آیا واژهی "شورا"، درشورای مدیریت گذار
تنها به مانای اتاق فکری بدون عمل است؟
شب سه شنبه ۲۳ اکتوبر، آقای شهرامِ همایون، با جناب امیر طاهری گرامی روزنامه نگارنامدار
کشورمان، انترویوی بسیار تام و تمامی در زمینه های روزنامه نگاری و بسیارئ خاطره ها بر گزار کرده بود و در پایان، اسب دانش این روزنامه نگار نامی را به میدان سیاست کشاند و ازچگونگی تاثیر گذاری و امید بخشی های کنفرانس های دو جریان سیاسی خارج از کشور، یعنی شورای گذار و حزب مشروطهی لیبرال دموکرات کشانده، پرسش هایی را به میان آورد. در پاسخ به این پرسشها،
من، نخست ازمانا و تفسیر واژهی"عربی شورا" ازسوی ایشان در شگفت شدم که جناب طاهری چرا آنرا به شوراهای کمونیستی کارگری شوروی سابق نمونه آوری کرد و سپس آنجا که ازایجاد حزب، نامی بمیان می آورد، چرا نام حزب را با پسوند "مسلمانی" پیش کشیدند؟
اگر مراد ایشان، چنین بود که به مردم رنجیده و بیزار ازدین و مذهب و اسلام بگوید که رییس شورا گذار، یک آدم دینی است وحزب پدرش، روزی حزب خلق مسلمان نام داشته است، پس چرا شورای او را که حزبش اسلامی بوده است،عمدا به شورای های کارگری کمونیستی همانند می سازد؟!اینگونه دوپهلو و متضاد سخن گفتن و چنین همانند سازی های غیر متجانسی، آنهم از نکته سنجی تیزبین چون امیر طاهری گرامی به دور است. مگر آنکه ایشان نگاهی منفی و مخالفت آمیز، با اهداف و نقشهی عملی و سیاسی ارائه شدهی از سوی شورا گذار داشته باشد. از سوی دیگر، ایشان دامنهی واژهی "شورا" را دراینجا آنقدر تنگ و سوراخ سوزنی گرفته بودند که آگر آنرامثلا جلوی پیشوند" شورای انقلاب، شورای چریکهای فدایی، شورای مجاهدین خلق و یا شورای جانبازان شاهی" هم بگذارید، باز هم چیزی بنام اتاق فکر،ازآن بیرون می آید. یا اینکه نه، اگر شورا را پیشوند چنین نامهایی بگذارند، آنگاه یک جریان عملی است. درینصورت، باید از ایشان پرسید، چرا اگرهمین پیشوند رابه "شورای مدیریت گذار"پیوند زنند، حتما باید بدون عمل باشد و تنها به اتاق فکری فاقد ازعملگرایی بدل گردد؟
پرسش این است که، چرا و به چه دلیلی، گام برداشتن و گذر کردن از استبداد، تنها دردایرهی این شورا، بدون عمل خواهد بود؟ آیا مراد ایشان این است که شَور کردن برای گذار از استبداد دینیَ، چون نام انقلاب و چریک و مجاهد را ندارد، بدون عمل است؟!
آیا روزنامه نگاری مدرن و دانشور در سطح ایشان، برای برداشتن حکومت های استبدادی، هنوز باورمند برمبارزهی مسلّحانه و چگوارایی و فداییان اسلام و خلقیهاست؟آیا ایشان، نمونه های دیگر مبارزات سیاسی مدنی و غیر مسلّحانهی دینای مدرن را پس از ده های هفتاد، باور ندارند؟
افزون بر این، آیا ایشان به ترکیب نیروهای شرکت کننده در شورای گذار اندیشه ننموده و تفاوت آنها را با نیروهای تشکیلاتهای دیگراپوزسیون ایران، نمی بینند؟!
به راستی آیا نیرویی آگاه و سیاسی، روزنامه نگاری با تجربیات غنی چون ایشان، نمی دانند که شرکت بیشترین سازمانها و احزاب قومی، نظیر حزب دمکرات کردستان ایران، حزب کوملهی
کردستان ایران و سیاسیون آزربایجان، ترکمن صحرا، بلوچستان وخوزستان، اگرنام خود را کبوتر صلح نیز بنامند، "نیروهایی عملی، کارآ و جدّی در "گذر" از استبداد می باشند؟
و اگر می دانند، که اگر هم ندارد. چرا و به چه منظوری، شورای چنین شرکت کنندگانی را تنها و تنها یک نیروی فاقد عمل و منحصر به یک اتقاق فکرقلمداد می کنند؟
۲
چه کسی گفته است اگر نیروهایی سیاسی، در بزرگترین شکل گروهی خود،، مبارزه را مبارزه ای مدنی ، سیاسی و به دور از خشونت معرفی کند، هر گز و به هیچ روی، دست به شیوه های دیگر مبارزه نخواهند زد؟ مگر نیروی بزرگ جنبش مشروطیت ایران، با مبارزهی مسلحانه و چریکی، بر علیه استبداد، پای در میدان نهاد؟همه می دانیم که هرگز. امّا خود را آمادهی دفاع کرده بود و از آن در مقابل توپ دشمن، استفاده هم کرد. پس چنین نیست که، کارشناسی ماهر و زبردست، چون جناب امیر طاهری که از جنبه های کاری و تخصی، افتخار همهی ماست مانای شورای مدیریت گذار را به درستی درک نکرده باشند. یا از منشور آن ندانند و چنین درنیابند که هرگونه گذری از سنگلاخ استبداد. چه سیاسی و مدنی، چه مسلّحانه و چریکی، ضرورتا به شَور و برنامه ریزی و مدیریت، نیازمند است. انتطارما دوستدارانِ به ایشان، بعنوان چهره ای ملّی، که طرفدارسیستم پادشاهی مشروطهی پارلمانی می باشد، این بود که جناب امیر طاهری، دربرابر پرسش آقای شهرام همایون که این نشست ها را با کلمهی "امید بخشی" پیش کشیده بود، می گفت:
من از حزب مشروطهی لیبرال دموکرات، در شگفتم که با داشتن همدلی وهمخوانی، در یک حداقل سیاسی با اصول زیرین:
"ایران و یکپارچگی ملّی ، دموکراسی، حقوق بشر وجدایی دین، به ویژه قبول " عدم تمرکز "،در پاسخگویی درست به حلّ یک معضل تاریخی که حقوق اقوام است، با این شورا که همهی اقوام ایرانی، آنرا پذیرفته اند در یک گردهمایی مشترک نیستند ؟!
چنین پاسخی، در نگاه من، با توجّه با اندوخته های بس گرانبهای چنین روزنامه نگاری، قبای زرّینِ دانش و تجربیات ایشان بود و آنرا باید به تن می کرد. در دیدگاه نه تنها من بلکه، بسیاری از هم میهنان، ایشان می تواند بین شورای گذار و چنین احزاب و سازمانهایی، بویژه حزب مشروطهی لیبرال دموکرات، یک پیوندگرپرتوان و دردمند، در راه تامین همبستگی ملّی کشور، بویژه درین شرایط سخت و دشوار میهن باشد.
امّا در بارهی جمله ای از آقای شهرام همایون، پیرامون زند یاد داریوش همایون بدین مضمون که
او، "با پذیرفتن پست وزارت، اشتباه کرد که کار روزنامه نگاری را رها ساخت!"چنین درک و سخنی، بی انصاف ترین قضاوت، به شخصیت انسانی به راستی کوشنده در راه اصلاح طلبی بود.
در حالیکه همهی آن کسانی که ازسیاست اضلاح طلبی داریوش همایون آگاهی داشتند، می دانند که برخی مقامات فرصت طلب دستگاه ساواک و چاپلوسان حکومتی، از سیاست ژرف و کارآ و عملیِ او، به هراس افتاده بودند و وی را با راه انداختن آن چنان روزنامهی صبهگاهی که نام آیندگان نیز داشت و سرمقالاتش، به نسل جوان معترض پیوند داشت، می رفت تا بساط، دزدان و چاپلوسان و ریاکاران کارشکن جامعهی نوین را بروبد و از ریشه بر کند. آنها برای نزدیک نشدن داریوش همایون با پادشاه ایران، ازهرترفندی بهره گرفتند. عاقبت به این سیاست ریاکارانه متوسل شدند که دست و پایش رادر گل وزارت فرو برند. مگر می شد در آن زمان به کسی پست وزارت پیشنهاد بکنند و اومخالفت کرده چنین درخواستی را پس بزند و برچسب ناراضی بودن از حکومت را بر پیشانی اش نچسبانند؟ آیا خودِ این هدف، که در آن سنّ و سال، دست به ایجاد آن چنان روزنامهی پرتوانی بزند که با بزرگترین روزنامهی دولتی پسند کشور که به دست توانمند ترین مدیر یک روزنامه نگار نامدار چون امیر طاهری، به رقابتی سالم بپردازد، کافی نبود تا به مقصد او پی
۳
او پی ببرند؟ من از این برداشت و تفسیرنادرستِ آقای شهرام همایون گرامی و بر چسب زدن "اشتباه کاری"بر داریوش همایون، سخت در شگفت شدم. در حالیکه آن جاودان اندیشمند و سیاست ورز، شکسته بسته در بسیاری از نوشته های خود به این مسئله درپوشش های طنزگونه ای روشن کرده است که بسیاری از کارشکنان درسیستم، برای اینکه او سردمدار اصلاحاتی ژرف و عمیق نشود و نسلی را در اصلاح طلبی رهنمون نشود، دست و پایش را درانبان وزارت، از رساندن آگاه گری و اطلاعات رسانه ای وسیع و گسترده، ببندند.
به هر روی در پایان، امید ما این است که جناب امیر طاهری با آن همه تجارب غنی و اندوخته های فراوان در روزنامه نگاری و رایزنی های سیاسی، بهره گیرد وهمچون شخص شاهزاده رضا پهلوی، زنده یاد داریوش همایون، جناب مهندس شریعتمداری و خود جنابش، یکی از ستونهای این تفاهم ملّی همهی ایرانیان گردد.
همچنین قابل یاد آوری نیروهای سیاسی ایران است و بیاد دارند که مهندس شریعتمداری، همان کسی است که در نشست تفاهم ملّی بین نمایندگان سیستم شاهی و جمهوری خواهان، برای حضور اندیشمندی چون داریوش همایون، حدود شصت نفر ازیاران جمهوریخواهش را از دست داد تا او در آن نشستها حضور داشته باشد. امیدواریم که جناب امیر طاهری، در راه تامینِ تفاهم ملّی، اکنون که بخشی از بهترین نیروهای سراسری در خارج از کشور و حتّا بسیاری در داخل، به همراه نمایندگان سیاسی اقوام ایرانی، نظیر حزب دموکرات کردستان ایران و کومله در یک سنگر یگانه و واحدی برعلیه استبداد دینی، قرارگرفته اند و همدلانه با شعار:
"ایران یک ملّت و یک کشور" و پذیرش عدم تمرکز، گردهم آمده و برای یک توافق ملّی، دست از حق تعین سرنوشت و فدرالیسم"بر داشته اند و درراه ایجاد بزرگترین همبستگی ملّی گام بر می دارند، کمک کرده، همدلی لازم را فراهم آورد.
که گفته اند:"چنین کنند بزرگان چوکرد باید کار"
ازیز دادیار۲۳ اکتوبر ۲۰۱۹
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید