اسماعیل خلیلزاده، دبیر اتاق تعاون تهران است و در چند تعاونی مسکن از جمله تعاونی مرزداران، فرهنگیان و مسکن کارکنان آموزش و پرورش هیات مدیره است. هیات مدیره استقلال تهران هم است.
خانم فاطمه داوری، بازرس عدالتخواه این تعاونی است که توانسته بیش از ۳۲۰۰۰ مترمربع از زمین های مرده را زنده و به حساب تعاونی واصل کند و تخلفات خلیل زاده را برملا کرده است.
خلیل زاده برای جلوگیری از افشاگری ابتدا پیشنهاد رشوه داده و سپس وی را به قتل با چاقو تهدید کرده است.
حالا فاطمه داوری قهرمان زن داستان نشسته جلوی دوربین و میگوید خلیل زاده تهدیدش را عملی کرد و با چاقو جلوی درب منزلم به من حمله کرد و من را به قصد قتل، مجروح کرده است. باور کردنی نیست.
چاقو کشی و تهدید به قتل توسط یک مدیر متهم به فساد مملکت آنهم در روز روشن...
در روایت مشهور امیرالمومنین (ع) یکی از تبعات فراموش کردن امر به معروف و نهی از منکر، حاکم شدن اشرار، بعنوان مسئول در جامعه است
مکمل:
مدیران جمهوری اسلامی در چه کارهایی نمیخواهند خود را مستقیما درگیر سازند؟ اراذل و اوباش در چه محیطهایی استخدام و به کار گرفته میشوند؟ در چه موارد دیگری مدیران جمهوری اسلامی به اراذل و اوباش متوسل میشوند؟ این اراذل و اوباش آیا به دستمزد روزانه قانع میشوند؟ رد پای آنها را در کدام سازمانها و نهادها میتوان یافت؟
پدیدهٔ لباس شخصیها مولود این نگرش است. به عنوان نمونه کنسرتها با مجوز وزارت ارشاد برگزار میشوند. کسانی که نمیخواهند این کنسرتها برگزار شود اگر نتوانند حکمی از یک قاضی یا دادستان بگیرند یا امام جمعهای را به موضع گیری علیه دولت برانگیزانند نمیتوانند به نیروی انتظامی و بسیج متمسک شوند. به همین دلیل در بسیاری از شهرها برای لغو کنسرتها از همین نیروهای لباس شخصی و اراذل و اوباش حزب پادگانی استفاده شده است.
برای سرکوب دانشجویان معترض و منتقد مجموعهای از اراذل و اوباش را به عنوان دانشجویان بسیجی وارد دانشگاه کرده است. اینها نسل جدید اوباش در دورهٔ جمهوری اسلامی هستند. اما در شرایطی که بسیجیان نخواهند یا نتوانند حرکتی را سرکوب کنند از اراذل و اوباش سازمان یافتهٔ غیر دانشجو هم استفاده شده است
اگر به فیلمها و عکسهای گرفته شده از سرکوب معترضان به انتخابات سال ۸۸ رجوع کنید خواهید دید که سرکوبها عمدتا توسط نیروهای لباس شخصی انجام شده است. این نیروها که کاملا تحتنظر و سازماندهی سپاه و بسیج عمل میکردند کاملا در قد و قوارهٔ اراذل و اوباش قرار میگیرند؛ فحاشی و خشونت کنترل ناشدهٔ آنها تا حد رد شدن از روی افراد با خودرو، پرتاب کردن افراد از بالای پل به پایین و نوع استفادهٔ آنها از پنجه بوکس و چوب و چماق کاملا در این قالب جای میگیرد
اما چرا مدیران رژیم اسلامی به اراذل و اوباش متوسل میشوند:
۱. پیوند قدیمی با این قشر؛ بسیاری از مدیران بالاخص آنها که از حراست و حفاظت و نهادهای نظامی و امنیتی مثل بسیج و سپاه و کمیتهها میآیند ریشه در این اقشار دارند از رفیق دوست ها گرفته تا ماشالله قصابها و غیره
۲. امنتخاب خشونت به عنوان سادهترین راه حل؛ اراذل و اوباش در قلدری تخصص دارند و رژیم اسلامی در واقع میخواهد با ارعاب و خشونت مشکلی را که در پیش پای خود دارد را ساده حل کنند
۳. ارادت دیرینه اراذل و اوباش به روحانیت شیعه، که همواره برای یافتن مرید و توابان مطیع به این قشر نظر داشته است؛ کم نیستند روحانیونی که روابط بسیار نزدیکی با اراذل و اوباش محلات داشتهاند و از آنها برای سرکوب مخالفان و منتقدان خود یاری گرفتهاند. این موضوع به دوران جدید محدود نمیشود و در دوران صفوی و قاجارو پهلوی نیز زمینهها و موارد آن مشاهده میشود؛ و در نهایت
۴. مردمی جلوه دادن سرکوب؛ حکام دائما خواسته اند تا سرکوبها را به گردن مردم کوچه و بازار و «امت انقلابی، دردمند و دلسوز» بیندازد و از خود رفع مسئولیت کنند
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید