هرچند که حمله انجام نشد، با ادامه موضعگیری سرسختانه رهبران و فرماندهان ایران و آمریکا سایه درگیری نظامی از آسمان ایران کنار نرفت.
کامران متین، مدرس روابط بینالملل در دانشگاه ساسکس، میگوید: "تنها راههای ممکن برای اینکه تنش کاهش یابد این است که یا ایران دعوت ترامپ به مذاکره بیقید و شرط برای یک توافق جدید را بپذیرد و یا اینکه آمریکا حداقل بعضی تحریمها را رفع کند و یا آنکه برجام را مبنای مذاکرات جدید قرار دهد. هیچ یک از اینها محتمل به نظر نمیرسد."
به این ترتیب مشخص نیست دو طرف چه طور میتوانند با کاهش تنش از یک درگیری نظامی تازه در خاورمیانه پرهیز کنند.
رویارویی نظامی میان ایران و آمریکا، آن هم در آبهای خلیج فارس، بیسابقه نیست. صفآرایی پایانی در جبهه دریایی جنگ ایران و عراق، مشهور به "جنگ نفتکشها"، میان نیروهای ایرانی و آمریکایی رخ داد.
بیش از ۳۰ سال پس از آن، آیا جهان باید نگران تقابلی دوباره و یک "جنگ دوم نفتکشها" باشد؟ آیا تنشها احتمال افزایش ناگهانی قیمت نفت را تقویت میکند و چشماندازی منفی برای اقتصاد جهانی میسازد، یا امکان جایگزینی نفت خاورمیانه با منابع دیگر انرژی وجود دارد؟
پیش از سرنگونی پهپاد آمریکایی، شش نفتکش در دو سری حمله مجزا هدف قرار گرفتند.
ایران ضمن تکذیب دست داشتن در این حملات گفته اگر نتواند نفتش را صادر کند، دیگران هم نخواهند توانست.
منطق ایران روشن است: حدود یک پنجم کل صادرات نفت خام جهان از تنگه هرمز میگذرد. اگر قرار است اقتصاد ایران سقوط کند، میتواند با بستن تنگه هرمز اقتصاد جهان را هم با خود پایین بکشد و شاید چنین ریسکی آمریکا یا دیگر قدرتهای جهان را به تامین منافع ایران وادارد.
رئیس امنیت دریایی بیمکو، بزرگترین اتحادیه کشتیداران جهان که اعضایش بیش از نیمی از کل تجارت دریایی را در اختیار دارند، وضعیت را در منطقه "بسیار تنشآمیز" ارزیابی میکند.
جیکوب پاسکه لارسن از بیمکو به بیبیسی فارسی گفت: "هزینه بیمه کشتیها در منطقه دارد بالا میرود. تعرفهها با توجه به مشخصات کشتیهای باری و ریسک متوجه آنها بالا رفته و اگر وضعیت فعلی ادامه پیدا کند، بعضی شرکتها کشتیرانی در آبهای منطقه را متوقف میکنند."
'آخوندکی' علیه حکومت روحانیون
رهبران ایران و فرماندهان سپاه پاسداران تهدید به اختلال در صادرات نفت منطقه را با تکیه به تجربه یک جنگ طولانی دریایی در دهه ۱۳۶۰ بیان میکنند.
حملات دریایی ایران و عراق دامن کشورهای دیگر، به خصوص کشورهای عرب حامی صدام حسین را هم گرفت و حتی پای ناوگان آمریکا، شوروی و دیگر قدرتهای جهانی را هم به خلیج فارس کشاند.
در حدود یک سال پایانی جنگ ایران و عراق، آمریکا اعلام کرد که برای محافظت از محمولههای نفتی متحدانش، نیروهای نظامی خود در خلیج فارس را تقویت میکند.
این تقویت نیروها به چند مورد درگیری نظامی مستقیم میان ایران و آمریکا انجامید که قدرت نظامی غیرقابل مقایسه دو طرف نتایج نامتوازنی را برای آنها رقم زد.
شاید اوج بروز این قدرت نابرابر در عملیات "آخوندک" آمریکاییها بود.
در سال ۱۳۶۷ و پس از برخورد یک کشتی آمریکایی با مینی که ادعا شد ایرانی بوده، نیروهای آمریکایی بعضی تاسیسات نفتی ایران را نابود کردند و ضدحمله نیروهای ایرانی هم به غرق شدن چند کشتی و قایق نظامی ایران و کشته شدن ۵۶ نیروی ایرانی انجامید. در مقابل یک هلیکوپتر آمریکایی سقوط کرد و دو خدمه آن هم کشته شدند.
مرگبارترین واقعه، سقوط هواپیمای مسافربری ایرانی با ۲۹۰ سرنشین بود که آمریکاییها گفتند به اشتباه آن را هدف گرفتند.
ظرف هشت سال جنگ ایران و عراق بیش از ۴۵۰ نفتکش و کشتی تجاری از کشورهای مختلف هدف قرار گرفت و بیش از ۳۰۰ نفر از خدمه آنها کشته شدند.
عراق در آغاز جنگ به طور محدود نفتکشها و کشتیهای باربری ایرانی یا طرف معامله ایران را هدف میگرفت. به مرور ایران هم به مقابله به مثل روی آورد.
با افزایش قابل ملاحظه حملات، به خصوص تبدیل حملات محدود ایران به هدف گرفتن نزدیک به صد کشتی طی یک سال بود که آمریکا وارد عمل شد.
طولی نکشید که جنگ ایران و عراق به کل تمام شد و دیگر به نفتکشها حمله نشد.
اشباع نفتی
با انقلاب ایران و کمی بعد هم آغاز جنگ ایران و عراق، تولید نفت خاورمیانه و صادرات آن کم شد.
اما در نیمه دهه ۱۳۶۰ و با تشدید حملات به نفتکشها، ضربه کاری به مجموع تولید و صادرات نفت از خاورمیانه نخورد و صادرات در عمل بالا رفت.
در این دوره با وجود حمله به صدها نفتکش، قیمتهای جهانی نفت خام نه تنها بالا نرفت، که پایین آمد.
افت قیمتها به حدی بود که درآمد اعضای اوپک در سالهای ۱۹۸۳ تا ۱۹۸۵ از نیمه دهه ۱۹۷۰ میلادی هم کمتر شده بود و بسیاری از آنها چندین سال با کسری بودجه روبرو بودند.
بازار نفت "اشباع" شده بود؛ قیمتهای بالای عمدتا ناشی از عملکرد اعضای اوپک در دهه ۱۹۷۰، ادامهپذیر نبود و باعث شده بود خودروهای شخصی کوچکتر و با مصرف بهینهتر سوخت در جهان فراگیر شوند، تقاضا پایین بیاید و مشتریان سراغ تولیدکنندگان غیراوپک، چون مکزیک و نروژ بروند.
روند نزولی قیمت جهانی نفت خام چنان طولانی شد که قیمتها تا سالهای آغازین قرن ۲۱ رشد قابل ملاحظهای نکند.
اگر تنش در خاورمیانه ادامه پیدا کند و تهدید علیه جریان صادرات نفت عملی شود، آیا قیمتها مانند دوران جنگ نفتکشها پایین میماند یا آن که گرانی نفت بر اقتصاد جهان سایه میاندازد؟
شکنندگی اقتصاد جهانی و اقتصادهای نفتی
دیوید ویرینگ، مدرس روابط بینالملل در دانشگاه رویال هالووی و پژوهشگر اقتصاد سیاسی خاورمیانه و نفت، به بیبیسی فارسی گفت وضعیت "بسیار ملتهب" است.
