شانزده تیر برابر با هفت جولای , دوازدهمین سالگرد دستگیری ریحانه است.
سالگرد سونامی مهیب زندگی من. امروز جسم او مرده و به غبار تبدیل شده اما یادش همچنان در قلب من نفس میکشد .
از نفحه ی نفس اوست که تا زنده ام لبریز از عشقی بی پایان و نامیرا هستم.
عشق هرگز نمیمیرد.
اینک اما, مایلم یکی از برگه های دادگاه حکومت اسلامی را برای اولین بار منتشر کنم.
این برگه توسط فردی در دستگاه حکومتی بدستم رسید.
او نامه ای نوشته و به برگه های دادگاه پیوست کرده بود.. برگه های مذکور نشان میدهد سربندی به اتهام سرقت مسلحانه محکومیت کیفری داشته. این اسناد به اندازه کافی گویاست.
سربندی بعنوان یک مامور حکومتی از هیچ رذالتی فروگذار نکرده.
ریحانه با ضربه شجاعانه اش نقطه پایان بر رذالتهای یک شکارچی فاسد حکومتی گذاشت.
هر چند هنوز سربندیها در سرزمینمان پراکنده اند و هر روز فرزندان زیبای مردم را طعمه قرار میدهند.
هنوز سربندیها تلاش میکنند دختران و پسران ایرانی را در تور کثافت و لجن بی اخلاقی حکومتی ها اسیر کنند. تا این حکومت برجاست هیچ ایرانی در امان نیست.
این هشداری جدی ست به تو که خیال میکنی در امنیت زندگی میکنی .
خیال میکنی دور خانه ات حصار کشیده ای و از گزند حکومت در امان هستی . دوازده سال قبل سونامی حکومتی زندگی مرا ویران کرد. از ان روز تا کنون هزاران نفر دیگر سونامی زده شدند.
امروز نوبت چه کسی بود؟
فردا زندگی کدام ایرانی ویران خواهد شد؟
نکند نوبت تو باشد... خدا نکند نوبت تو باشد.
۹۸.۴.۱۶
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید