رفتن به محتوای اصلی

"راز ماندگاری عاشورا" گفت و گو با احد قرباني
15.09.2019 - 11:54

ا هرگز از خود پرسیده‌اید که مراسم عزاداری امام حسین از کی و چگونه در ایران آغاز شده است؟

آیا هرگز به درستی یا نادرستی حکایت‌های روحانیون شیعه فکر کرده‌اید؟

آیا هرگز از خود پرسیده‌اید این سینه‌زدن‌ها، بر سر کوبیدن‌ها، قمه‌زدن‌ها، خاک بر سر ریختن‌ها، از چه زمانی و از سوی چه کسانی رایج شده است؟ معنی و مفهوم آن چیست؟ فایده آن کدام است؟ چه کسانی در حفظ و تداوم آن می‌کوشند؟

آیا هرگز فکر کرده‌اید چرا روحانیون شیعه به یک بار، سوم، هفتم، چهلم و سال برای امام حسین راضی نیستند و می خواهند عزاداری را هر سال تکرار کنند؟ از تداوم و تکرار این مراسم چه سودی حاصل می شود و چه کسانی سود می برند؟

قبل خواندنِ ادامه‌ی مقاله خواهش می‌کنم یک بار دیگر به پرسش‌های بالا برگردید و به آنها فکر کنید و پاسخ دهید و شاید بهتر باشد اندیشه‌ها و پاسخ‌هایتان را در باره این موضوع بنویسید. توجه داشته باشید وقتی پدیده‌ای به ایمان و اعتقاد ما تبدیل شد، پرسش‌ناپذیر، شک‌ناکردنی و پژوهش‌ناپذیر می‌شود و این علت اصلی نابینائی اعتقادی و ایدئولوژیک ماست. از اینرو در پاسخ دادن باید سخت تلاش کنیم تا از بند عادت، سیطره ناخودآگاهمان و همرنگی با جماعت رها شویم.

☼☼☼☼☼

یک هشدار به خوانندگان مقاله، در این مقاله من از نقد خودمان و ایستادن در مقابل خودمان و مبارزه با نارسائی خودمان صحبت می‌کنم. این مبارزه جرئت و از خودگذشتگی می‌طلبد، اگر سر مبارزه  با نارسائی‌های خود را ندارید، لطفن از همین‌جا این مقاله را کنار بگذارید.

صدور اسلامی اسلام به ایران

عربها وقتی ایران را فتح کردند هر چه ویران کردنی بود ویران کردند، هر چه غارت کردنی بود غارت کردند و غنیمت‌ها را به مدینه و بعدن بغداد فرستادند. مردان را کشتند و به زنان و دختران تجاوز کردند و بسیاری از آنها را در بازار برده‌فروشی مدینه خرید و فروش کردند. پس از تسلط کامل، نومسلمانان غیرعرب را موالی یعنی بنده آزاد شده از سوی عربها می‌نامیدند. برای وسعت خشونت عربها باید تاریخ سده اول و دوم و سوم اسلام را خواند.

با اندیشه در خشونت‌های داعش در عراق و سوریه، طالبان در افغانستان، بوکوحرام در نیجریه، جمهوری اسلامی در ایران، ما تاریخ خشونت‌های صدر اسلام را بهتر درک می‌کنیم و متقابلن با اندیشه در خشونت‌های صدر اسلام خشونت اسلامگرایان معاصر را بهتر درک می‌کنیم.

نخستین گروندگان به اسلام در ایران برخی امیران،  زمینداران بزرگ و متمولان و دبیران بودند که برای حفظ مال و مقام خود و ادامه تسلط خود در حکومت اسلامی راه خوش‌خدمتی و چاپلوسی را برگزیدند. آنها دستان متجاوزان را بوسیدند و به تجاوزگران زنان و دختران خویش لقب سید و سرور و میر دادند و قبرها آنها را امامزاده نامیدند و به آن دخیل بستند. آنها مقدم متجاوزان و ویرانگران و غارتگران سرزمین آباد ایران را گرامی داشتند و آنها را برای برانداختن راه و رسم گبران آتش‌پرست می‌ستودند.

اشراف ایرانیِ به عرب پیوسته، این کاسه‌های داغ‌تر از آش، از آئین کشورداری تا هر آنچه باعث سلطه شاهان و مغان و انقیاد توده‌ها بود را نیز به متجاوزان زنان و دختران خود آموختند. آنها سوگ سیاووش را در عزاداری حسین و حاکمیت شهریاران برگزیده اهورامزدا با فره ایزدی را در خلیفه‌های جانشین پیامبر خدا با مهارت جا انداختند و بنیان‌های شیعه را در ایران بنا نهادند.

خلفای راشدین و امویان، سَلَف و الگوهای طالبان، داعش و جمهوری اسلامی، چنان خشونتی کردند که به هیچ‌وجه نمی‌توان از حافظه تاریخ پاک کرد. آنها امکانات دولت‌های پیشرفته آن دوران، ایران و روم شرقی را گرفتند و بر مصالح مادی و معنوی این دولت‌ها چنان زندانی برای مردم ساختند که کسی یارا مخالفت نداشت. به عنوان نمونه، در تاریخ بخارا نوشته ابوبکر محمد بن جعفر نرشحی می خوانیم:

هر باری اهل بخارا مسلمان شدندی و باز چون عرب بازگشتندی ردت آورندی (ترک دین گفتن) و قتیبه بن مسلم سه بار ایشان را مسلمان کرده بود باز ردت آورده کافر شده بودند، این بار چهارم قتیبه حرب کرده شهر بگرفت و از بعد رنج بسیار اسلام آشکارا کرد و مسلمانی اندر دل ایشان بنشاند. بهر طریقی کار بر ایشان سخت کرد و ایشان اسلام پذیرفتند بظاهر و بباطن بت‌پرستی می کردند. قتیبه چنان صواب دید که اهل بخارا را فرمود تا جملگی آنان یک نیمه از خانه‌های خویش به اعراب شهر بدهند تا عرب با ایشان باشد و از احوال ایشان با خبر باشد و آن مردم از اين راه به ضرورت مسلمان بمانند. بدین طریق مسلمانی آشکار کرد. (تاريخ بخارا، ص۴۵)

اسلام با این خشونت و شقاوت قابل دفاع نبود. عده‌ای ایرانیان خوش‌خدمت و در عین حال سودجو و مقام‌پرست دست به کار شدند. با این ایده که:

هرچه هست از قامت ناساز بی‌اندام ماست    ور نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست

اسلام عیبی ندارد این امویان هستند که هر چند اسلام را به ایران آوردند، مسلمان نیستند. ما ایرانی‌ها مسلمان ناب هستیم. از اینرو نطفه شیعه بدست ایرانیان بسته شد. این کاسه‌های داغ‌تر از آش، در نظر و ظاهر به عنوان مقاومت ولی در عمل و باطن برای تحمیق و شستشوی مغزی بیشتر و ژرفتر توده‌ها دست بکار شدند. آنها در چاله سر راه ایرانیان، چاه کندند که بیرون آمدن از آن بغایت توانفرساست و مصداق کامل نظر یاکوب بورکهارت (Jacob Burckhardt) است. او در کتاب تاملاتی در تاریخ جهان (Reflections on History) که به سرشت و واکنش متقابل دولت، دین و فرهنگ می پردازد، نتیجه‌ای می‌گیرد که در باره تاثیر اسلام در ایران کاملن صادق است. او تاکید می کند که در برخی از دوران سرنوشت‌ساز تاریخی، دین قادر است به روح و روان یک ملت آسیبی جانکاه برساند که هیچگاه درمان نشود، در این صورت حتی اگر بعدها همه‌ی درهای آزادی به روی آن ملت باز شود سودی، ندارد. (Burckhardt, 1979:95)[i] این درست همان اتفاقی است که برای توده‌های مردم ایران افتاده است. خرافات شیعی چنان در تار و پود جامعه رسوخ کرده است، که یک خودنگری اساسی و جانکاه می‌طلبد تا از آن رهائی یافت.

اسلام با توجه به خاستگاه شوره‌زارش، از نظر تاریخی و سرشتی بی‌فرهنگ و بی‌هنر و ضدفرهنگ و ضدهنر است. با تمام توانش با فرهنگ و هنر مبارزه کرده و می کند. از کتابسوزان عمر خطاب تا فتوی قتل سلمان رشدی. مردم در این تنگدستی فرهنگی و هنری، در دنیائی که موسیقی، نقاشی، تئاتر، مجسمه‌سازی و ... وجود ندارد سنت‎های مذهبی را جایگزین کردند. مراسمی چون عاشورا را برای هم‌ذات‌پنداری غم و اندوه و رنج خود نیاز دارند. از اینرو جمهوری اسلامی بجای بهبود زندگی توده‌های محروم، با صرف بودجه کلان دولتی برای روحانیون و مداح‌ها، در تقویت اعتقادات عاشورائی می کوشد.

راز دیگر ماندگاری عاشور را باید در عدم  نقد بی امان خرافات توده ها دید. در جامعه ما یک بسیج همگانی علمی و هنری علیه خرافات نشد. هرچند در سطح نظری برخی از اندیشمندان ما چون فتحعلی آخوندزاده، زنده یاد احمد کسروی، زنده یاد علی دشتی، زنده یاد شجاع‌الدین شفا، آرامش دوستدار و . . .  علت‌های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و روانی ماندگاری عاشورا را بررسی کردند، ولی هرگز امکان بحث وسیع در سطح توده‌ها پیش نیامد تا نقد خرافات آمیخته به عاشورا در اعماق جامعه رسوب کند. آثار هنری و ادبی که خرافات را افشا کند و جای آنرا با آگاهی شهروندی، با درک علمی از انسان، تاریخ و جامعه پر کند، پا نگرفت. به زبان دیگر قدرت تخریب جهل توده ها و گسترش و بازتولید طاعون‌وار آن زیر ذره‌بین و نقد علمی و هنری نرفته است. هرکس به این عرصه نزدیک شد به سرنوشت زنده یاد احمد کسروی دچار شد. روحانیون شیعه حتی در لندن آزاد به دنبال نویسنده بزرگ و محبوب سلمان رشدی رفتند.

افسانه‌پردازی روحانیت شیعه برای خواب‌کردن توده‌ها

روحانیت شیعه در چرخه تولید جامعه هیچ نقشی ندارد. هم از نظر تاریخی و هم از نظر سرشتی انگل‌وار زندگی می‌کند، برای ادامه حیات و حفظ سلطه خود بر حیات مادی و معنوی زحمتکشان به این مراسم و نتایخ تحمیق کننده و تخدیرکننده آن احتیاج دارد.

 

مسجد تجملی محمد رسول‌الله در بازار بزرگ تهران (ایران مال)، بزرگترین مرکز خرید ایران با حضور کاظم صدیقی، امام جمعه موقت تهران و و مداح محمود کریمی افتتاح شد. این برای نزدیکی به خدا ساخته نشده است. برای مرعوب کردن توده‌ها ساخته شده است. برای رقابت با رهبران عربستان ساخته شده است.

روحانیت شیعه ایرانی دست در دست زالوهای بازار در توسعه و رشد خرافات می‌کوشند. از فرستادن طلا برای بارگاه امام‌ها و امامزاده‌ها در عراق گرفته تا ساختن مساجد لوکس با خرج‌های سرسام‌آور در مقابل گرسنگی و بیکاری اکثریت توده‌ها. مسجد محمد رسول‌الله در «ایران مال» بزرگترین مرکز خرید ایران که صدا و سیمای خامنه‌ای آن‌را با کوس و کرنا تبلیغ کرد و کاظم صدیقی، امام جمعه موقت تهران با سخنرانی و محمود کریمی با مداحی آنرا افتتاح کردند، همکاری بازار، روحانیت و مداحان را در تحمیق و تخدیر توده‌ها را به روشنی نشان می‌دهد.

روحانیون شیعه نه تنها انگل‌صفت زندگی می‌کنند، بلکه انگل‌پرور هم هستند. آنها، مداحانی را که بدون هیچ مسئولیتی به شخصیت‌ها و اقلیت‌های مذهبی توهین می‌کنند، مردم را علیه همسایگان تحریک می‌کنند و خرافات را اشاعه می‌دهند را زیر چتر حمایت خود دارند. پرونده جنایاتِ مداحان در دادگاه روحانیت مطرح می‌شود نه دادگاه‌های عادی. آیت الله خامنه‌ای آنها را می‌ستاید و در جمع مداحان مذهبی می‌گوید: "این همه مداح و ذاکر اهل‌بیت یک ذخیره و موجودی ارزشمند است. اگر این ذخیره باطل و بی‌اثر بماند ظلم شده، اگر این سرمایه را نداشتیم، مسئولیت مان به این سنگینی نبود... از این سرمایه باید در راه اهداف حسینی و فاطمی استفاده شود". حقوق ماهانه کارگران و معلمان دو تا سه میلیون است ولی مداحان دو تا سه میلیون برای یک ساعت مداحی مزد می‌گیرند.

هنوز که هنوز است غارتگران، احتکارگران، اختلاسگران، متجاوزان به کودکان در کلاس قرآن، نیازمند هستند که هر ساله اخلاص خود را با سفره تاسوعا و عاشورا انداختن، سینه زدن، قمه زدن، علم و کتل حمل کردن و . . . به توده‌های زحمتکش نشان دهند و وجدان خود را آسوده کنند و توده‌ها، این برادران دینی خود را تحمیق و تخدیر کنند. در تاریخ ایران، سال‌های پیش از انقلاب، لات‌ها و روسپیان هم در این ایام کار خود را تعطیل می‌کردند و به غارتگران بازار می‌پیوستند، ولی امروز آنها نمود علنی خود را از دست داده‌اند.

 

چک ٢۰ میلیون تومانی در وجه حاج سعید حدادیان برای یک شب روضه خوانی، ایشان مداح هیئت‌های خاص.هستند. نظیر این چک برای محمود کریمی، حاج عبدالرضا هلالی، حسین سیب سرخی و . . . دیده شده است.

آیت الله خمینی که بجز قدرت مطلقه ولایت فقیه چیز دیگری در سر نداشت مزورانه به پابرهنگان و مستضعفان وعده بهبود دنیا و آخرت داده بود. حال که روحانیون و ژن‌ها خوب بنام مذهب و خدا و به کام خود مردم را به خاک سیاه نشاندند، بی جا نیست، یکی از لطیف‌ها را که مردم  ساختند اینجا بیاورم. من از این روحیه‌ی مردم ما سخت در شگفتم، آنها می‌توانند از میان غم‌انگیزترین پدیده‌ها، خنده را شکار کنند:

بعد از مرگ امام خمینی و خواندن وصیت‌نامه ۲۹ صفحه‌ای او، مستضعفان و کوخ‌نشینان خیلی دلگیر و غمگین شدند که امام به آنها در وصیت‌نامه خود باید و شاید توجه نکرده است. کاشف به عمل آمد این وصیت‌نامه ۲۹ صفحه‌ای جعلی است. وصیت‌نامه اصلی را پیدا کردند. امام وصیت کرده بود:

پس از مرگ من، دست مرابدهید به آقای خامنه‌ای، ریش مرا بدهید به آقای رفسنجانی، زبان مرا بدهید به آیت الله منتظری، از آنجائی که انقلاب برای مستضعفان و کوخ‌نشینان بود، انگشت بیست و یکم مرا هم بدهید به آنها.

واقعن سهم توده‌ها فقط حرف بود و مقدس‌نمائی مسئولان در ضمن بهره‌گیری بی‌شرمانه از نعمات مادی. از ماشین، درمان در اروپا گرفته تا زن‌های عقدی و صیغه، تا سفرهای پر هزینه به حساب مردم. صدور انقلاب به خرج مردم و جنگ برای صدور انقلاب به قیمت جان جوانان مردم. وعده بهشت به فرزندان زحمتکشان و ساختن بهشت برای خودشان در شمال تهران.

روحانیت در تمام طول تاریخ با در دست داشتن قضاوت، تعلیمات و اوقاف، همواره، زمانی که توده‌های مومن در فقر و فلاکت بسر می بردند، در وفور نعمت می زیست و با اندرونی‌های پرو پیمون، به توده‌ها رهنمود قناعت و توکل می‌داد. فقط در دوران پهلوی ذره‌ای امکانات آنها محدودتر شد که آنگونه کینه و نفرت به دل گرفتند. آنها با یکی جلوه دادن منافع خود با منافع مملکت و اسلام، یکی از بزرگترین دروغ‌های تاریخ ایران را به مردم ما گفتند.

حکومت دینی و ناجوابگو، حکومت ولایت مطلقه، حکومت فساد و فاسدپرور است. هرچه قدرت مطلق‌تر، فساد آن ژرف‌تر است به ویژه اگر نیابت پیامبر و امام باشد، به هیچ کسی جوابگو نیست. برای خارج شدن از این دور باطل فساد و اختلاس و ریا و رانت‌خواری باید به حکومت قانون، این آرزوی مشروطه‌خواهان دلیر برگردیم. به حکومت سکولار جدائی دین و دولت، در عین آزادی کامل مذهب‌ها و دین‌ها در کشور ما.

نظامی که فقری جانکاه را به مردم تحمیل کرده است، نظامی که بیکاری و بی‌آیندگی دلخراش را به جوانان تحمیل کرده‌است، رژیمی که دائمن در حال تولید سعید طوسی‌ها، محمودرضا خاوری‌ها، بابک زنجانی‌ها و اکبر اتباعی طبری‌ها، حسن میرکاظمی‌ها، هادی رضوی‌ها . . . است، احتیاج به این تحمیق دارد و روحانیون و مداحان دست به دست هم در جلوت برای توده‌های محروم افسانه‌هی دلخراش می‌بافند و در خلوت، خود و خانواده‌هایشان غرق در نعمات مادی بر ریش آنها می‌خندند.

سرمایه‌گذاری حساب‌شده‌ی بازار

راز دیگر ماندگاری عاشورا را باید در دستگاه عریض و طویل تحمیق با بودجه های کلان دید. به قیمت خردکردن کمر مردم زیر فشار اقتصادی، جمهوری اسلامی به کمک روحانیون و مداح‌ها مراسم‌های تجملاتی و پرشکوه ماه محرم برگزار می‌کند، مداح‌ها را با پرداخت میلیونی برای تحمیق توده‌ها بسیج می‌کند، رانت‌خوارهای که پشت ریش، تسبیح، علم و کتل و تعزیه به اسم دین و امام حسین منافع اقتصادی خود را گسترده‌تر می‌کنند، مسجدها، حوزه‌های علمیه تجملاتی می‌سازند، قرآن طلاکوب تولید می‌کنند، گنبدهای امامان، معصومان و امامزاده‌ها را با طلا می‌سازند. با یک تیر چند نشان می‌زنند: به توده‌ها می‌گویند در ارتباط مستقیم با خدا و امام هستند و نماینده آنها روی زمین، در ضمن افلاس عمومی نمایش قدرت و ثروت می‌دهند، رانت‌خواران و زالوها را برادر مذهبی و خداشناسان معرفی می‌کنند، به حکومت بی‌کفایت و چپاولگر با سوء استفاده از دین و امام حسین مشروعیت می‌بخشند.

 

عزاداری حسین برای تطهیر رانت‌خواری

باید با شکاف طبقاتی افشاگر ایجاد شده که بی‌کفایتی جمهوری اسلامی و ناممکن بودن حکومت دینی را آشکار می‌کند و توده‌ها را آگاه و خرافات و حتی اعتقادات دینی متزلزل می‌کند، چاره‌ای اندیشید. روحانیون و مداحان دست به شستشوی مغزی و تخدیر می‌زنند. توده‌ها را از تشکل برای ساختن زندگی بهتر باز می دارند. آنها را به روضه و تعزیه می‌خوانند و تشویق و تهیج می‌کنند که سر و سینه بکوبند و بخواهند و نیت کنند که حاجت آنها روا شود و مریضان آنها شفا پیدا کنند. زهی بی‌شرمی، خود روحانیون با پول بیت‌المال، همان بیت‌المالی که برای مردم توضیح می‌دهند که حضرت علی چگونه مصرف می‌کرد، به بیمارستان‌های آلمان و انگلستان و سایر کشورهای اروپائی می روند ولی توده‌ها را برای شفا به زیارت عتبات راهنمائی می‌کنند. ملا نصرالدین چه خوب روحانیون شناخت، هر چند این مطلب برای همه ما ایرانیان صادق است، اما برای روحانیون بیشتر صادق است:

روزی ملا نصرالدین روی منبر گفت: اگر بچه روی فرش شاشید باید جای شاش بچه را ببرید و  بیندازید دور. از قضا آن روز زَنِ ملا هم توی مسجد بود و سخنان شوهرش را شنید. چند روزی از بیان این سخن ملا گذشت. روزی بچه ملا توی خانهشان، گوشه فرش‌شان شاشید. زَنِ ملا هم بنا بر توصیه ملا آن قسمت از فرش را قیچی کرد و دور انداخت. ساعاتی بعد ملا به خانه آمد و چشمش به گوشه بریده شده فرشِ خانه افتاد. از زنش پرسید: چرا گوشه فرش بریده شده است؟ زن گفت: بچه شاشیده بود، بریدم و دور انداختم. ملا گفت: مگر بچه که روی فرش شاشید باید فرش را ببری؟ زن گفت: خودت روی منبر فرمودی!؟ ملا خشمگین شد و فریاد زد: تو چرا اینقدر احمق و نفهمی زن، من آن را برای مردم گفتم، نه برای خودمان!؟

سوءاستفاده از دین در ایران مرز نمی شناسد. نزدیکان و محرمان حکومت دینی محیط زیست، زمین‌های کشاورزی، جنگل و کوه را غارت می‌کنند و با ویلاسازی‌های تجملی سود کلان به جیب می‌زنند و ماه محرم عزاداری راه می اندازند و با قیافه‌ای خداترسانه و امام حسین دوستانه بریز و بپاش می‌کنند.

دستمزد‌مزدهای حساب شده 

برای درک شم اقتصادی رهبران سیاسی و اقتصادی جامعه ما یک مسئله ریاضی را باهم حل می‌کنیم. یک مداح برای یک ساعت دو میلیون تومان می‌گیرد و یک معلم برای یک ماه دو میلیون تومان. جامعه ما به کار مداح چند برابر معلم ارج می‌نهد؟

اگر معلم یک ماه به طور متوسط ٢۵ روز و هر روز ٨ ساعت کار کند، او دو میلیون تومان را برای ٢۵ ضربدر ٨ یعنی ٢۰۰ ساعت می‌گیرد. پس جامعه ما به کار مداح ٢۰۰ برابر بیشتر از معلم ارج می‌نهد. این کاملن از شم اقتصادی و سیاسی نیرومند رهبران جمهوری اسلامی حکایت می‌کند. ازقدرت سازنده و روشنگر معلم و از قدرت تخریبی و تخدیرگر مداح. چه خوب دست معلم را می بندند و دست مداح را باز می‌گذارند.

چه می‌توان کرد؟

نادیده گرفتن و یا ستودن جهل عوام، احترام به عوام نیست، بلکه بدترین خیانت در حق آنهاست. برخورد نکردن با قمه زدن، سر و سینه و زدن و خاک برسر ریختن و گل برخود مالیدن و قبح و بی ثمری آنرا با استدلال و روشنگری نشان ندادن، شانه خالی کردن از وظایف انسانی و روشنفکری است. حرم و بارگاه ساختن و نان دهان کودکان را زدن و خرج زیارت کردن و ثروت کشور هدر دادن و در عراق امامزاده ساختن، خیانت به کودکان و جوانان ماست.

راز ماندگاری عاشورا را باید در عقب مانده نگهداشتن توده‌ها از سوی حاکمان و روحانیون و کم کاری انساندوستان و روشنفکران دید. روشنفکران این خودزنی و این حزن بیمارگونه را بر می تابند. باید با صدای رسا بگویم، قبول این خفت و خواری تحمیل شده از سوی روحانیت شیعه توهین به توده هاست، نه افشای این خرافات.

راز ماندگاری عاشورا را باید در افشا نکردن دورغ بودن جزئیاتی دانست که محصول افسانه سازی روحانیت شیعه است. اگر تمامی وسعت کربلا و شام و تمام مدت زمان درگیری امام حسین با یزید با دوربین‌های مخفی و علنی فیلم برداری می شد قادر به ثبت این جزئیات زندگی و مرگ ۷۲ تنی که در جنگ قدرت فامیلی کشته شدند، نبود. اینهمه جزئیات و افسانه پردازی، بدون یک مدرک عینی و شاهدی که آنرا در همان سال ها ثبت کرده باشد، صورت می‌گیرد و عمدتن محصول خیال‌پردازی بیمارگونه روحانیت شیعه و مداحان است.

روحانیت شیعه، به ویژه از زمان صفویه تا همین امروز، انبوهی از روایات جعلی و خرافات به داستان کربلا اضافه کرده تا از آن بهره برداری سیاسی و تبلیغاتی کند. آنها با توصیف نمایشنامه‌وار و سوزناک تشنگی علی اصغر و تیر سه شعبه حرمله بر حلقوم او، جوانی علی اکبر و قاسم و قطع  دست حضرت عباس، اسیری زینب، جنبه های سوزناک داستان را با هنرپیشگی بیان می‌کنند و بی‌شک عده زیادی همزادپنداری می‌کنند و با گریستن سبک می‌شوند.

پذیرش و رویکرد وسیع توده‌ها به خرافات مذهبی، خودزنی، اعتقاد به معجزات و درمان‌های زیارتی، دعا و جادو و جنبل نشان می‎دهد که جامعه ما به شدت بیمار است و مردم رنج می‌برند، ولی به دکتر و درمانگر راستین دسترسی ندارند و به دکترهای کاذب و دروغین پناه برده‌اند.

اگر با تاریخ عاشورا با دقت نگاه کنیم، به شدت علیه ولایت مطلقه فقیه است. اقلیت بودن دلیل بر ناحق بودن نیست، همانگونه که امام حسین اقلیت و یزید خود را خلیفه پیامبر می پنداشت و اکثریت و فرمانده سپاهیان و منهیان بود. این حقیقت با دستاوردهای علوم اجتماعی، ما را به دموکراسی رهنمون می کند نه ولایت مطلقه فقیه.

به راحتی می توان زیر پرچم یزید درغلطید و برای ناحق جنگید. تشخیص بین حق و باطل آسان نیست. هرچه اطلاع و دانش ما کمتر باشد، راحت‌تر افراطی می‌شویم. اقناع در مسائل اعتقادی اگر ناممکن نباشد بغایت پیچیده و توافرساست. این حقیقت ما را بر سکولاریسم، جدائی دین و مذهب از دولت، در عین حال آزادی کامل دین و مذهب و اعتقادات رهنمون می کند، نه تلاش برای برقراری حکومت دینی.

سیطره هزارساله روحانیون در ایران که با روی کارآمدن صفویه تشدید شد، امروز با قبضه قدرت سیاسی دولت ملی مدرن در ایران، علاوه بر قدرت فرهنگی به قدرت تبلیغی، سیاسی و اقتصادی هم مجهز شد. اسلام نفتی شیعی در خدمت سیطره بیشتر بر حیات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی مردم ایران و در خدمت گسترش تنش و جنگ در منطقه قرار گرفت و یک دور باطل پیچیده ایجاد کرده است. برای رهائی ذهنی، فردی، اجتماعی و مدنی نبردی سخت و خودسازی نفس‌گیری در پیش روی ماست. باید مثلث شوم حکومت جمهوری اسلمی، روحانیون و مداحان را افشا کرد. باید از عاشورا و محرم خرافه‌زدائی کرد.

منتظر نظر شما

بسیار دوست دارم نظر شما را راجع به ماندگاری عاشورا و عزاداری امام حسین در بین ما ایرانیان بشنوم. چگونه می‌توان از عاشورا خرافه‌زدائی کرد و این واقعه تاریخی به درستی شناخت و دست روحانیون و مداحان را از فرهنگ، جان و مال مردم ما کوتاه کرد؟ با یکی از راه‌های زیر می‌توانید با من تماس بگیرید.

١٢ شهریور ماه ۱۳۹٨

احد قربانی دهناری

گوتنبرگ، سوئد

ahad.ghorbani@gmail.com

http://ahad-ghorbani.com

http://telegram.me/ahaddehnari

https://t.me/AhadGhorbaniDehnari

http://www.facebook.com/ahad.ghorbani.dehari

 

Abstract

What are the secrets of the survival of Ashura in Iran. Ashura is the climax of the Remembrance of Muharram and honours the death of Husayn ibn Ali at the Battle of Karbala on 10 Muharram in the year 61 AH (October 10, 680 CE).

Ahad Ghorbani Dehnari

3 September 2019

 




[i] Burckhardt, Jacob (1979). Reflections on History. London: Liberty Fund

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

انتشار از:

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.