رفتن به محتوای اصلی

قسمت پایانی گفتگو با چند جوان ایرانی وتاسف از این که هیج طریق راهی نتوانستم
22.10.2019 - 04:30

قسمت پایانی
گفتگو با چند جوان ایرانی وتاسف از این که هیج طریق راهی نتوانستم.

چشمانم را می بندم به سالهای دور فکر می کنم .سال های جوانی نسل من .به زمانی که هنوز جهان چنین گلوبالیزه نگشته و هنوز انسان این چنین درچنبره جهان سرمایه داری ،جهان مجازی ،جهان رسانه ای وبرنامه ریزی شده توسط گردانندگان اصلی جهان محاصره نگردیده بود.هنوز زندگی اجتماعی انسان چنین دستخوش فردیت گرائی نشده ومشارکت در حیات اجتماعی جهت ساختن جهانی انسانی، جهانی فارغ از رنج ،زشتی ،ابتذال بر پایه آزادی و عدالت اجتماعی به مراتب افزون تر از امروزبود.
جهانی که هنوز مبارزه عدالت خواهانه بر بستر دفاع از منافع زحمتکشان ،ستم دیدگان ارزش شمرده می شدواین همه فاصله نجومی بین فقر وثروت امری عادی تلقی نمی گردید.
جهان تا بدین درجه در آتش جنگ نمی سوخت و طبیعت این زیستگاه زیبای انسان چنین در معرض نابودی قرار نداشت.هنوز جای تنفسی بود که جان های آزاد فریاد سر دهند.
روابط اجتماعی ،فامیلی ، خانوادگی تا بدین حد از هم جدا نیفتاده و کودکان ، نوجوانان وجوانان تا بدین حد از دسترس والدین و نهاد های آموزشی دور نشده بودند.
شهر ،خیابان ، کوچه وخانه هر کدام نقش اجتماعی خود را بازی می کردند وروابط انسانی راجمعی و دوستانه وقابل لمس می ساختند. مطبوعات هنوز به تمامی در اختیار یک گروه قدرتمند که همه چیز در اختیارشان باشد نبود وهنوز یک نوع نگاه یک نو علاقه مندی وزیباشناسی بر جهان حکومت نمی کرد.
هنوز کانون های روشنفکری ، احزاب مترقی وافراد می توانستند با بخشی از جامعه و جوانان صحبت کنند و نفوذ داشته باشند.
اما آنچه که امروز در این جهان کوچک شده و بسته بندی گردیده که گوئی تمامی ظرفیت آن در اختیار قدرتمندان سرمایه قرار گرفته است پیش می رود نشان از محدود شدن نقش احزاب ،جریان ها وافراد دارد.نقشی چنین اندک که صرفا نمایشی است برای نشان دادن دمکراسی نقش شده بر کاغذ.
تمامی اهرم هائی که ارتباطات جهانی را تشکیل می دهند در اختیار مراکز قدرتی هستند که بهترین متخصصان برنامه ریزی ،آنالیز کنندگان رفتار های اجتماعی در تمامی عرصه ها را در اختیارخود دارند و افکار عمومی را سمت و سو می دهند.در این میان وضیعیت جوامعی چون ایران که دچار انسدادی دوگانه وگرفتار سیستمی بشدت متحجر وعقب مانده است سخت تر وسخت تر.
مسائل مبتلا به ناشی از یک حکومت استبدادی وفردی چنان تارپود جامعه را دریده است که ترمیم آن حتی تا رسیدن به آنجه که در شرایط کنونی جهان می گذرد مشکل به نظر می رسد.
به هر میزان که تلاش کردم متاسفانه راهی جزتمرکز بر مبارزه با افشای این حکومت و پی آمد های مخرب ناشی ازتداوم آن ندیدم.
در شروع نوشته فکر می کردم که می توان از طریق راه اندازی سایتی صرفا در ارتباط با مسئله جوانان ایران بتوان دریچه ای شادی بخش بسوی جوانان باز کرد و راه بارکه ای برای ارتباط این نسل با نسلی که ما باشیم پیدا نمود .فکر می کردم هرکدام از جریان های سیاسی می توانند با تکیه به متخصصان علوم اجتماعی وروانشناسی که دور بر خود دارنددست به پرپائی کنفرانس هائی بطور مشخص در رابطه با مسائل ومشکلات جوانان به زنندو به راه جوئی برخیزند.
با بر پائی یک کانال تلویزیونی یا گرفتن ساعاتی از برنامه های تلویزیون های خارج از کشورباب گفتگو را با جوانان بگشایند.
اما بههر میزان که جلوتر رفتم چنین امکان و اراده ای در هیچ کدام ندیدم .
متاسفانه اگر هم اراده ای باشد دیگرزمان برای درک ما از درونیات این نسل و یافتن زبان مشترک با آن ها گذشته و ما از دسترس هم خارج شده ایم.مضاف بر این که تلویزیونی مانند من وتو عملا جائی برای برنامه یک ساعته وعمدتا سیاسی تو باقی نمی گذارد.
قبول این واقعیت برایم بسیار سخت است وعدم قبول آن چشم بستن بر واقعیت و سخت سری دون کیشوتی.
قبول این که زمان به گونه ای دیگر آمده با مقتضیات دیگرکه بازیگران خود را طلب می کند.
می اندیشم به توانایئ ها ، در گیری های ذهنی ، به عمل کرد های جریان های سیاسی که خود نیز یکی از افراد آن بودم .جریان هائی که هنوز بعد چهل سال نتوانسته اندیک پلاتفورم جامع وفراگیر بین این همه گروه های ریز ودرشت با هم بدهند.
هنوز هر میزان که جلوتر می رویم بر میزان خود محور بینی فردی و گروهی ما افزوده می گردد ومیزان دسته گل هائی که به خود می دهیم بیشتر.
تشکلی از متخصصان و صاحب نظران تحت عنوان ققنوس شکل می گیرد و هنوز نه به بار است ونه به دار دو تن از اصلی ترین افراد آن در اعتراص اعلام انصراف می کنند . جریان دیگری شکل می گیرد که هنوز چیزی نشده و کاری انجام نداده خودرا یک سر و گردن بالاتر می بیند.دیگرجریان ها نیز به هم چنین.
چنان از خط ومرز ،اصول وپرنسیب های خود صحبت می کنند که گویا قدمی عقب نهادن کار انقلاب معطل خواهد شد .
در چنین وانفسائی واقعیت این است که تنها من می توانم بگویم ذکر مصیبت کردم و ازاین که چگونه باید این گسست را از بین بردو با جوانان ارتباطی حد اقل گرفت عاجز.
از" پیتر" کسی که نخستین صحبت را با او کردم پرسیدم به نظر تو چه می توان کرد ؟"گفت نمی دانم اما این را می دانم که شعار آزادی و عدالت هنوز مهم ترین خواسته های جوانان ایران است .اگر براستی خواهان آینده این نسل هستید برای تحقق همین دو شعار تلاش کنید که ما خیلی هم ممنون خواهیم شد و مسلما اگر بر آمدی باشد میلیون ها جوان به تنگ آمده از خفقان به این جنبش آزادی خواهی خواهند پیوست."
چشمانم را می بندم به این دو شعار می اندیشم و به اراده اپوزیسیون خارج کشور. آیا این اپوزیسیون به راستی قادر است نه جوانان داخل کشور بلکه همین فعالان خارج را دور هم جمع کند وباصدای واحدی آزادی را فریاد بکشد؟
نمی دانم !
چرا که هنوزدرهای کهنه شده سالن گنگره ها، کنفرانس ها، وتجمعات، برهمان پاشنه مالوف و حضور همان افراد معلوم و حساب کتاب های فردی وگروهی میچرخند. پایان ابوالفضل محققی

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.