رفتن به محتوای اصلی

راز اغوای «سیگار و مدرنیت»
15.06.2012 - 23:53

 

داریوش برادری روانشناس/ روان درمانگر

در « تبلیغ سیگاری» چون مارلبورو یا هر سیگار مشابه، در صنعت و مصرف سیگار، می توان «پارادوکس مدرنیت» را بخوبی دید و از جوانب مختلف روانشناختی، جامعه شناسی یا زبان شناسی به آن نزدیک شد و حالات و جوانب مختلف مدرنیت را دید  که کمتر در تعارض با یکدیگرند بلکه حالت پارادوکس دارند. یا به حالت نشانه شناسی و بینامتنی به هم اشاره می کنند، همدیگر را تکمیل می کنند و در عین حال در بحران و چالشی نیز به این یا آن گونه هستند اما نه به حالت یک تعارض آنتاگونیستی.

یک نکته ی جالب و روانشناختی در همه ی این تبلیغها و اصولا درباره سیگار، رابطه ی میان نشانه و متن «تبلیغ سیگار» و متن « دلایل بد بودن سیگار» است که معمولا در زیر تبلیغ قرار دارد. یا رابطه ی میان آنها و تاثیرش بر ما وقتی که یک پاکت سیگار می خریم و در دست می گیریم.

نکته جالب و بسیار زیرکانه این است که رابطه قدرتی، نشانه ای میان این دو «متن» بگونه ای است که دو متن در روی پاکت یا در تبلیغ به گونه ای قرار داده شده اند، به حالات متقابل رنگ آمیزی/ بی رنگ، بزرگ/ کوچک، تمنامند /سرد و بیروح و غیره قرار داده شده اند که در واقع حتی «مضرات سیگار» بنوعی فرد را به کشیدن بیشتر وسوسه و اغوا می کنند. او را به اغوای «انتخابی» وامی دارند که در واقع یک «انتخاب اجباری» است، یا این تبلیغات به ما می گویند که بهای نکشیدن و تن ندادن به اغوا چیست و چه چیزی را از دست می دهیم. حتی گذاشتن علائمی چون «سر اسکلت» در پای سیگارها، از جهاتی حتی اغوای کشیدن سیگار و «کار ممنوعه» را تشدید می کند و به مُشتری می گوید « حق داری لذت ببری و انتخاب بکنی».

همانطور که می توان در تبارشناسی و تاریخ تصاویر تبلیغی دید که چگونه در تبلیغات اولیه اصلا اثری از «متن مضرات» نبود و سالها چالش و جنگ نوشتاری، دادگاهی و غیره لازم بود تا این متن به شکل کنونی کم کم بر پاکت و در تبلیغ آورده شود و با این حال باز هم «صنعت سیگار» توانست این «بحران و تغییر» را کم خطر یا بی خطر بکند و او را به حالت نمادین و در خدمت خویش درآورد. ازینرو صنعت سیگار امروزه حتی بیشترین هزینه برای پژوهش مضرات سیگار را می پردازد. اما  اگر گفتید چرا این روابط بدین گونه است و چرا دقیقا در همین چیزهای کوچک و روزمره می توان پارادوکس مدرنیت و حالات متفاوتش را درک کرد. زیرا ما در «مصرف و اغوای سیگار» با هر دوم اشتیاق اساسی مدرنیت برخورد می کنیم که همدیگر را همزمان می آفرینند و یک رابطه ی پارادوکس با یکدیگر دارند. این دوم اشتیاق و تمنای اساسی مدرنیت، از یک سو میل به «افزونگی و اکسس، تمنا ولذت بیشتر» در مدرنیت است و از سوی دیگر میل «قانون و مرز گذاشتن و بیان خطرات» و رابطه ی پارادوکس، متقابل و بینامتنی این دو با یکدیگر است. ازینرو بحران درونی مدرنیت در هر زمینه مرتب تحولاتی بوجود می آورد و از طرف دیگر سیستم و نظم آهنین مدرن قادر می شود که این بحرانها و تحولات جنسی یا جنسیتی، تحولات علمی  یا فکری، اقتصادی و یا سیاسی را سرانجام به شکل و حالت خویش در آورد، حالات خطرناک آنها را  کنار بزند و آنها را «نمادین و در چهارچوب سیستم» سازد، به یک کالای مدرن تبدیل سازد و بدینگونه هم تحول یابد و هم خویش را بازتولید بکند.

ازینرو در «پدیده سیگار» و حالت جهانشمول آن و هم در پدیده «مدرنیت» می توان به یک سری پیامهای ناخودآگاه و خودآگاه دست یافت که اساس قدرت آنها را تشکیل می دهد و این پیامها مرتب از طریق تبلیغات و تلویزیون و غیره فرد و جهان را تحت تاثیر اغوای خویش قرار می دهد و در واقع جهان و فرد را توسط این پیامها و اغواها بمباران می کند و تحت تاثیر قرار می دهد، حرکتش را و تمنایش را تعیین می کند. مهمترین و اصلیترین پیام نهفته در سیگار و مدرنیت این است:« کیف بکن، لذت ببر تا هر جا که می توانی. آن کاری را انجام بده که دوست داری»، پیام دوم و تکمیل کننده پیام و اغوای اولی این است که اگر می خواهی به «معشوق گمشده ات، به تمنا و اشتیاقت»، به قدرت، جذاب بودن و مورد عشق دیگران واقع شدن، یا قادر به شکار دیگران شدن دست یابی، پس مرا به دست بیار، سیگار بکش، این یا آن کالای دیگر و ماشین دیگر و مد جدید را داشته باش. مدرن باش و همراه مد باش و مرتب کالای قبلی را با کالای جدید عوض کن. ازینرو نیز در تبلیغات سیگار و هر کالای دیگر مدرن ما مرتب با این جذابیتها و اشتیاقات خویش در قالب زن و یا مردی مشهور و برای مثال در حال سیگارکشیدن روبرو می شویم. پیام نهایی مدرنیت و سیگار آنگاه این است که حال که می خواهی به کیف و خوشی ات، به تمتع ات دست یابی، به معشوق گمشده ات دست یابی، پس بهایش را بپردازد، مرا بخر، یا کار بکن، مالیات بده، در چهارچوب قانون مدنی زندگی وعمل بکن. اینجاست که می بینیم «تمتع های کودکانه انسانی بدنبال لذت مداوم و بی مرز از یکسو و شوق نارسیستی وصال به معشوق و قدرت از سوی دیگر» با قبول «مرز و قانون و بهای آن» پیوند می خورد و اینجا هم قدرت مدرنیت بوجود می آید، هم امکان تحول آن و هم معضلات نهفته در مدرنیت. هم پارادوکس مدرنیت بوجود می آید و هم درگیری دائمی در درون انسان مدرن و جامعه مدرن برای دستیابی به اوج افزونگی، اکسس، کیف و خوشی و از طرف دیگر تن دادن به قانون و مرز نمادین. نمونه آخرین آن را در  بحران بانکی و اقتصادی دیدیم و تلاش بعدی برای گذاشتن مرزهای نو در برابر بانکها و بورس سهام. ازینرو در «سیگارکشیدن» و هر حالت دیگر مدرن ما بر بستری از «تمتع و رانشها و فانتزیهای اورالی یا دهانی» قرار داریم و همزمان این پایه و اساس در چهارچوب نظم آهنین مدرن به «تمنای قانونمند و دارای مرز مدرن» تبدیل می شود و همزمان یک درگیری دائمی میان میل « بیشتر بخواه، بیشتر کیف و لذت ببر، از هر مرزی بگذر، به خودت فکر کن» و از سوی  دیگر «لمس مرز و قانون و بهایش» وجود دارد. حتی اگر دقیق تر مثل بالا در تبلیغ سیگار بنگریم، در واقع مرز و مانع اخلاقی یا مضرات باعث رشد میل اکسس و تمتع می شود و از طرف دیگر این میل همزمان میل توجه به مرز را بالا می برد و پارادوکس مدرنیت و حالت بحرانی درون مدرنیت را بوجود می آورد، اما بحرانی که در نهایت به تولید و کالای بیشتر و مصرف بیشتر در کل می انجامد و همینجا هم خطر و هم قدرت نهفته در مدرنیت قرار دارد.

راز اغوای سیگار و مدرنیت در واقع در این نهفته است که ما سیگار می کشیم و «لب بر لب سیگار» می گذاریم تا به وصالی و اشتیاق دست یابیم، چه این اشتیاق رهایی از استرس و فشاری باشد، چه میل عمیقتری باشد و اشتیاق به وصال با سبکبالی یا لب معشوق گمشده و وصال با او و همزمان هیچگاه به این «دم نهایی و بوسه نهایی، پُک نهایی و طلایی» دست نمی یابیم و مرتب متوجه می شویم که این وحدت نهایی ممکن نیست، چه از طریق تجربه سیگار یا تغییر قیمت و یا متن کوچک در پایان آن و یا تغییرات جسمی، مگر اینکه این دیدار و لب نهایی به حالت سرطان ریه و غیره و دیدار با مرگ صورت بگیرد. همانطور نیز تجربه مدرنیت اینگونه است و اینکه هر انسانی می خواهد مدرن یا مرتب مدرنتر شود و هی جلوتر رود و بازهم به آن کامل دست نمی یابد وبه وصال نهایی با معشوق گمشده و قدرت گمشده دست نمی یابد.

 از تقابل و همپیوندی پارادوکس این دو حالت متقابل «کیف و خوشی بیشتر» و «قانون و مرز مدرن»، از درگیری میان دو فرمان « لذت ببر، تمتع ببر» و از طرف دیگر «قانون را حفظ کن و مرز را»، از تقابل میان خواست و توهم سوژه متکی به خویش و حق انتخاب آزادش، میلش به دست یابی به تمتع مطلق و همزمان لمس مرز و ضرورت توجه به مرز خویش و دیگری و اینکه این رابطه متقابل  چگونه شکل وساختار بگیرد،  یا حالات دیگر و نوینش مثل درگیری میان «سوژه حاکم بر تمنا» و «سوژه تمنامند» مدرن، تمامی تفکرات و تحولات مدرن و پسامدرن یا روانشناختی ریشه گرفته اند و یا حتی تحولات ساختاری در فرهنگ، حقوق و سیاست مدرن صورت گرفته و می گیرند.

 بنابراین می توان یک  راز محوری و اساسی از  قدرت بزرگ و فراگیر  مدرنیت و توانایی شوخ چشمانه و زیرکانه او را دقیقا اینجا یافت که ما را در برابر این اغوا و  انتخاب اجباری قرار می دهد که « سیگار بکشیم یا بکشیم، مدرن بشویم یا بشویم».

موضوع جالب و همزمان تراژیک اما این است که وقتی  این مدرنیت به سراغ کشورهای با بستری فرهنگی و تاریخی کاملا متفاوت مثل ما یا جهان اسلامی و غیره می آید، آنگاه این حالت پارادوکس مدرن و این «اغوای اجباری» مدرنیت که « او را قبول بکنیم، یا قبول بکنیم» برای این جوامع، برای ما تبدیل به یک «تعارض آنتاگونیستی، تله و بحران و تناقصی» می شود که در آن حتی وقتی در حال بازگشت به خویشتن هستیم، به زیر حجاب رفتن و کشیدن قلیان هستیم، یا در تلویزیون و اینترنت در حال مرگ بر مدرنیت و ایجاد مدرنیت اسلامی، ایرانی، دموکراسی اسلامی و غیره هستیم، در همان حال در حال استفاده از ابزار مدرن و نگاه مدرن و اغوای مدرن هستیم، در حال مصرف مدرنیت و کالاهای مدرن هستیم. اما نه به حالت پارادوکس و مدرن بلکه به حالت تعارض و کین توزی یک انسان یا حیوان افتاده در تله. پارادوکس مدرن اینجا به تناقض تراژیک/کمیک در رفتار و گفتار تبدیل می شود و گرفتاری در حالات دورویی. یعنی «اغوای مدرن و قدرت مدرن» در واقع وارد کل سیستم و روابط ما می شود، «زبان و نگاه و سلیقه و اشتیاقات سنتی» ما را در واقع «رمز زدایی، قلمروزدایی یا کُدزدایی» می کند و «معانی جدید، تمناهای جدید» وارد آن می کند، کاری می کند که ما با این نگاه مدرن به خودمان نگاه بکنیم و متوجه عقب ماندگی و اشتیاقات گمشده یا سرکوب شده مان شویم، اما چرا ما نمی توانیم هم تن به این اغوا و قدرت بدهیم که می طلبیم و هم نگذاریم چنان دچار گره حقارت شویم که حال با کلمات مدرن چون فردیت و یا امروزه «تفاوت فرهنگی» بخواهیم بازگشت به خویشتن بکنیم یا . اگر گفتید چرا؟

زیرا ما وارد رابطه ی پارادوکس با مدرنیت نمی شویم و یا کم می شویم. زیرا رابطه ی انسان شرقی یا ایرانی با مدرنیت مثل رابطه ی انسان سیگاری با  سیگار است که یا با عشق می کشد و به سیگار پُک می زند یا از آن منتفر است و می خواهد ترک بکند. به جای اینکه به رابطه پارادوکس با مدرنیت دست یابیم و اینکه مدرنیت همان «دیگری» ماست و نیاز ما، اغوای درونی ما، اینکه سرتاپای ما و خانه و درون ما مالامال از «مدرنیت و کالاهای مدرن» است و اینگونه همزمان متوجه ضعفها و خطاهای مدرن و نظرات مدرن باشیم و بتوانیم با شوخ چشمی به اغوای او بنگریم و مدرنیت متفاوت خویش را بوجود آوریم.  یک راز و راه مهم عبور شرق، جهان اسلامی و ایران از بحران مدرنیت دستیابی به همین رابطه پارادوکس با دیگری است که اساس قدرت مدرن است و سپس رسیدن به درجات والاتر از این قدرت، رسیدن به حالت و قدرت «رابطه سمبولیک و پارادوکس و تثلیثی با مدرنیت، با دیگری است» که به ما امکان می دهد هم مدرنیت را به سان نیمه گمشده خویش احساس بکنیم و بطلبیم و هم او را و خویش  را مرتب از «ضلع سوم» نقد بکنیم و اینگونه به «خلاقیت مدرن و متفاوت» و  به «جامعه و تفکر مدرن و همزمان متفاوت» خویش دست یابیم.

 

پانویس:  درباره  «پارادوکس سیگار» می توانید همچنین این نقد کوتاه، قوی و جامعه شناختی  را با تیتر « تبارشناسی سیگار و مدرنیت» از برادر جامعه شناسم کوروش برادری را در  لینک ذیل از وبلاگ مشترکش بخوانید. فقط برای دیدن مطلب بایستی کمی در وبلاگ پایین روید. من از نگاه او در این نوشته نیز استفاده کرده ام و در واقع نوشته او به من تلنگری زد که از نگاه روانشناختی نیز این موضوع را باز بکنم. این دو نگاه روانشناختی و جامعه شناختی در واقع یکدیگر را تکمیل می کنند. همانطور که اینجا چشم اندازهای دیگر ممکن و ضروری است و امکان نقد بی پایان، مثل اغوای مدرن.

 

http://zistjahanema.blogfa.com/author-kourosh.aspx

 

 

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ناشناس

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.