امروز در زیر سایه دونالد ترامپ، صاحب شعار عظمت را به آمریکا باز میگردانیم»، آمریکا با دو تحول بزرگ روبرو است: تحول اول، بالا رفتن و قوت گرفتن دو رقیب استراتژیک آمریکا که واشنگتن آنها را در جایگاه «دشمن» درجهبندی میکند، یعنی چین و روسیه. تحول دوم، سرعت یافتن نزول آمریکا است.
آنچه که بر خطر چالشهای استراتژیک ميافزاید، این است که آمریکا اکنون نسخه دیگری از سیاست تکروانه پرزیدنت اندرو جکسون را اعمال میکند، اما توسط یک دولت بی کفایت و خود شیفته و آشفته.
این واقعیت را اخیرا کیم داروک سفیر بریتانیا در آمریکا و فرانسوا دیلاتر سفیر فرانسه در آمریکا که هر دو از کشورهای همپیمان آمریکا هستند، اظهار داشتهاند.
کیم داروک که قرار بود مسئولیتاش به عنوان سفیر در واشنگتن تا اواخر سال جاری ادامه داشته باشد، بخاطر افشا شدن نامههای محرمانهاش به وزارت خارجه بریتانیا، مجبور به استعفا شد. وی در این نامههای دیپلماتیک به صورت صریح و جسورانه از دولت ترامپ انتقاد کرده است. البته داروک یک سفیر عادی نیست. او کسی است که در گذشته مشاور امنیت ملی کشورش بوده و ارتباط بسیار نزدیک با آژانس امنیت ملی آمریکا دارد و در هماهنگ کردن سیاستهای مرتبط با روسیه، ایران و برگزیت، نقش ایفا کرده است. وی در نامهها و مکاتباتش به وزارت خارجه بریتانیا، سیاست ترامپ در مورد ایران را «آشفته و نامربوط» خوانده و اظهار داشته که «ترامپ به خاطر ضربه زدن به اوباما از برجام خارج شد و ریاست جمهوریاش، شاید به شکل بدی بشکند و از میان برود».
کیم داروک در نامههای خود به مسئولین کشورش در بریتانیا، توصیه کرده است که: «اگر میخواهند با یک رئیسجمهوری که مبتلا به آشفتگی مزاج است، تعامل کنند، باید دیدگاههای خود را به طور طبیعی و با صراحت وگاهی هم با درشتی و سماجت، مطرح کنند».
ترامپ که از روی مصلحت یک شخص را گاهی ستایش میکند و گاهی هم نکوهش، سفیر بریتانیا را احمق و پر ادعا خواند و به ترزا می نیز حمله کرد، در حالی که هردوی آنها از نظر دانش و کاردانی، بهتر از او هستند.
اما فرانسوا دیلاتر سفیر فرانسه در آمریکا که پنج سال به عنوان نماینده دائمی فرانسه در ملل متحد و پنج سال در مقام سفیر فرانسه در آمریکا خدمت کرده است، از اظهار نظرهای شخصی صرف نظر کرده به درسهایی که در زمان خدمتش آموخته پرداخته است.
دیلاتر در مقالهای در «نیویورک تایمز» نوشته است: «تجربه حقایق سختی را به وی آموخته است. جهان روز به روز خطرناکتر و غیر قابل پیشبینیتر میشود . . ما امروز در یک جهان بینظام زندگی میکنیم؛ جهانی که در آن رقابت میان قدرتهای بزرگ بازگشته است، اما نه آمریکای قدرتمندی وجود دارد که از نظم بینالمللی مواظبت کند و نه سیستم مناسبی برای کنترل اوضاع بینالمللی و نه یک مجموعه هماهنگی از بازیگران بینالمللی که قادر به ایجاد بستر مشترکی برای همکاری باشند موجود است. از این جهت هر بحرانی ممکن است از کنترل خارج شود، چنانچه در سوریه دیدیم که چنین شد و حالا میکوشیم تا در ایران و کره شمالی و دریای چین جنوبی، این حالت تکرار نشود».
از دید دیلاتر، آمریکا دو گزینه بیشتر ندارد: آیا میخواهد قلعهای باشد دور افتاده و جدا و بی ارتباط با جهان، یا اینکه میخواهد با جهان حرف بزند و در نظم آن کمک کند؟ از نظر دیلاتر، اکنون سه گرایش اساسی در آمریکا وجود دارد: اول، تمایل به جلوگیری از ائتلاف راهبردی میان روسیه و چین. دوم، بازگشت به نظام ما بعد جنگ جهانی دوم که البته ضررهای راهبردی آن بیشتر از فوایدش است و سوم، بازگشت به اندیشههای عوامگرایانه رئیس جمهور اسبق آمریکا، اندرو جکسون که مخلوطی است از تکروی و انزوا.
فشرده سخن اینکه « قطع ارتباط با جهان قبل از دولت ترامپ آغاز شده است و فکر میکنم در این جا باقی خواهد ماند».
اما توصیه دیلاتر این است که: «مقابله با چالشهای جهانی، نیازمند تعهد آمریکا و گونههای جدیدی از کثرتگرایی است؛ زیرا نه آمریکا به تنهایی میتواند کاری کند و نه جهان میتواند بدون آمریکا کاری از پیش ببرد.»
آری، مسأله همین است. مشکل هم آمریکا است و راه حل هم آمریکا است. سخن معروفی است که میگوید: « چقدر بیچاره است مکزیک که از خدا دور است و به آمریکا نزدیک است و چقدر بیچاره است ایرلند که به خدا نزدیک است و از آمریکا دور است». چون هر بحرانی که در جهان پیدا میشود، آمریکا در آن نقشی ایفا میکند و نماینده ویژهای برای آن میفرستد، حتی در لیبی، یمن و سوریه و عراق. اتحادیه عرب هم نشسته و تحرکات نمایندگان ویژه بینالمللی را تماشا میکند.
اگر آمریکا در جنگهای جهانی اول و دوم، دخالت نمیکرد، امروز جهان در زیر سلطه نازیها و فاشیسم قرار میداشت و اگر طرح مارشال نمیبود، اروپا پیشرفت و توسعه فعلی را نداشت. اما در کنار آن، جهان رنج فراوانی از زورگویی و قلدری آمریکا برده است. امروز در محافل عربی مقولهای بر سر زبانهاست که میگوید: نزدیکترین راه برای ناکامی، گوش دادن به نصیحتهای آمریکا است.
مهم این است که بازی ثابت است، اگرچه بازیگران عوض شوند. هر طرف میخواهد دشمنش را تضعیف کند، اما نمیخواهد آنرا از دست دهد. وگرنه چگونه گروه «داعش» به عنوان یک قدرت خطرناک باقی میماند، در حالی که همه قدرتهای بزرگ و متوسط و کوچک بر «خلافت داعشی» حمله کردند؟ و اگر رژیم آخوندی در ایران پایان یابد، روسیه و آمریکا و چین چه خواهند کرد؟ و اگر تهران آمریکا را از خاورمیانه اخراج کند، چه سودی برایش خواهد داشت، در حالیکه بر اساس گفته رهبر ایران علی خامنهای، « دشمنی با آمریکا، از اصول انقلاب است».
خطرناکترین چالشدر زمان فعلی این است که بحرانها عمیقتر و گستردهتر میشود، اما مقاماتیکه مسئولیت حل آنها را بر عهده دارند، بسیار سطحی بوده از کاردانی و صداقت کافی برخوردار نیستند
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید