رفتن به محتوای اصلی

پاسخی کوتاه‌ به‌ اژدربهنام
05.10.2011 - 19:54

پاسخی کوتاه‌ به‌ اژدربهنام و به‌ امید اینکه‌ به‌ جای تقدیس تاریخ شهامت نقدتاریخ را داشته‌ باشیم

جناب بهنام! ابتدا ذرکر این نکته‌ را ضروری می دانم که‌ دریک مصاحبه‌ اصولا" آماروارقام مثل آنچه‌ دریک مطلب علمی ارائه‌ می شود رعایت نمی شود، هرچند برخلاف روال معمول درمصاحبه‌ بنده‌ با رادیو کوردانه‌ بیش از نود درصد محتوای بحث بنده‌ براساس گفته‌ مورخین و اشاره‌ به‌ مرجع آن بوده‌است. جهت رفع ابهام در ارائه‌ آمارها اینک اصل لینک مورد نظر مطالعات بنده‌ درمورد جمعیت اقلیتهای مدهبی درایران از عصر صفوی تا اواخر زمامداری آنان را ضمیمه‌ می نمایم و امیدوارم که‌ بدور از تعصب تاریخ واقعی ایران را شناخت. واندکی باخود بیندیشیم که‌ چرا تاریخ ایران آنگونه‌ که‌ بطور رسمی و یادرمحافل روشنفکری تدریس می شود باآنچه‌ که‌ رخ داده‌است، متفاوت است. کتاب رگ تاک ص 54 آمده‌ است " دراین زمینه‌ تا اواخر سلطنت صفویه هنوز ۳۰۰ هزار خانوار زرتشتى در ایران بود که شمارهء افراد آن تخمیناً از یک میلیون نفر متجاوز مى‏شد. در آغاز سلطنت قاجاریه و زمان فتحعلیشاه بیش از ۶۰ هزار خانوار زرتشتى در ایران باقى نماند... و امروز که زمان سلطنت ناصرالدین شاه است در تمام ایران اعم از زن و مرد و کودک بیش از هشت هزار زرتشتى یافت نمی‏شود.» (۷)

اگر فاصلهء زمانی یاد شده را از نیمهء عصر صفوى (نیمهء قرن یازدهم) تا سلطنت ناصرالدین شاه (نیمهء قرن سیزدهم) بگیریم، سخن از حد اکثر دو قرن است. دو قرنى که در طول آن از جمعیت یک میلیون نفرى زرتشتیان کلاً هشت هزار نفر بجا ماند !

نه از حملهء اعراب می‏گوییم و نه از «ایلغار مغول»سخن از همین یکى دو قرن پیش است، که هرچند دیگر مردم ایران نیز دردکش هرج و مرج و نابسامانی بوده‏اند، امّا بی‏شک چنین روند نابودى را باید در عامل بنیان برکن دیگرى باز شناخت. خاصّه آنکه در «کتابهاى تاریخ نه سخنی از مهاجرت گروهی آنان به خارج از کشور آمده و نه تشرف چند صد هزار نفرى‏شان به «دین مبین اسلام» یادداشت شده است.

در تأیید دو نمونهء بالا می‏توان از ۸۰۰ هزار یهودى در ایران عصر صفوى (۸) یاد کرد، که بنا به تناسب رشد جمعیت ۵ تا ۶ میلیونی ایران، از آن روزگار تا به امروز، می‏بایست اینک به ۴ الى ۵ میلیون نفر رسیده باشد"

http://ragetak.com/-l-r--l-r

نسبت به‌ دست داشتن فارسها درکشتارها وستیزهای دینی این نه‌ تنها سخن بنده‌ بلکه‌ بسیاری از مورخین خارجی نیز بدان اشاره‌ نموده‌اند. لینک زیر تصویری از نقش مردم، روحانیون و دربار در کشتاری بی رحمانه‌است که‌ درتاریخ ایران توجهی به‌آن نمی شود. و مورد دیگراینکه‌ وقتیکه‌ ازانسان ستیزی ایرانیان صحبت می سود بدین معنی نیست که‌ همگی وبطور مطلق سرکت داشته‌ باشند ودرمصاحبه‌ بنده‌ نیز آنگونه‌ تعبیر نشده‌است اما در نوشتار توصیفی همگانی ارائه‌ می شود. برای نمونه‌ "کنت دوگوبینو " سفیر کشورفرانسه‌ درایران در گزارشی به‌ وزیر خارجه‌ کشور خود می نویسد، ضعف ایرانیان در تربیت و اخلاق آنهاست. دروغ، فریب وحقه‌بازی تاسرحد امکان و خیانت درعسق باوجود قوانین مذهبی وسرتاپا غرق درقساوت ازویژگیهای انان است. ایرانیان متملق و چاپلوسی رادوست دارند ولو اینکه‌ هیچ نفعی عایدشان نمی شود. " موارد ازقبیل درمورد ایرانیان بسیار است. حال اینکه‌ ایشان ایرانیان سرتاپا غرق درقساوت و بی رحمی داند، استثنا یی قائل نبوده‌است.نظر بنده‌ هم این است که‌ می توان حادثه‌ اعدام زندانیان سیاسی سال 67 را بحساب حکومت گذاشت، ترورها و سرکوبها را درهمه‌ دورانهای گذشته‌ بحساب حکومت گذاشت، اما نمی شود کشتار خفاش شبهای تهران، قتلهای عنکبوتی، قتلهای سریالی، جنایات پاکدشت، و افغانی ستیزی و دهها مورد اینگونه‌ را به‌ دولت نسبت داد. یک نمونه‌ از قصاوت ایرانیان را خود از نزدیک دنبال نموده‌ام بازگو می نمایم تا بدانی درایران جه‌ تفکرات خطرناکی نهفته‌ است. سال 1362 بهنگام جنگ درکوردستان پاسدار ی اهل یزد درجنگ کوردستان کشته‌ می شود، بستگان این پاسدار ، درانتقام خون این پاسدار پسربچه‌ای چهارساله‌ای راکه‌ از پناهندگان کوردعراق و از سال 1975 در اردوگاهی در یزد زیسته‌اند با‌ میله‌گردهای اهنی سوراخ سوراخ نمودند. جنایتی که‌ هیچگاه‌ فراموش نخواهد شد. من این جامعه‌ را چگونه‌ جامعه‌ای انسانی بنامم. بعدا" اینکه‌ فرهنگ خشونت درایران ریشه‌ دیرینه‌ داد و کارشناسان زیادی دراین رابطه‌ اتفاق نظر دارند، بیهوده‌ نبود چندی پیش رامین جهانبگلو در همایش بهایی ستیزی درکانادا به‌ این نکته‌ اشاره‌ نمود که‌ ایرانیان نیامند یک رهبری اخلاقی هستند تا یک رهبری سیاسی.

http://www.newsecularism.com/Darde-Ahle-Zemme/1.Y…

درمورد نسبت دادن کشتارها به‌ حکومتگران و یا مردم ناآگاه‌، بازهم نمی توان ازمشارکت مردم در هم نوع ستیزی تبری جست. اشتباه‌ شما دراین است که‌ موضوع دگرستیزی شیعیان درایران را که‌ موضوع مصاحبه‌ بنده‌ با رادیو کوردانه‌ بوده‌ به‌ آذری کشی اسماعیل خان سمکۆ، ارمنی کشی ارامنه‌ توسط تورکها و غیره‌ مقایسه‌ می نمائید. در حالیکه‌ همین لشکرکشی و کشت و کشتارها را حکومتهای متعدد ایران علیه‌ ممالک و ملتهای دیگر انجام داده‌ند، اما بنده‌ از آن بعنوان آسیبی اجتماعی ازآن نام نبرده‌ام و این را به‌ ایرانیان نسبت نداده‌ام، حال اینکه‌منطق حکم می کند بجای دفاع از یک پدیده‌ زشت تاریخی با شهامت ابراز تنفر نمود، یکبار دیگر تحت لوای بهانه‌های ناموجه‌ نظیر جنایات کوردها و یا تورکها، تطهیر نشود. چون ادامه‌ این روند جامعه‌ فارس زبان بجای آشنایی با فجایع تاریخی مدام برطبل توخالی تحت نام فرهنگ و تمدن ایده‌ال ایران می کوبند. متاسفانه‌ روشنفکران ایرانی سعی برآن دارند‌ با بی لیاقت جلوه‌ دادن پادشاهان قاجار بدلیل ازدست دادن قفقاز بقیه‌ فجایع دیگر را لاپوشانی نمایند. اما برعکس و جهت اطلاع عموم هیچیک از روشهای غیر انسانی کوردها که‌ درتاریخ روی داده‌است تقدیس نمی شود وبرخلاف جامعه‌ مرکزی ایران نقد تاریخی درمیان کوردها بسیار برجسته‌ است.

انتقاد جنابعالی به‌ بنده‌ در مورد برخورد جریانات چپ با قضیه‌ دیانت بهایی نظر شخصی بنده‌ این بوده‌ که‌ باتوجه‌ به‌ اینکه‌‌ چپها اعتقادات مذهبی نداشته‌ تا بخواهند طرف دعوی با بهائیان باشند، بهمین دلیل کمترین اظهارنظر را نسبت به‌ این موضوع ارائه‌ داده‌ام و آنچه‌ را دراین مورد نوشته‌ بنابه‌ نظر دیگران بوده‌ است اما جسته‌ وگریخته‌ نسبت به‌ مواضع جریانات چپ مطالعه‌ نموده‌ام و به‌ این نتیجه‌ رسیده‌ام که‌ رژیم پهلوی با ایجاد جنگ روانی و اینکه‌ برخی از وزرا بهایی بوده‌اند حساسیت جریانات چپ را برانگیخته‌اند درحالیکه‌ هیچیک از وزرای رژیم شاه‌ بهایی نبودند و اینکه‌ هویدا بهایی بود، شایعه‌ای بیش نبود. ازجهت دیگر بقول نادرسعیدی دشمنی ایرانیان با بهائیت درابتدا با انگیزه‌های مذهبی و فرهنگی بود اما در هفتاد سال اخیر باانگیزه‌ سیاسی و اتهامات جاسوسی به‌ بهائیان بوده‌ و بیشتر تلاش دولتمردان ایران این بوده‌ که‌ آنان را به‌ همکاری با انگلیس و امریکا متهم نمایند، چپ ایرانی هم بطور اتومات با آن دوکشور مرزبندی داشته‌است. ناگفته‌ نماند چپ ایرانی هم همیشه‌ درحال دگرگونی بوده‌ و نمی توان چپها را با یک پیمانه‌ سنجید اما موارد بسیاری نظیر همدستی فدائیان اکثریت و حزب توده‌ با خلخالی و ائتلافشان با رژیمی ضدبهایی دراوایل انقلاب مثبت بنظر نمی آید.

موردی را که‌ ازاحسان طبری آورده‌ام درست در سایت فوق از کتاب جستارهایی ازتاریخ نوشته‌ احسان طبری آورده‌ شده‌است ودرلیکن ازشهریور 20 تابهمن 57 برگرفته‌شده‌است

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ناشناس

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.