از نظر او در شرایطی که جنگ تجاری میان آمریکا و چین به راه افتاده، نشانههایی از کندی یا توقف رشد اقتصادهای بزرگ به خصوص در اروپا به چشم میخورد و عوامل نااطمینانی چون برگزیت هم وجود دارد، افزایش قیمت نفت میتواند آثار دامنهداری بر اقتصاد جهان بگذارد.
ریچارد مالینسون، تحلیلگر ارشد در انرژیاسپکتز، به بیبیسی فارسی گفت هرچند حوادث اخیر به رشد چندان قابل ملاحظهای در قیمت جهانی نفت منجر نشده، اما این خطر وجود دارد که با تشدید تنش، قیمتها بالا برود.
آقای مالینسون گفت: "با توجه به ذخایر آمریکا و روسیه این ظرفیت وجود دارد که با مکانیسمهایی یک اختلال کوتاه در صادرات نفت از خاورمیانه جبران شود. اما در شرایط شکنندگی اقتصاد جهان، هر عاملی که قیمتها را افزایش دهد خبر بدی محسوب میشود."
امی مایرز جاف، پژوهشگر انرژی در اندیشکده آمریکایی شورای روابط خارجی هم میگوید چنین سناریویی رشد اقتصادی در کشورهای در حال توسعه چون هند را از بینمیبرد.
خانم مایرز به بیبیسی فارسی گفت در صورت قطع صادرات نفت از تنگه هرمز، هرچند روسیه و آمریکا بالقوه ظرفیت تولید نفت جایگزین را دارند، اما تحقق این ظرفیت زمان زیادی خواهد برد.
او ضمن اینکه یادآور میشود که حتی در زمان جنگ ایران و عراق هم صادرات نفت از تنگه هرمز قطع نشد، میگوید در صورت کاهش صادرات منطقه و گرانی نفت، بازار جهانی نفت به تدریج خود را با وضعیت جدید تنظیم میکند.
امی مایرز گفت: "شاهد حرکت گسترده برای بهینهسازی در مصرف سوخت، رفتن به سوی انرژیهای جایگزین، اشتراک خودرو و استفاده از خودروی برقی خواهیم بود. این تغییرات تکنولوژیک از قبل هم سریعتر خواهد بود."
حق نشر عکسPAImage captionافزایش احتمالی قیمت نفت میتواند عاملی برای شتاب بیشتر در استفاده از انرژیهای جایگزین باشد
او اضافه میکند بازندگان بلندمدت تغییرات ساختاری بازار انرژی در جهان نه کشورهای صنعتی، که کشورهای تولیدکننده نفت در خاورمیانه خواهند بود.
خانم مایرز گفت: "مثل صندلیبازی است. و هر دور که یک صندلی را برمیداریم کشوری موقعیت بدتری دارد که منابعش با محدودیت بیشتری مواجه است."
تقابل منطق سیاست و منطق تجارت؟
اگر آثار منفی کوتاه مدت و بلندمدت رویارویی با آمریکا روشن است، ایران در جستجوی چه منفعت احتمالی قدم در این راه میگذارد؟
کامران متین میگوید برخوردی که دونالد ترامپ با ایران داشته "به نظر میرسد عملا در مقام یک تاجر، و نه یک عامل 'سیاست واقعگرا (realpolitik) '، پیش فرض اشتباهی داشته که فشار اقتصادی میتواند برای ایجاد تغییر عمده در سیاست خارجی جمهوری اسلامی کافی باشد. رویکرد کاملا 'معاملاتی 'مشابه را میتوان در به اصطلاح معامله قرن برای حل مساله اسرائیل و فلسطین هم دید."
دیوید ویرینگ هم به ترتیب مشابهی میگوید سیاست خارجی دونالد ترامپ انسجام لازم برای حفظ و تقویت سلطه ( hegemony) آمریکا در جهان و منطقه را ندارد.
آقای ویرینگ معتقد است توافق هستهای در دوران باراک اوباما نمونهای از این هژمونی بود که ضمن باز کردن بازارهای ایران به روی متحدان اروپایی، زمینهساز ثبات بیشتر در خاورمیانه میشد.
آیتالله علی خامنهای، رهبر ایران، پیوسته میگفت آمریکا قابل اعتماد نیست. حال خروج یک طرفه آمریکا از توافق هستهای عملا این حرف را ثابت کرده است.
استراتژی ایران در برابر این قدرت برتری که برایش قابل اعتماد نیست، این بوده که نفوذش در منطقه و پشتیبانی از گروههای شبهنظامی را گسترش دهد، توان نظامیاش را با تکیه بر جنگ نامتقارن تقویت کند و سلطه آمریکا در منطقه را به چالش بکشد.
برخلاف رویدادهای نظامی عمده خلیج فارس در دهه ۱۳۶۰ که ضربات جدی به ایران زد، در بیشتر حوادث امنیتی سالهای اخیر این ایران بوده که ابتکار عمل را در دست داشته است. (صرفنظر از اینکه عامل واقعی حملات اخیر به نفتکشها کیست.)
کامران متین میگوید: "جمهوری اسلامی ایران با تضعیف متحدان منطقهای آمریکا، به خصوص عربستان و امارات، هژمونی آمریکا را به طور غیرمستقیم به چالش میکشد."
ناظران امور دفاعی میگویند ایران نشان داده که توانایی نظامیاش را بالا برده است. سرنگون کردن پهپاد آمریکا را هم میتوان نمونه این توانایی دانست.
جیکوب پاسکه لارسن، از اتحادیه کشتیداران بیمکو، میگوید: "ایران توانایی عملی کردن تهدیدش را دارد. مینگذاری آسان است. لازم نیست که برای ایجاد اختلال در کشتیرانی مینهای خیلی زیادی در منطقه بگذارید."
"اگر ایران بگوید در تنگه هرمز مین گذاشته، اثر شدیدی خواهد داشت، هرچند فکر نمیکنم چنین کاری ادامهپذیر باشد."
به اعتقاد آقایان متین و ویرینگ، ایران با این برداشت به تواناییهای نظامی خود تکیه میکند که به نظر میرسد دونالد ترامپ نمیخواهد وارد یک درگیری نظامی تازه شود.
حق نشر عکسKHAMENEI.IRImage captionناظران نظامی میگویند توان موشکی و پدافند هوایی ایران نسبت به دوران 'جنگ نفتکشها' رشد کرده
آقای ترامپ همزمان که ایران را به "نابودی" تهدید کرده، در موضعی که شباهت عجیبی با موضع رهبران ایران دارد، حضور نظامی آمریکا در خلیج فارس را زیر سوال برده و گفته وقتی آمریکا بینیاز از نفت خاورمیانه شده، کشورهای منطقه خودشان باید از نفتکشهایشان محافظت کنند.
چنین موضعی از طرف رئیس جمهور آمریکا میتواند فرضیه سردرگمی در سیاست خارجی و چشمانداز افول هژمونی آمریکا را تقویت کند.
اما کامران متین میگوید که درباره "افول سلطه آمریکا"، میان متخصصان روابط بینالملل توافق نظر وجود ندارد و در حالی که بعضی معتقدند "قدرتهای رده میانی" مانند ایران و ترکیه به دنبال پر کردن خلاء قدرت آمریکا هستند، برخی دیگر میگویند آمریکا هنوز برتری نظامی لازم برای اعمال سلطه را دارد و تفاوت سیاست باراک اوباما و دونالد ترامپ در یکجانبهگرایی و کاهش آداب دیپلماتیک است.
به نظر میرسد که نظر آیتالله خامنهای به گروه دوم نزدیک باشد؛ او میگوید برایش دونالد ترامپ و باراک اوباما فرقی ندارند. منافع تجاری ایران در صورت همسویی سیاسی با آمریکا هم تامین نخواهد شد، پس چه بهتر که هم سیاست و هم اقتصاد با "مقاومت" پیش برده شوند.
محور شرارت در برابر شیطان بزرگ
ایران و آمریکا برای یکدیگر جایگاه ویژهای دارند، ویژه نه به معنی ممتاز، بلکه خاص؛ یکی دیگری را "شیطان بزرگ" میداند و در مقابل این یکی به آن "محور شرارت" لقب داده است.
ضدیت با آمریکا یکی از شعارهایی بوده که به حکومت ایران در بسیج هوادارانش کمک کرده است.
کامران متین میگوید در صورت تشدید تنش با آمریکا هواداران حکومت و حتی بخشهای دیگری از جامعه، از موضع حکومت حمایت خواهند کرد. اما او میافزاید اعتراضات دی ۹۶ نشان داد که بخشی از جامعه حکومت را هم جزو عوامل مشکلات خود میداند و در نتیجه بسیج حمایت مردمی تا حد فداکاریهایی که در جنگ ایران و عراق رخ داد بعید به نظر میرسد.
البته آیتالله خامنهای گفته ایران مذاکره نخواهد کرد و جنگ هم نخواهد شد. از طرف دیگر به نظر میرسد که دونالد ترامپ هم نه جنگ میخواهد و نه حاضر به دادن امتیازی چون رفع بعضی تحریمها است. به این ترتیب احتمالا اختلاف و تنش ادامه خواهد داشت.
حق نشر عکسGETTY IMAGESImage captionبرخی ناظران میگویند آقای ترامپ استراتژی روشنی درباره ایران ندارد
دامنه اختلافات ایران و آمریکا در سیاست خارجی تا مجادلات سیاسی داخلی دو کشور کشیده میشود.
در ایران یکی از شکافهای اصلی میان دو جناح اصلی حکومت به چگونگی تنظیم روابط با قدرتهای غربی و به خصوص آمریکا برمیگردد.
در آمریکا هم ایران در کنار چین و روسیه در کانون بحثهای مربوط به سیاست خارجی بوده است، در حالی که قوای نظامی و توان اقتصادیاش با آن دو قابل مقایسه نیست.
این را میتوان در مناظرههای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در چهار دهه اخیر هم دید؛ یکی از محورهای سیاست خارجی دونالد ترامپ در کارزار انتخاباتی ۲۰۱۶ لغو توافق هستهای با ایران بود و در بحثهای انتخابات آتی ۲۰۲۰ هم اشاره به ایران آغاز شده است.
دونالد ترامپ جمهوریخواه پس از باراک اوبامای دموکرات روی کار آمده، رئیسجمهوری که منتقدان داخلی او را به نرمش در مقابل ایران متهم میکردند.
آقای ترامپ در حمایت از رقبای منطقهای ایران و ارسال سلاح به آنها با مخالفت کنگره روبرو شده است.
او از این حیث وضعیتی مشابه رونالد ریگان دارد: رئیسجمهور آمریکا در دوران جنگ نفتکشها.
رونالد ریگان جمهوریخواه هم پس از جیمی کارتر دموکرات به قدرت رسید، رئیسجمهوری که منتقدان داخلی او را به نرمش در مقابل ایران متهم میکردند.
آقای ریگان هم برای سیاستش در مقابل ایران با مخالفت کنگره روبرو بود.
البته کار رونالد ریگان در حالی به جنگ دریایی با ایران کشید که گفته میشد ریاست جمهوریاش را با مذاکراتی مخفیانه با تهران آغاز کرد که به آزادی گروگانهای آمریکایی، بلافاصله پس از ادای سوگند او انجامید.
آیا ترامپ، که رابطهاش با ایران را از تقابل شروع کرده، میتواند کار را به مذاکره یا معاملهای مخفیانه بکشاند؟
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید