علیر ضا اردبیلی :پاره اي آدمها (که تعدادشان در بين هموطنان ما سر به هزارن هزار ميزند) به روح الله زم، اميرعباس فخرآور، هخا، علي جوانمردي و نسخه مشابه هاي آنان نياز مبرم روحي دارند. با سخنان آنان دچار رضايت ميشوند و به وجد مي آيند.
ما انسانها، فطرتا و بطور غريزي، خواهان تأييد خودمان از طريق شنيدن چيزهايي هستيم كه باش موافقيم و دوست داريم دوباره، سه باره و صدباره بشنويم.
اما، ما انسانها، تنها در نتيجه تمرين، تحصيل، مطالعه و تجربه ياد ميگيريم كه از مطالعه و شنيدن چيزهايي كه نميدانستيم و نميدانيم (بجاي چيزهايي كه قبولشان داريم) لذت ببريم.
درست مثل لذت بردن از يك جوك پيش پا افتاده و سهل الهضم (كه همه بطور غريزي ميتوانند از شنيدنش لذت ببرند) و لذت بردن از يك اثر شوپن (كه لذت بردن از آن نيازمند يك ذائقه تمرين كرده و آموخته است).
به همين ترتيب، انسان بطور غريزي، از خواندن و شنيدن سخنان و نظرات آشنا و موافق حفظيات قبلي خود، دچار يك رضايت دروني ميشود. اين احساس رضايت حتي اعتيادآور است وميتواند جنبه "تأييد درماني" هم بخود بگيرد. هركسي بطور طبيعي در جريان زندگي، نيازمند اخذ تأييد از همنوعان، همكاران، اعضاي خانواده و دوستان خود است. بخشي از اين تأييدها از طريق شنيدن و خواندن نظرات موافق صورت ميگيرد. وقتي اخبار شب را در تلويزيون مي بينيم، ناخواسته از شنيدن دسته اي از اخبار خوشحال ميشويم، دسته اي ديگر ما را آزرده خاطر ميكند و در مورد اخبار زيادي هم ممكن است هيچ سابقه ذهني نداريم ونميدانيم كه از شنيدن آنها احساس رضايت بكنيم يا ناراحت بشويم. معمولا اين دسته سوم، چيزهايي هستند كه با شنيدن آنها احساس ميكنيم، وقت گرانبهاي خود را از دست مي دهيم.
فلذا، كاستن از نياز غريزي به شنيدن "آنچه دوستداريم بشنويم" به ايجاد كنجكاوي و نياز به "آنچه نميدانيم"، يك امر طبيعي نيست. براي بيرون آمدن از اين "بيسوادي احساسي" و تربيت ذائقه خود، براي اينكه بجاي شنيدن تكراري نظرات موافق خود، تشنه خواندن و دانستن ندانسته هاي خود بشويم، محتاج تعليم و تربيت هستيم. آموزش و تجربه دو چيزي است كه اعتياد ما به تأييد خودمان را به عادت به طرح سوآل و كنجكاوي و جستجو تبديل ميكند.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید