فرهنگنامه در حدود ٨٠ سال قبل پیش‌بینی کردە بودند در آینده نە چندان دور به وقوع میپیوندد و دیگر هیچ‌چیزی از آن ایرانی کە نظریەپردازان برای آن‌ها تداعی کردە بودند باقی نخواهد ماند. لذا در تلاش‌اند کە با اتکا بە همەی ابزارهای حکومتی کودکان ملت‌های غیر فارس را در کمترین مدت از هویتشان تهی نمایند کە این بار نیز بمانند گذشتە بنا بە جبر تاریخ با شکست مواجە خواهند شد.

 

سعید سنندجی

 

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

رضا وضعی
برگرفته از:
ایمیل دریافتی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.