شاهزاده رضا پهلویی، زخمِ لای استخوانِ همبستگی ملّی
یا
سرمایهی سیاسی ملّی؟
۱ ـ من دموکراتم و بسان دیگر ایرانیان، یک شهروندم و بس.
۲ ـ برای من امروز، شاهی و جمهوری و سیستم حکومتی مطرح نیست، بلکه دموکراتیک بودن و مضمون آن سیستم است.
۳ ـ من پادشاهی و ریاست جمهوری را در سیستم حکومتی آیندهی ایران، "نمادین" می دانم، که هر دو مقام، هیچگونه دخالتی در دولت، پارلمان، ارتش و دادگستری مستقل آن نداشته باشند.
۴ ـ من از هم اکنون در سیاست دخالت مستقیم نخواهم داشت و فراحزبی عمل می کنم.
۵ ـ تاکید من، برتامین همبستگی ملّی همهی آن گرایشات سیاسی گوناگونی از چپ و راست میهن است که :"به تمامیت ارضی ایران، یکپارچگی ملّی ، دموکراسی ، حقوق بشرو سکولریزم" باورمند می باشند. به جز اینها، اگر از من در کاری، انتظاری رود، همان است که "رفع کنندهی اختلافاتی باشم، که برای حفظ یکپارچگی ملی و نگهداشت تمامیت ارضی کشورلازم است.
این پنج بند، رویهمرفته ترجیع بند همهی گفته هایی است که شاهزادهی ما، در درازای چهل سال، در همهی گفتگوها و انترویوهای رسمی وغیر رسمی خود ابراز داشته است.
امّا، آیا تکرار یکنواخت وهمیشگی این گفته ها، آنهم درهمهی رویداهای تلخ و ناگوار کشور و در همهی کنش های فاجعه انگیز کشور کافیست؟ یا گاه درهنگام رویدادهای فاجعه انگیزی چون خیزش دیماه و جنبش بزرگ زمان بنزین، تکرار آنها را میتوان چیزی به سود جنبش ملّی تلقی نمود؟
جنبش ملی سراسری ایران، اکنون، شدیدا نیازمند به "اعلام یک اپوزسیون مورد قبول و باور قدرت های جهانی است" که آنرا به جای حکومت فاشیستی ملایان حاکم بر کشورایران، برسمیت بشناسند.
همه نیز می دانیم که سالهاست، ایجاد رهبری واحد و یگانه، یا همبستگی ملّی رهبران سیاسی جامعهی ما، در بیمارستان ویژهی "خود محور بینی و شخصیت پرستی و چهره نمایی های فردی" بستریست و نای تکان خوردن ندارد.
درین میان و در پس سالهای سال، جنبش ملّی ما در سطح اپوزسیون، به یک دست آورد مثبتی رسیده و آن همانا: باورمندی به نقش یک" سرمایه ی سیاسی ملّی است. باورمندی ای که می تواند به فراخوان وی، برای یک" نشست فوری اضطراری جهت نجات کشور" پاسخ مثبت بدهد. امّادریغا که وی در جادهی این سرانجام خوش نیز، "احساس خطر کرده و آنرا درفالِ سود و زیان شخصی خویش قرار داده و دست به آن کار نمی زند."
حال آنکه درشرایط اکنونی، بسیار روشن است که با فریادهای مردم در کف خیابان به نام وی، اگر هر کدام ازسران اپوزسیون و چهره های ملّی، به این فراخوان وی پاسخ مثبت ندهند، همهی "آوارِ
۲
زیان بخش کشور و ملت، بر سر آنان خواهد شکست" و او پیروزمند چنین درخواست ملّی تاریخی ای خواهد بود. چراکه مردان بزرگ تاریخ و قهرمانان سیاسی، از دریای چنین ریسک و قبول چنین خطراتی بوده است که ماندگار تاریخ گشته اند. آنها در قبال نجات ملت و کشور، در بزنگاه های تاریخی، همهی هستی، عزّت و شرف و سود و زیان خویش را در گروِ چنین خواستی ارزانی داشته و خطرات آنرا را به جان خریده اند. بدون قبول چنین خطراتی. نمیتوان به ستیغ تاریخ دست یافت.
امیدواریم، هم اکنون که قریب به اتفاق رهبران سیاسی، سازمانها و احزاب، وی را سرمایهی ملّی کشور دانسته اند و مهین بیش از این درخطر نیفتاده و ملت بیش از این کشته ندهد، ایشان درکمال شجاعت و دلیری، بیرون از هر سود زیان و هر خطر و نگاه به هر حثیتی، ازهمهی سران اپوزسیون با هر نگاه و گرایشی از چپ و راست، آنها را برای " یک نشست فوری واضطراری، جهت نجات کشور " در یکی از پایتخت های اروپایی فراخواند و شورای نجات کشور را اعلام دارند.
اگر چنین امری درین شرایط دشوار از سوی ایشان صورت نپذیرد، در نگاه من، باید همهی زیان باری پس از آنرا بر عهده بگیرند.
مردم ازین پس ، بویژه پس از رویداد دهشتناک این هفته، به جز این کرداربزرگ و تاریخی، از سوی شاهزاده، آن پنج بند تکراری از سوی ایشان را همانندِ" روضه خوانی های تکراری ملّایان" بشمار خواهند آورد.
به جز اجرای چنین خواستی، به گفتهی برخی، ایشان:
" استخوان لای زخم همبستگی ملّی ایرانیان است"
امّا اگر چنین فراخوان تاریخی ای را بعمل آورد و:
کاری نادرشاهی و رضا خانی انجام دهد و دست به چنین اقدامی تاریخی بزنند، یقینا گفتهی آن بخش از جنبش به حقیقت خواهد پیوست که می گویند ایشان به درستی:
"سرمایهی سیاسی ملّی ملت و کشوراست."
گزینش هر کدام از این "دو باور را" تاریخ، به شخص ایشان واگذار کرده است.
ازیز دادیار سئوئد ۱۷ نومبر ۲۰۱۹
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید